۲۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۹

شعر و داستان عاشورایی در دسته‌‏بندی ادبیات آیینی قرار می‌گیرند و در مقایسه با سینما، تئاتر و موسیقی آیینی وضعیت کشور ما در این حوزه، از بقیه حوزه‌‏های هنری بهتر است. با این توصیف که در این حوزه تولیدات بسیار و باکیفیت هستند اما خیلی برروی معرفی آنها کار نشده و همین موضوع باعث می‏‌شود که این تولیدات تبدیل به محصول نشوند و تا وقتی یک تولید، تبدیل به محصول نشود دیده و شناخته نمی‏‌شود. به عنوان مثال شعر «باز این چه شورش است...» محتشم کاشانی تا وقتی که توسط افراد و گروه‌‎های مختلف خوانده نشد، شناخته نشد.

آگاه: ٰفرهنگ عاشورایی یکی از مشخصه‌های بارز ادبیات انقلاب اسلامی است که به عنوان یک رویکرد جدید شعر این دوره به وفور دیده می‌شود و شاعران و نویسندگان با سرودن اشعار و یا داستان و روایت‏‌های خود در محتوای عاشورایی توانسته‌اند دغدغه‌ها، حساسیت و توجه خود را با استفاده از قالب‌های گوناگون ابراز کنند.

دیرینه شناسی شعر عاشورایی
یکی از بهترین آثاری که به‌خوبی به موضوع دیرینه‌‏شناسی عاشورا پرداخته کتاب «نگرشی انتقادی - تاریخی به ادبیات عاشورا» نوشته سید عبدالحمید ضیایی است. او در این اثر آورده است: واژه عاشورا پیش از واقعه دهم محرم سال ۶۱ ق نیز استعمال داشته است. نام دهم ماه تشری (تشرین) بوده که یهودیان در آن روز «روزه کیپور» می‌گرفتند. مسیحیان نیز روز عاشورا را گرامی می‌داشتند. در زبان عربی، ادبیات عاشورایی به شکل شعار و رجزخوانی تجلی کرده است. این شعارها یا در ضمن خطبه‌ها آمده است یا از زبان آن حضرت و اصحاب وی در میدان جنگ بیان شده است. برای مثال رجز معروف حضرت ابوالفضل علیه‌السلام در میدان نبرد، با این بیت عربی آغاز می‌شود: «و الله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عنی دینی: به خدای سوگند اگر چه دست راستم را قطع کردید اما من تا ابد حامی دینم خواهم بود.»
در ادبیات فارسی مرثیه‌سرایی سابقه‌ای کهن دارد که متاسفانه به علت ازبین‌رفتن منابع، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی مرثیه‌سرایی در سوگ سیاوش وجود داشته است و همچنین آن‌گونه که «ضیایی» نقل می‌کند «رثای مرزکو به زبان پهلوی اشکانی سروده شده است و وزن آن بر اساس هجاهای تکیه‌دار است.»
ادبیات عاشورایی نخستین را باید در زمان آل‌بویه جست‌وجو کنیم. به گفته ذبیح‌الله صفا، استاد ممتاز دانشگاه تهران و پژوهشگر نخستین مراسم عزاداری برای سید و سالار شهیدان به فرمان معزالدوله در ایالات تحت سیطره او برگزار شد و مدت ۶۰ سال ادامه یافت. او در کتاب «گنج سخن» کسایی مروزی را آغازگر مرثیه‌سرایی در شعر مکتوب آیینی در زبان فارسی به حساب آورده است. بعد از کسایی مروزی، قوامی رازی نخستین کسی است که مرثیه‌های عاشورایی دارد؛ برای مثال در دیوان خود مرثیه‌ای دارد با مطلع:
روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی
به گفته بسیاری از محققان قدیمی‌ترین اشارات به عاشورا در ادبیات فارسی به قرن چهارم برمی‌گردد. در اشعار دوران سامانی و به صورت پراکنده در دانشنامه «حکیم میسری» و «دقیقی» اشاراتی به عاشورا شده است. اولین شاعری که شعر مستقل در باب عاشورایی سرود، «کسایی» است که از شاعران اواخر دوران سامانی و اوایل دوران غزنوی است. این شاعر مرثیه مشهوری دارد که در آن به روایت عاشورا و اتفاقاتی که برای اباعبدالله (ع) افتاده است می‌پردازد. «کسایی» در اشعار خود به حضرت علی اصغر (ع)، حضرت زینب (س) و بخشی از همراهان امام حسین (ع) در حادثه عاشورا اشاره کرده است. از بعد از آن تا دوران معاصر، هزاران شاعر با موضوع ادبیات عاشورایی و عاشورا شعر سروده‌اند. برای مثال «ناصر خسرو» یکی از شاعران دینی است که ابیات زیبایی در باب عاشورا سروده است. از شاعران دیگر در این حوزه «سنایی غزنوی» است که به‌ویژه در کتاب «حدیقه الحقیقه» بسیاری از اتفاق‌های عاشورا را روایت کرده است و در کنار آن حتی به زیارت امام حسین (ع) و افرادی که به زیارت امام حسین (ع) می‌رفتند پرداخته است. البته در فاصله کسایی تا سنایی که یک قرن و نیم طول کشیده است شاعران متعدد ظهور کردند که ابیات پراکنده‌ای در باب عاشورا سروده‌اند. در قرن ششم از شاعران شاخصی که به عاشورا توجه کرده است، «قوامی رازی» است. همچنین در اواخر همین قرن «عطار نیشابوری» از شاعرانی است که به صورت خاص به امام حسین (ع) و روز عاشورا پرداخته است. در قرن هفتم کم‌کم شاعران بسیاری به شعر عاشورایی می‌پردازند. «مولوی» در کتاب مثنوی یا «سعدی» در اشعارش به این حادثه پرداختند.
حادثه عاشورا بعد از دوره سنایی رنگ عرفانی به خود می‌گیرد و بسیاری از شاعران فارسی که به عاشورا توجه کرده‌اند تلاش دارند نگاهی عرفانی به عاشورا داشته باشند و به قیام حضرت سیدالشهدا (ع) از زاویه معرفت‌شناسی و عرفانی بپردازند که در قرن هشتم و نهم در اغلب دیوان شاعران شاخص قابل‌مشاهده است. در عصر صفویه از قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم اغلب بزرگ‌ترین شاعران شاخصی که ظهور می‌کنند با سبکی متفاوت سعی می‌کنند اشعاری در سوگ عاشورا بسرایند. معروف‌ترین این شاعران، «بابا فغانی شیرازی» و «اهلی شیرازی» هستند که شاعران بسیار شاخصی در این عرصه هستند. البته این شاعران میراث‌دار شعر مرثیه‌سرایان قرن هشتم و مقلد «حسن کاشی» هستند.
در این ایام «وحشی بافقی» با ترکیب‌بند مشهورش ظهور می‌کند و «محتشم کاشانی» شعر معروف خود در باب عاشورا را «باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و عزا و چه ماتم است» می‏‌سراید. بعد از محتشم کاشانی در کنار مثنوی و قصیده‌ای که بیش از این قالب‌های اصلی شعر عاشورایی بودند، ترکیب‌بند تبدیل به قالب اصلی اغلب شاعران عاشورایی بعد از محتشم در دوران صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه می‌شود که شعرهایشان را به شیوه محتشم می‌سرایند.
«طغرای مشهدی»، «صباحی» از نمونه‌ای از شاعرانی هستند که به سبک محتشم شعر سروده‌اند. «وصال شیرازی» که یکی از معروف‌ترین شاعران عاشورای است و همچنین فرزندان وصال که اشعار بسیار شاخصی در موضوع عاشورا سروده‌اند. وصال شیرازی در وصف عاشورا می‌سراید : این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟ وین جیب چاک گشته صبح از برای کیست؟ این جوی خون که از مژه خلق جاری است، تا در مصیبت که و بر ماجرای کیست؟
در دوره قاجار اتفاق خاصی که افتاد منظومه‌سرایی برای عاشورا رواج پیدا می‌کنند. از جمله منظومه‌هایی که در این دوره سروده شد، منظومه «گنجینه اسرار» از «عمان سامانی»، «زبده‌الاسرار» از «صفی علیشاه»، دیوان «آتشکده» از «نیر تبریزی» با روایات حماسی به حادثه کربلا و اتفاقات آن می‌پردازند.

نخستین سرایندگان شعر عاشورایی در دوره معاصر
اگر بخواهیم نخستین سرایندگان شعر عاشورایی در دوره معاصر را برشماریم ابتدا باید از «سید حسن حسینی» شروع کنیم؛ زیرا او تنها کسی است که مجموعه شعری با نام «گنجشک و جبرئیل» مختص سروده عاشورایی دارد. هر چند قیصر امین‌پور برای کودکان و نوجوانان مجموعه‌ای به نام «ظهر روز دهم» دارد؛ اما در مقایسه با سروده «حسینی» کم‌حجم‌تر است.
پس از حسینی، سلمان هراتی، علی معلم، موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و علیرضا قزوه نیز سروده‌های عاشورایی دارند. فراوانی شاعران و نویسندگان در حوزه عاشورا به قدری‏ست که بسیاری معتقدند شعر و ادبیات عاشورایی را می‎توان در گونه‏ای مستقل دسته‌بندی کرد و به بیان دیگر حساب آن را از ادبیات آیینی سوا کرد.

کم‎ کاری در قصه عاشورایی نسبت به شعر
اما اگر ادبیات عاشورایی را دارای دو کفه شعر و داستان بدانیم، کفه شعر خیلی از داستان سنگین‌‏تر است و هر چقدر در حوزه شعر عاشورا کار شده به همان اندازه در حوزه ادبیات عاشورایی کم ‏کاری صورت گرفته است. البته این راهم باید در نظر گرفت که سرودن شعر از نوشتن یک داستان آسان‌تر است به بیان دیگر، داستان عاشورایی چیزی نیست که یک باره اتفاق بیفتد و باید جریانی شکل گیرد که نویسندگان نسبت خود را با باورهای خودشان و مردم روشن کنند و نزدیک به مردم شوند.
سعید طاووسی مسرور، مدرس و پژوهشگر تاریخ تشیع درباره وضعیت فعلی ادبیات آیینی به‌خصوص داستان معتقد است: وقتی نویسندگان می‌خواهند سراغ مقاطعی از تاریخ همچون دوران زندگی پیامبر (ص)، وقایع عاشورا و... بروند به طور متعارف به بطن همان مقطع می‌روند و داستانی را از آثار تاریخی و روایی انتخاب یا تخیل می‌کنند و در موردش می‌نویسند که شخصیت اصلی داستان یا واقعی است یا خیالی. اما کمتر شاهد این هستیم که داستانی در فضای امروز اتفاق بیفتد و سپس به نحوی با تاریخ یا یک شخصیت قدسی پیوند بخورد.
وی می‏‌گوید: به نظرم آثار تاریخی ما کلیشه شده و بیشتر این‌گونه است که اصلش تاریخی است و از اواخر ماجرا وارد شرایط امروز می‌شود. البته نمونه‌های خوبی هم وجود دارد همچون رمان «قدیس» ابراهیم حسن‌بیگی که داستان درباره امیرالمؤمنین (ع) است اما در زمان ما رخ می‌دهد و با شخصیت حضرت امیر (ع) ارتباط پیدا می‌کند. این شیوه داستان‌گویی که گذشته را به امروز بیاورند در هنر و ادبیات غرب بیشتر جا افتاده، در حالی که ما امروز را به گذشته می‌بریم و یک رویکرد تطبیق‌گرا داریم. درواقع از تاریخ برای امروز استفاده کرده و تصور می‌کنیم فقط باید شخصیت‌ها و وقایعی را پیدا کنیم که شبیه امروز باشد و یک تطبیق بعضاً سطحی و آبکی هم بدهیم که مثلاً این شخصیت شبیه فرد خاصی است. در حالی که دست نویسنده باز است و می‌تواند ایده‌پردازی کند. به طور مثال داستان کوتاهی به نام «تعمیرکار» درباره حضرت مسیح در ادبیات غرب نگاشته شده؛ در این داستان حضرت عیسی (ع) شخصیتی است که به زمان حال می‌آید و در یک فروشگاهی مشغول تعمیرات می‌شود. در واقع او آمده تا زندگی امروز بشر را اصلاح کند. این داستان ایده بسیار جذابی دارد و خوب است اهالی ادبیات ما نیز بیشتر به این سمت بروند و از قالب کلیشه خارج شوند. اگر تعدادی از نویسندگان مطرح این راه را باز کنند شاید عده‌ای هم پشت سرشان بیایند. به عنوان نمونه وقتی این پرسش مطرح می‏‌شود که درباره پیامبر (ص) چه اثر شاخصی داریم؟ پاسخ هیچی است و این یعنی ما واقعا دست‌مان خالی است. سخن آخر اینکه با غور و تعمق در اشعار و ادبیات عاشورایی از گذشته تا حال در می‌یابیم که در هیچ دوره‌ای به‌اندازه عصر انقلاب به این حوزه توجه نشده است اما زیاد بودن اثر به معنی مطلوب بودن وضعیت هم نیست. ما زمانی می‌‏توانیم از وضعیت ادبیات عاشورایی کشورمان احساس رضایت کنیم که خروجی آن را در میان مردم ببینیم، زمانی که آن شعر توسط یک خواننده یا مداح معروف خوانده شود یا از داستان در فیلم و تئاتر استفاده  شود وگرنه شاهد انباری از گنجینه‏‌هایی خاک خورده در این حوزه هستیم که روز به روز به تعداد آنها افزوده می‌شود، اما چیزی از داخل گنجینه به بیرون درز پیدا نمی‌‏کند. در حالی که یک گنجینه وقتی بر ارزشش افزوده می‎‌شود که دیده شود.