۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۰

اوایل ورود هوش مصنوعی به کشورمان، اغلب افراد فکر می‏‌کردند این تکنولوژی، مربوط به دنیای فناوری است و فضاهای مرتبط با آن را درگیر می‌‏کند؛ اما چیزی نگذشت که شاهد فراگیری آن در همه حوزه‌‏ها شدیم. حتی حوزه فرهنگ که شاید کمتر کسی فکرش را می‏‌کرد درگیری با هوش مصنوعی پیدا کند.

آگاه: ۲۲ تیرماه، در تقویم ملی کشورمان به عنوان روز ملی فناوری اطلاعات نام‌گذاری شده است و یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این نامگذاری‌ها و مناسبت‌ها، بهانه پرداختن به موضوعات مرتبط با آن روز است. به عنوان مثال روز ملی فناوری اطلاعات، فرصتی است برای ارتقای دانش و آگاهی عمومی درباره فناوری اطلاعات و اهمیت آن در توسعه فردی و اجتماعی؛ در گزارشی که می‏‌خوانید قصد داریم به نقش هوش مصنوعی که یکی از ابزارهای فناوری اطلاعات است در حوزه فرهنگ و هنر بپردازیم:

چند روز پیش رسانه‏‌های خارجی، خبری منتشر کردند مبنی بر این که چند سازمان و نهاد فرهنگی در سوئیس، از جمله انجمن ناشران، کتابفروشان، نویسندگان و تصویرگران نامه‌ای علیه شرکت مخابراتی سوئیس کام که ناشر کتاب «شاهزاده هیولا» است نوشتند و در آن شکایت کردند که این شرکت ناشر، با انتشار کتابی توسط هوش مصنوعی وارد بازار حساسی شده است و باید هرچه زودتر به آن رسیدگی شود. در بخشی از این نامه آمده است: هوش مصنوعی به خودی خود خلاقیت ندارد و برای تولید محتوای جدید از آثار خلق شده توسط انسان بهره‌برداری می‌‎کند که تحت حمایت حقوق مولف است.
پیش از این هم، گروهی از نویسندگان سرشناس در نامه‌ای سرگشاده خطاب به ناشران بزرگ آمریکایی از جمله پنگوئن رندوم هاوس، هارپرکالینز، سایمون اند شوستر، هچت و مک‌میلان خواستار موضع‌گیری جدی در برابر استفاده از هوش مصنوعی در تولید آثار ادبی شدند. این نویسندگان هشدار داده‌اند که جایگزینی هنر انسانی با تولیدات ماشینی، تهدیدی برای اصالت ادبیات، حقوق نویسندگان و آینده نشر است.
در بخشی از این نامه آمده است: «ما در آستانه یک پرتگاه ایستاده‌ایم. در ساده‌ترین شکل، کار ما به عنوان هنرمند، پاسخ به تجربه انسانی است. اما هنری که خلق می‌کنیم یک کالا نیز هست و جهان ما به دنبال چیزهایی سریع، ارزان و در لحظه است. ما به‌سوی آینده‌ای در حال حرکت هستیم که در آن رمان‌ها، زندگینامه‌ها، اشعار و خاطرات ما که ثبت‌هایی از تجربه انسانی هستند، توسط مدل‌های هوش مصنوعی نوشته می‌شوند، مدل‌هایی که ذاتا نمی‌توانند انسان‌بودن را درک کنند. نه می‌دانند خون‌ریزی یعنی چه، نه گرسنگی و نه عشق.
هوش مصنوعی شاید ظاهر درک انسانیت را داشته باشد، اما حقیقت این است که فقط یک انسان می‌تواند با انسان دیگر سخن بگوید و او را بفهمد. هر بار که دستوری به یک مدل هوش مصنوعی داده می‌شود، زبانی که آن ماشین استفاده می‌کند، تا حدی از طریق ترکیب هنری ساخته شده که ما، نویسندگان این نامه، عمر خود را صرف ساختنش کرده‌ایم. بدون رضایت ما بدون پرداختی، حتی بدون یک اشاره به ناممان از آن استفاده شده است.
ما در نوشتن‌هایمان از زندگی خود بهره گرفتیم: مرگ والدین‌مان، تولد فرزندان‌مان، هر عشق و خیالی که زیسته‌ایم یا ساخته‌ایم. داستان‌هایی از شجاعت و خباثت انسان. این داستان‌ها از ما دزدیده شدند و برای آموزش ماشین‌هایی به کار رفتند که اگر حرص کورکورانه سرمایه‌داری پیروز شود، به‌زودی کتاب‌هایی را تولید خواهند کرد که در کتاب‌فروشی‌هایمان دیده می‌شوند. آیا هدف نهایی این است که ما کاملا حذف شویم تا آنان که در بالای هرم سرمایه‌داری هستند، حتی بیشتر از قبل از کار ما سود ببرند؟ به‌جای پرداخت بخشی از درآمد به نویسندگان، فردی دیگر پول می‌گیرد، برای فناوری‌ای که بر پایه کار بدون دستمزد ما ساخته شده است.
متن‌هایی که هوش مصنوعی تولید می‌کند، سطحی به نظر می‌رسند چون واقعا سطحی هستند. ساده‌اند چون تولیدشان ساده است و این دقیقا هدف اصلی است. هوش مصنوعی ابزاری قدرتمند است و باقی خواهد ماند و می‌تواند مزایای واقعی برای جامعه داشته باشد اما جایگزینی هنر و هنرمند یکی از آن مزایا نیست.
سوداگران هوش مصنوعی، آثار ما را از ما و حتی از ناشران‌مان دزدیده‌اند. ویراستاران، طراحان، تبلیغ‌گران و ناشرانی که کتاب‌های ما را با دقت و عشق توسعه دادند نیز در معرض خطر هستند. این یعنی خود نشر کتاب به عنوان یک هنر مشارکتی و هنر انسانی در هر مرحله در خطر است. گویندگان کتاب‌های صوتی که با صدایشان جان به داستان‌های ما بخشیدند، همین حالا نیز جای خود را به تقلیدهای ماشینی و ارزان داده‌اند و از همه بدتر، استفاده از هوش مصنوعی آثار مخرب زیست‌محیطی دارد: مصرف بالای انرژی و آب آشامیدنی. قدم بعدی چیست؟ ما از ناشران خود می‌خواهیم که با ما همراه شوند. تعهد دهند که هرگز کتابی که توسط ماشین خلق شده، منتشر نخواهند کرد. تعهد دهند که جای کارکنان انسانی خود را با ابزار هوش مصنوعی عوض نمی‌کنند و شغل‌های آنان را به نقش ناظران عملکرد ماشین‌ها تقلیل نمی‌دهند.»

خلق آثار هنری با کمک هوش مصنوعی
«یکی از مهم‌ترین تحولات در حوزه فرهنگ و هنر، توانایی هوش مصنوعی در خلق آثار هنری است. الگوریتم‌های یادگیری ماشینی، به‌ویژه شبکه‌های عصبی مولد (GANs)، توانسته‌اند آثاری تولید کنند که در بسیاری از موارد از آثار هنرمندان انسانی قابل‌تشخیص نیستند. برای مثال، برخی از تابلوهای نقاشی تولیدشده توسط هوش مصنوعی در حراجی‌های معتبر بین‌المللی با قیمت‌های بالا به فروش رفته‌اند. در حوزه موسیقی نیز نرم‌افزارهایی مانند AIVA یا Amper Music قادرند آهنگ‌هایی با سبک‌ها و احساسات مختلف تولید کنند. این فناوری‌ها نه‌تنها سرعت خلق آثار هنری را افزایش داده‌اند، بلکه امکان تجربه‌های هنری جدیدی را برای هنرمندان فراهم کرده‌اند. 
هنرمندان اکنون می‌توانند از هوش مصنوعی به‌عنوان یک ابزار خلاق بهره ببرند؛ به‌عنوان مثال با آموزش یک مدل بر روی آثار گذشته خود، سبک شخصیشان را به‌صورت الگوریتمی بازتولید کنند یا مسیرهای تازه‌ای برای خلاقیت بیابند.» این دوپاراگرافی که داخل گیومه قرار داشت و خواندید، نوشته شده توسط هوش مصنوعی است. با خواندن آن چه حسی داشتید؟ آیا متوجه نوشتن این دوپاراگراف توسط یک ماشین شدید و فرقش را با بقیه متن که توسط یک انسان نوشته متوجه شدید؟ همان طورکه مشاهده می‏ کنید خود هوش مصنوعی هم، از خود به عنوان یک ابزار برای خلاقیت بیشتر و کمک به انسان یاد می‌کند و نه خطر؛ در حالی که خیلی‌ها با این ایده موافق نیستند و هرگونه استفاده از آن به خصوص در حوزه‌های فرهنگ و هنر را نفی می‏‌کنند.
از دیدگاه علمی، هنر هوش مصنوعی جنبه‌هایی از خلاقیت انسان را تقلید می‌کند. شبکه‌های مولد تخاصمی (Network Adversarial Generative) از ساختار مغز انسان الهام گرفته‌اند. آنها الگوها را از مجموعه‌های عظیم داده‌ها یاد می‌گیرند و بر اساس آن الگوها، خروجی‌های جدیدی تولید می‌کنند؛ فرآیندی که شباهت زیادی به نحوه الهام‌گیری انسان‌ها از تجربیات و محیط اطرافشان دارد. با این حال، یک تفاوت کلیدی وجود دارد؛ هوش مصنوعی فاقد آگاهی و عمق احساسی است، درحالی‌که می‌تواند سبک‌ها و تکنیک‌ها را تقلید کند، اما مانند هنرمندان انسانی احساس یا قصد ندارد. این موضوع سوالاتی را مطرح می‌کند: آیا هنر می‌تواند بدون احساس وجود داشته باشد؟ آیا خلاقیت ذاتا انسانی است یا می‌تواند توسط ماشین‌ها تقلید شود؟
با ظهور ابزارهای هوش مصنوعی تولید آثار هنری دیجیتال به‌مراتب ساده‌تر از گذشته شده است. این تحول به‌ویژه در دنیای هنرهای دیجیتال یک سوال مهم را پیش می‌آورد: آیا این آثار بر اساس ارزش زیبایی‌شناختی خود ارزیابی می‌شوند یا صرفا به کالایی برای تجارت و سرمایه‌گذاری تبدیل شده‌اند؟ در سال‌های اخیر، برخی آثار هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی در حراجی‌های معتبر مانند کریستیز و ساتبیز به فروش رفته‌اند؛ جایی که برخی از این آثار با قیمت‌های میلیون‌دلاری به فروش رسیده‌اند. اما آیا این خریدها واقعا نشان‌دهنده ارزش هنری این آثار هستند یا بیشتر بخشی از تلاش‌های سرمایه‌گذاران برای افزایش قیمت‌ها و جلب‌توجه رسانه‌ها به این حوزه‌اند؟ ظهورNFT نیز به این چرخه دامن زده است. بسیاری از آثار NFT که برخی از آنها توسط هوش مصنوعی تولید شده‌اند، به‌جای آنکه به دلیل نوآوری هنری خود برجسته شوند، به ابزارهایی برای سرمایه‌گذاری و حتی پول‌شویی تبدیل شده‌اند. این همان پدیده‌ای است که در صنعت هنر و موسیقی پاپ دیده می‌شود؛ جایی که سرمایه‌گذاران و مجموعه‌داران برای گردش سرمایه و افزایش ارزش دارایی‌هایشان روی این آثار سرمایه‌گذاری می‌کنند.
چندی پیش هم یک سری از نویسندگان و کارگردانان سینمایی علیه هوش مصنوی طغیان کردند و آن را خطری برای حرفه خود دانستند. به خصوص که در چند جشنواره،  فیلم‌هایی برگزیده شدند که بعدا مشخص شد توسط هوش مصنوعی تولید و ساخته شده بودند. با این  حال نمی‌توان گزنه کمک حال بودن یا همان دستیاری برای هوش مصنوعی را نادیده گرفت. این فناوری می‌تواند حجم انبوهی از اطلاعات فرهنگی مانند متون، تصاویر و فیلم‌ها را پردازش و الگوهای پنهان در آنها را کشف کند و این ویژگی به محققان و متخصصان فرهنگی کمک می‌کند تا روندهای تاریخی، تحولات سبک‌ها و تعاملات میان فرهنگ‌های مختلف را بهتر درک کنند.

مسئله اصالت و مالکیت معنوی در هوش مصنوعی
اما یکی از نگرانی‌های اصلی که درباره هوش مصنوعی و مشخصا حوزه فرهنگ و هنر که موضوع گزارش ماست، وجود دارد، مسئله اصالت و مالکیت معنوی است. اگر یک اثر هنری توسط الگوریتم تولید شده باشد، چه کسی صاحب آن است؟ آیا می‌توان آن را «هنر واقعی» دانست؟ این پرسش‌ها باعث بحث‌های گسترده‌ای در میان هنرمندان، منتقدان و حقوق‌دانان شده است. همچنین خطر از بین رفتن تنوع فرهنگی وجود دارد. الگوریتم‌های هوش مصنوعی معمولا بر اساس داده‌های موجود آموزش می‌بینند که ممکن است به دلیل سوگیری‌های فرهنگی، موجب بازتولید یک‌جانبه دیدگاه‌ها شوند. اگر داده‌های آموزش‌دهنده تنها بر فرهنگ‌های غالب تمرکز داشته باشند، فرهنگ‌های اقلیت و سنت‌های بومی، ممکن است نادیده گرفته شوند یا دچار دگرگونی‌های ناخواسته شوند.
خلاصه با اینکه این جمله، تکراری و کلیشه‌ای است، اما واقعیتش این است که هوش مصنوعی هم مثل سایر تکنولوژی‏ها شمشمیر دولبه است و نمی‌توان آن را نفی مطلق کرد یا ستایش محض کرد. همزمان با اینکه بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر، از هوش مصنوعی به عنوان یک دستیار خوب و مقید یاد می‌کنند عده‏ای هم با آن دشمن‌اند و آن را بلای کار خود می‌دانند و به نظر می‎آید قضاوت درباره آن بستگی به نوع و میزان استفاده از این ابزار دارد؛ نکته‌ای که نباید از یاد برد اینکه هوش مصنوعی به خواسته ما وارد این جهان نشده که با خواست ما از کار بیفتد. پس بهتر اینکه حالا که چنین ابزاری آمده از آن در جهت درست استفاده کنیم و آن را به چشم یک دستیار ببینم نه همه کاره.