آگاه: نگاهی که با استفاده از مفاهیم توده، پروپاگاندا، مهندسی فرهنگی، یکسانسازی و نمایش تودهای، مناسک دینی را تحلیل میکند، اغلب مبتنی بر تلقی خاصی از انسان و جامعه است که ریشه در فلسفه مدرن غرب دارد. در این چارچوب، انسان، سوژهای منزوی و فردی خودبنیاد تصور میشود که باید در برابر ساختارهای قدرت، رسانه و مناسک، مقاومتی اگزیستانسیال نشان دهد. اما این تصور، تفاوت بنیادینی با تلقی اسلامی از انسان دارد؛ انسانی که در بستر فطرت و وحی، نه فقط واجد اراده، بلکه حامل مسئولیت تاریخی در مسیر رشد جمعی است.
از سوی دیگر، مناسک در سنت اسلامی بهویژه در تشیع، نه ابزاری برای نمایش قدرت و نهتنها تجلی احساسات، بلکه ساحتی از حیات ایمانی و اجتماعیاند که پیوندهای معرفتی، عاطفی، تاریخی و تمدنی میان امت مومنان را برقرار میکنند. تحلیلهایی که با ادبیات تئوریهای انتقادی مدرن به این میدان وارد میشوند، گاه بهصورت ناآگاهانه، مناسک را فاقد سوژگی دینی و حامل اغراض سیاسی بازنمایی میکنند؛ گویی هیچ امر مقدسی در این آیینها حضور ندارد و همهچیز تابع منطق قدرت و بازنمایی است.
این رویکرد، ازآنجاکه به بنیانهای الهیاتی مناسک وقعی نمینهد، گرفتار فروکاستگرایی میشود. در حقیقت نادیدهگرفتن بنیانهای توحیدی، فطری و تاریخی مناسک، تحلیل را به تفسیری جامعهشناختی صرف فرومیکاهد. غفلت از حقیقتی که بنیانگذاران نظری و هدایتگران عملی این انقلاب همواره بر آن تاکید داشتهاند. اینکه مناسک، میدان جوشش ایمان و عرصه تحقق امتسازیاند، نه صرفا جلوههایی از قدرت یا رسانه.
از منظر اندیشمندان اسلامی، آیینهای دینی نهتنها عامل اتصال هویتهای خرد و تقویت پیوندهای اجتماعیاند، بلکه بستر شکلگیری امت واحده نیز بهشمار میروند. حرکت بهسوی جامعه کلان و حکمرانی مردممحور، مستلزم احیای معنای این مناسک است، نه تخطئه صورت آنها به دلیل شباهتهای فرمی با سازوکارهای رسانهای. این مناسک اگر بهدرستی فهم و هدایت شوند، نه ابزار سرکوب بلکه عرصههای خودسازی، همبستگی و پیشرفتاند.
تفکیک میان استفاده ابزاری از مناسک با جوهر ایمانی آنها ضرورتی است معرفتی. در فضای جدید، نخبگان دینی و فکری اگر از این تفکیک غافل شوند و با عینک فلسفههای مدرن به دین بنگرند، خود ناخواسته به بازتولید همان بیسوژگیای کمک میکنند که ظاهرا در برابر آن ایستادهاند. آنهم در این زمان که بیش از هر زمان دیگر، نیاز به بازگشت به مبانی معرفتی بومی و الهی احساس میشود. سنت فلسفی و فکری اسلامی، با تکیه بر انسانِ فطرتمدار، دینِ تمدنساز و جامعه امتمحور، میتواند افقهایی فراتر از جامعهشناسی مدرن و تحلیلهای غربزده بگشاید؛ افقهایی که در آن، نقد نیز در خدمت احیا و رشد خواهد بود، نه تخریب و انفعال.
۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۱
در تحلیلهای جدیدی که پیرامون مناسک دینی در جوامع اسلامی، بهویژه آیینهای پرشکوه تشیع مطرح میشود، گاه میتوان رگههایی از رسوخ اندیشههای مدرن غربی را در لایههای تبیین و نقد مشاهده کرد؛ اندیشههایی که اگرچه ممکن است در نگاه اول در خدمت نقد اجتماعی بهنظر برسند، اما در بنیاد خود حامل مبانی انسانشناختی و معرفتشناختی بیگانه با روح دین و سنت دینیاند.