۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۷

پس از برقراری آتش بس در میدان نبرد با دشمن صهیونیستی، زمان همدلی ملی فرارسیده است.  اما در پشت این سکوت و آرامش تازه، جامعه‌ای ایستاده که حالا باید خود را نه در جبهه‌های جنگ که در میدان‌های همدلی و انسجام بازآفرینی می‌کند.

آگاه: جنگ تحمیلی علیه کشورما  با همه خشونت و نفرتی که در دل داشتیم، زخم‌هایی به‌جا گذاشته که در ظاهر قابل‌رویت نیستند. این زخم‌ها در روح شهروندان، در نگاه کسانی که عزیز از دست داده و داغدار شهدا هستند، در بغض فروخورده هنرمندی که نتوانست نمایش خود را روی صحنه ببرد و در سکوت نویسنده‌ای که قلمش زیر فشار روزهای اضطراب لرزید، پنهان مانده‌اند. اکنون جامعه در بزنگاهی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگر، به بازسازی روانی و اجتماعی و ترمیم و تجدید انسجام و همبستگی نیاز دارد، نکته مهمی که در بیانات اخیر رهبر انقلاب اسلامی در «سومین پیام تلویزیونی خطاب به ملت ایران در پی تهاجم رژیم صهیونیستی» در تاریخ پنجم تیرماه نیز ذکر شد و مورد تایید قرار گرفت. رهبر انقلاب مردم ایران را خطاب قرار داده و برای این همدلی و یکپارچگی تبریک گفتند.

رهبر انقلاب در این پیام، علاوه‌بر تبریک به مردم شریف ایران به دنبال پیروزی و تاب‌آوری در جنگ با رژیم جنایت‌کار اسرائیل، فرمودند: «[...] بحث غنی‌سازی دیگر نیست، بحث صنعت هسته‌ای نیست، بحث تسلیم ایران است. البته این حرف برای دهان رئیس‌جمهور آمریکا خیلی بزرگ است. ایرانِ باعظمت، ایرانِ با این تاریخ، ایرانِ با این فرهنگ، ایرانِ با این عزم پولادین ملی، اسم «تسلیم» برای یک چنین کشوری، مایه استهزاء کسانی است که ملت ایران را می‌شناسند.»
 ایشان در انتها نیز افزودند: «ملت ایران، ملت بزرگی است، ایران کشور قوی و پهناوری است، ایران دارای تمدن کهنی است؛ ثروت فرهنگی و تمدنی ما صدها برابر بیشتر از آمریکا و امثال آمریکا است. اینکه کسی توقع کند که ایران تسلیم کشور دیگری بشود، این یکی از آن مهمل‌گویی‌های غلطی است که یقینا مایه استهزاء افراد خردمند و افراد دانا واقع خواهد شد. ملت ایران، عزیز است و عزیز خواهد بود، پیروز است و پیروز خواهد بود به توفیق الهی.»

اهالی فرهنگ، دوشادوش مردم
در هر دوران پسابحران، فرهنگ، نقشی حیاتی ایفا می‌کند؛ نقشی که از بازگویی واقعیت‌ها فراتر می‌رود و به شکل بازسازی امید، معنا و حس تعلق ختم می‌شود. امروز بیش از همیشه اهالی فرهنگ و هنر نیازمند آن هستند که دوشادوش مردم، مسیر التیام را هموار کنند. سینماگران، نویسندگان، موسیقی‌دانان، تئاتری‌ها و روزنامه‌نگاران، همه حاملان حافظه جمعی یک ملت‌اند. آنها می‌توانند از دل تلخی، روایت‌های شفابخش بسازند؛ از دل آوار افق تازه‌ای ترسیم کنند. البته که این امکان، تنها در صورتی پدید می‌آید که دولت، نهادهای اجتماعی و خود مردم، ارزش و اولویت بازسازی فرهنگی را درک کنند.

جامعه‌ای با قلبی تپنده
 اگرچه کشور از نظر زیربنایی نیازمند حمایت‌های گسترده است اما آنچه بیش از همه اهمیت دارد، بازسازی پیوندهای انسانی و تقویت سرمایه اجتماعی است. در روزهای بحران، مردم ایران باردیگر نشان دادند که چگونه می‌توانند در سخت‌ترین شرایط، یکدیگر را در آغوش بگیرند. حالا اما چالش بزرگ‌تری در پیش است؛ چگونه می‌توان این همبستگی را در دوران صلح حفظ کرد؟ پاسخ، در همدلی فعال و آگاهانه نهفته است. یعنی نه‌فقط احساساتی شدن لحظه‌ای، بلکه درک عمیق از اهمیت مشارکت اجتماعی گفت‌وگو، پذیرش تفاوت‌ها و حمایت از کنشگران فرهنگی و مدنی.
هنرمندان ایرانی، در روزهای حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی نیز همانند مردم، زیستند و سوختند. بسیاری از آنها در نواحی مورد حمله بودند، برخی آثارشان را از دست دادند و گروهی حتی عزیزانشان را. اما آنچه امروز مهم است، این است که فضای فرهنگی کشور را برای بازگشت این هنرمندان به صحنه، به‌درستی مهیا کنیم. باید بپذیریم که خلق اثر هنری پس از بحران، تنها یک فعالیت زیبایی‌شناسانه نیست؛ بلکه بخشی از فرآیند بازسازی روان جمعی جامعه است. زمانی که یک شاعر درباره زخم می‌نویسد، تنها از درد خود نمی‌گوید؛ او زبان ناگفته‌های هزاران نفر است.

روایتگران همدلی
نقش رسانه‌ها نیز در این مرحله حیاتی است. حالا زمان آن رسیده که رسانه‌های داخلی از فضای بحران و تنش‌آلود خارج شوند و فضایی برای گفت‌وگو، تحلیل‌های صادقانه و صدای مردم باشند. تنها در چنین بستری است که جامعه می‌تواند از وضعیت «بقا» به‌سوی «رشد» حرکت کند. رسانه‌ها باید داستان‌های زندگی را بازگو کنند؛ از قهرمانان گمنام، از امدادگران و کادر درمان که در کنار آسیب‌دیدگان بودند و از مردمی که برای وطن و هموطنانشان غمگین شدند و اعلام همبستگی کردند. این روایت‌هاست که انسجام می‌آورد، نه آماری خشک و بی‌روح. رشد رسانه‌های محلی، شبکه‌های اجتماعی بومی و پادکست‌های مستقل در سال‌های اخیر، فرصتی طلایی برای بازتاب واقعیت‌های مردمی فراهم کرده است. بسیاری از این رسانه‌های نوظهور در دوران بحران با پوشش انسانی از تجارب و وضعیت عمومی مردم، اعتماد دوباره‌ای را میان مردم و رسانه ایجاد کردند.

برای تجدید پیمان
اگرچه بحران همیشه آسیب‌های سنگینی به همراه دارد، اما فرصتی تاریخی برای تجدید پیمان و همبستگی میان مردم نیز فراهم آورده است. همبستگی، دیگر یک شعار نیست؛ بلکه ضرورتی برای ادامه حیات ملی است. ایران امروز بیش از هر چیز، نیازمند روایت‌های تازه، بازسازی اعتماد و خلق امید است. این مهم تنها از مسیر مشارکت مردم، فعالان فرهنگی و حمایت واقعی از نهادهای مدنی امکان‌پذیر خواهد بود. جنگ تمام شده اما آینده تازه آغاز شده است. علاوه بر این، در همین روزهای پرالتهاب، ما شاهد رشد چشمگیر کنش‌های داوطلبانه و حرکت‌های مردمی در سراسر کشور بودیم؛ از کمپین‌های مردمی برای حمایت از آسیب‌دیدگان گرفته تا همکاری هنرمندان برای تولید آثار امیدبخش و نمایشگاه‌های خیریه. افزایش مشارکت نسل جوان در این فعالیت‌ها، نشان می‌دهد که میل به ساختن، هنوز زنده است. حالا زمان آن است که این انرژی اجتماعی، به کمک نهادهای فرهنگی و مدنی، به سمت ترمیم ساختارها و امیدآفرینی پایدار هدایت شود.