۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۳

برتراند راسل یا همان برتراند آرتور ویلیام راسل در ۱۸ می ۱۸۷۲ میلادی به دنیا آمد. با این‌که او بیشتر عمرش را در انگلیس گذراند، اما در اصل اهل ولز بود. پدربزرگش، جان راسل، دو بار در عصر ویکتوریا به نخست‌وزیری انگلیس رسیده بود و پدرش جان راسل از اشراف‌زادگان به‌حساب می‌آمد. مادر راسل از مبارزان حقوق زنان بود و برای آزادی زنان مبارزه می‌کرد که بر اثر بیماری دیفتری درگذشت. پدرش نیز دو سال پس از مادرش درگذشت و سرپرستی راسل بر عهده پدربزرگ قرار گرفت. راسل همیشه از پدربزرگ با احترام یاد می‌کرد و او را پیرمردی مهربان و دوست‌داشتنی می‌دانست. در ۱۸۷۸ میلادی پدربزرگ نیز درگذشت و برتراند به همراه برادرش فرانک تحت سرپرستی بیوه جان‌راسل قرار گرفتند.

آگاه: عمده علایق برتراند در نوجوانی فلسفه، به‌خصوص فلسفه دین و ریاضیات بود آنچنان‌که گفته‌اند تنها عاملی که از خودکشی او به دلیل رنج‌های خردسالی جلوگیری می‌کرد، همین علاقه به فلسفه و ریاضیات بود. راسل از هفت‌سالگی مطالعه را آغاز کرد و تنها ۱۱ سال داشت که با هندسه اقلیدسی آشنا شد. در آغاز جوانی، مطالعه آثار پرسی بیش شلی در مسیر زندگی برتراند راسل، تاثیر به‌سزایی داشت. او شاعر غزل‌سرای انگلیسی و نجیب‌زاده‌ای نامدار بود که در خلیج اسپزیا غرق شد. برتراند به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد و در فلسفه و ریاضیات تحصیل کرد. در ۱۹۰۱ میلادی، راسل موفق به کشف پارادوکس راسل شد. او هفت سال بعد از این به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا درآمد.
روح آزاده راسل، هیچ‌گونه دیکتاتوری، ستم و جنگ را نمی‌پذیرفت؛ از این‌ رو در جنگ آمریکا علیه ویتنام به دولتمردان آمریکا اعتراض کرد و به همین دلیل انستیتوی دفاع از صلح را در ۱۹۶۳ میلادی تاسیس کرد. برتراند راسل علاوه بر ریاضیات و همین‌طور ضدیتش با جنگ، بخش عمده‌ای از شهرتش را مدیون نظریاتش در ارتباط با فلسفه تحلیلی است. او را از پایه‌گذاران منطق جدید و همین‌طور فلسفه تحلیلی می‌دانند.

آثار و اندیشه‌های برتراند راسل
برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی و از توانمندترین نویسندگان حوزه ادبیات انگلیس به‌شمار می‌رود. بیشتر مردم راسل را با فلسفه و کتاب‌های فلسفی‌اش می‌شناسند، اما باید خاطرنشان کرد که راسل نیز به‌مثابه بسیاری از فیلسوفان دارای آثار متعددی در حوزه‌های مختلف نویسندگی ازجمله ادبیات است. راسل یک آزادی‌خواه و یک روشنفکر دینی بود. نگاه او به مسائل اجتماعی و دینی فارغ از هرگونه صحت مطلب، نگاهی نو و بدیع بود که هنوز دیدگاه‌های او چالش‌هایی را به همراه دارد که بسیاری از فیلسوفان معاصر نیز قادر به پاسخ‌گویی به آنها نبوده‌اند.
راسل دارای دیدگاه‌های بسیار بلند منظری بود که یکی از مهم‌ترین آنها، تفکرات ضدجنگ و صلح‌جویانه به‌شمار می‌رود. راسل از دوران نوجوانی و پیش از آنکه فلسفه را به‌عنوان مدار اصلی اندیشه‌هایش انتخاب کند، شخصیتی سیاسی و ضدجنگ داشت. این امر حتی باعث اخراج او از دانشگاه شد و در ادامه پنج‌ماه زندان نیز برای او به همراه داشت. همچنین او پس از آزادی از زندان، باز هم دست از فعالیت‌های سیاسی خود نکشید و در این حوزه فعالیت‌های بسیاری نظیر ایجاد کمپینی به منظور جلوگیری از جنگ ویتنام، مقابله با آدولف هیتلر و... پرداخت. او در این ارتباط سخنرانی‌های متعددی در بسیاری از نشست‌های سیاسی جهان داشت. هر چند که هیچگاه دیدگاه‌های سیاسی او بر دیدگاه فلسفی‌اش پیشی نگرفت، اما نباید این نکته را فراموش کرد که او در تمام عمر خواهان آزادی و صلح در تمامی جوامع مدنی بود.
راسل یک روشنفکر دینی بود و دیدگاه وی، متفاوت از انتقادها و ادعاهای مطرح شده در ارتباط با بی‌دین‌بودن وی است. راسل هیچگاه با تفکر دینی یا دین مشکلی نداشت، بلکه مشکل راسل، دین‌مداری بدون اندیشه بود. راسل همه دینداران را به چالش‌هایی دعوت می‌کرد که حاصل پرسش‌های ذهنی او بود. آنچه راسل همیشه بر آن پافشاری می‌کرد، ذکر این نکته بود که عقل در صدر همه باورها قرار گیرد و تعصبات به تصمیم‌گیری افراد راه نیابد. به همین دلیل او پرسش‌ها و مسائلی را مطرح می‌کند که به لحاظ دینی، دارای بحث‌های بسیار هستند و نیازمند آن است که آنها به طور کلی بررسی شوند. جنبه دیگر فعالیت‌های راسل، اقدامات اجتماعی وی بود. او یک انسان دغدغه‌مند نسبت به اجتماع خویش و جامعه جهانی بود. راسل به محض مساعددیدن شرایط برای سخن گفتن، کتاب‌هایی را در باب آزادی‌های اجتماعی و فردی می نگاشت که قصدش از نوشتن همه‌شان آگاهی جوامع بشری بود.
راسل علاوه بر تمام نوشته‌های فلسفی خویش، دستی بر ادبیات نیز داشت و ادبیات را بسیار دنبال کرد و در این حوزه نیز قلم می‌زد. او با کتاب‌هایی در زمینه‌های آزادی بیان و دفاع از انسان‌گرایی، موفق شد تا در ۱۹۵۰ میلادی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند.

برتراند راسل در ایران
از کتاب‌های معروف برتراند راسل که به زبان فارسی ترجمه شده است، می‌توان به کتاب «قدرت» اشاره کرد. این کتاب به وسیله نجف دریابندری و انتشارات شرکت سهامی انتشارات خوارزمی به فارسی برگردانده شده است. نجف دریابندری در مقدمه کتاب قدرت و در معرفی این کتاب می‌نویسد: این کتاب در پاسخ مسائلی نوشته شده است که در ۱۹۳۸ میلادی در اروپا مطرح بود؛ هنگامی که پنج سال از عمر حکومت نازی‌ها در آلمان می‌گذشت و بیش از یک سال به آغاز جنگ‌جهانی دوم نمانده بود. در آن روزها نگرانی شدید و موجهی از «کاربرد بی‌رحمانه قدرت» در اروپا وجود داشت که بازتاب آن را در صفحات این کتاب می‌بینیم. پس از ۴۰ سال، بی‌گمان قدرت راسل مقدار زیادی فعالیت خود را از دست داده است؛ اما مسئله قدرت در همه جای جهان در یک روز مطرح نمی‌شود و آنچه در یک جا ممکن است، مسئله کمابیش کهنه‌ای به نظر برسد، در جای دیگر چه بسا مسئله روز باشد.
رهبر انقلاب نیز در سه سخنرانی خود در میان جوانان اصفهانی و همچنین در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، از برتراند راسل چنین یاد می‌کنند: گاهی می‌بینید که در نوشته‌ها از فلان نویسنده قرن سوم و چهارم اسلامی گرفته، تا فلان نویسنده مسلمان، تا زمان ما؛ برتراند راسل و نمی‌دانم گوستاو لوبون درباره خطرات آرای عامه و تسلط عامه می‌نویسند که فلان کس اینجور گفت که نظر عامه اصلا غلط است.
همچنین در جایی دیگر به اختصار اظهار می‌کنند: در زمان جنگ ویتنام که علیه آمریکا تبلیغات زیاد بود، اما کسی گوشش بدهکار نبود و اعتنا نمی‌کرد، ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوی و برتراند راسل فیلسوف و نویسنده انگلیسی و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و گفتند بیاییم علیه آمریکا دادگاهی تشکیل دهیم و جنایات این رژیم در ویتنام را در این دادگاه محاکمه کنیم. آنطور که به ذهنم می‌آید، برتراند راسل به‌عنوان دادستان، ژان پل سارتر به‌عنوان رییس دادگاه و چند نفر دیگر هم از متفکران سیاسی دنیای غرب بودند. آنها در دنیا هیچ نقطه‌ای را پیدا نکردند که این دادگاه را در آنجا تشکیل دهند!

گزیده‌ای از افکار راسل و پاسخ‌های علامه جعفری
همانطور که اشاره شد، برتراند راسل اندیشمندی بود که نظراتش در ایران بارها مورد بحث قرار گرفته است. یکی از جالب‌ترین این مباحثات، مباحثه علامه جعفری (مفسر نهج‌البلاغه، فقیه، عارف، فیلسوف) با این فیلسوف انگلیسی است. علامه جعفری در نجف که بود کتابی با نام «جهانی که من می‌شناسم» نوشته برتراند راسل به دستش رسید. از اینجا بود که با اشکالات افکار و اندیشه‌های راسل روبه‌رو شد و تصمیم گرفت با او مکاتبه کند و اشکالاتش را گوشزد کند. این کار تا آنجا پیش رفت که علامه به اصل اندیشه‌های راسل اشکال وارد کرد و او با همه ادعایش در پاسخ درماند. در بخشی از این مکاتبه آمده است: «راسل: اگر خدایی وجود داشته باشد، اگر بخواهد بدین خاطر که عده‌ای در وجودش شک و تردید می‌کنند، رنجیده خاطر شود، من او را موجودی خودبین و متکبر خواهم پنداشت.»
«استاد جعفری: من نمی‌دانم چه خدایی است که اگر این موجودات ضعیف بخواهند در وجودش شک و تردید کنند، متاثر و رنجیده خاطر خواهد گشت؟ حیف است آن خدایی که چنین وضعی داشته باشد، فکر آقای راسل را اشغال نماید. معلوم نیست آقای راسل با خدای عامیان جنگ و ستیز می‌کند، یا با خدایی که در مغز پیامبران و طلایه‌داران فکری از قبیل انیشتین و وایتهد و افلاطون جلوه کرده است. تهدیداتی که به وسیله عقلا و پیشوایان ماوراالطبیعه برای خداشناسان صورت گرفته است، نه برای این است که خداوند، در صورت شناخته‌نشدن، رنجیده‌خاطر می‌گردد، بلکه برای آن است که اگر انسانی که عقل و فهم و وجدان دارد و می‌تواند با شناختن آن موجود اعلی، موقعیت واقعی خود را درک کند. در این کار مسامحه کرده و به خور و خواب و خشم و شهوت بپردازد. چنین انسانی مانند یک حیوان پست به زندگی خود ادامه داده و به جای تکامل، خود را به سراشیب حیوانیت سقوط می‌دهد. احتمال این که خدا در صورت عدم اعتنای افراد بشر به مقام شامخ او، رنجیده خاطر گردد، موجب احتمال نقص در وجود خدا می‌باشد؛ در صورتی که خداوندی که برای افکار عالی مطرح است، حتی از ذات خود نفع یا ضرر نمی‌بیند؛ چه رسد به این که دیگران به او نفع یا ضرری برسانند.»