۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۲

مرحوم آیت‌الله محمدتقی بهجت معتقد بودند بعضی‌ها به جایی می‌رسند که این زیارات را در حضور زیارت شونده می‌خوانند؛ هر چند فاصله ظاهری‌شان زیاد باشد.

آگاه: زیارت عاشورا و اهمیت زیارت از سوی بزرگان زیادی سفارش شده است. در همین راستا در کتاب «صحبت سال‌ها» که آئینه زندگی و مرام آیت‌الله محمدتقی بهجت از زبان فرزند آن عالم بزرگوار حجت‌الاسلام علی بهجت است، در خصوص آداب و اهمیت زیارت چنین آمده است: بعد از رحلت پدرم به دیدار یکی از علمای بزرگ رفتم که در نجف تحصیل کرده بود. از زیارت عاشورای آقا پرسید که آیا آقا ادامه می‌داد؟ عرض کردم: یک روز هم تعطیل نکردند. ایشان فرمودند: من در نجف ۱۱ساله بودم و آقا بیست و چند ساله بودند. دیده بودم که مشغول عاشورا با صد لعن و صد سلام بودند. عجیب است. هشتاد سال مشغول بوده‌اند!
مرحوم والد معتقد بودند بعضی‌ها به جایی می‌رسند که این زیارات را در حضور زیارت شونده می‌خوانند؛ هر چند فاصله ظاهری‌شان زیاد باشد. ایشان نقل می‌کردند: آقایی در روز عاشورا به مقام امام مهدی در وادی‌السلام می‌رود و می‌بیند شخصی در قسمت دوم مقام رو به کربلا نشسته و مشغول خواندن زیارت عاشوراست. وقتی نزدیک آن آقا می‌شود، می‌بیند در حرم لال‌ها است؛ همان صحن و سرا و جمعیت، مردد می‌شود که من به مقام حضرت مهدی آمده‌ام یا به صحن و حرم کربلا؟ به عقب بر می‌گردد و می‌بیند در همان مقام قرار دارد، نه در حرم اباعبدالله.
دوباره نزدیک آن آقایی که مشغول زیارت بوده، می‌رود و می‌بیند در حرم امام حسین(ع) است. چندبار این قضیه تکرار می‌شود تا اینکه متوجه می‌شود این اتفاق به سبب حضور قلبی است که این شخص در زیارت خود دارد. صبر می‌کند تا کار این شخص تمام شود نزدیک می‌رود و می‌پرسد: شما در کجا ساکن هستید؟ می‌گوید در فلان کاروان‌سرا هستم. فردا صبح به سراغ آن شخص می‌رود. نرسیده به آن کاروان‌سرا یک شخص بوده است که به انجام حرکات غیرعادی معروف بوده و بعضی هم می‌گفتند عقلش درست کار نمی‌کند. آن فرد وقتی به او می‌رسد، آن شخص بدون هیچ صحبتی به ترکی به او می‌گوید: گدی، یعنی رفت. به کاروان‌سرا می‌رسد و سراغ آن شخص را می‌گیرد. می‌بیند قضیه همان‌طوری است که آن فرد گفته بود؛ یعنی او رفته است به طرف گاراژ کربلا. خلاصه تا آنجا دنبالش می‌گردد و سرانجام هم پیدایش نمی‌کند.
پدرم همیشه می‌فرمودند: خدا می‌داند این توسلات برای انسان چه می‌کند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. مثال شخصی که توسل پیدا می‌کند مثال لامپی است که به جریان الکتریسیته متصل می‌شود و نور می‌دهد؛ این توسل یاد معشوق حقیقی افتادن است که پیوستن به معشوق است؛ چون این بزرگواران عاشق خداوند بودند و خدا نیز عاشق آنها بود. انسان وقتی به آنها متصل می‌شود، آنها هم با اتصال به خدای متعال انسان را به خدا می‌رسانند. 
این توسلات، انسان را خدایی می‌کند.