آگاه: یکی از مناسبتهای قدیمی که در تقویم جهانی وجود دارد، روز جهانی عکاسی است. در این تقویم، تاریخ ۱۹ آگوست یعنی روزی که دولت فرانسه رسما اختراع داگرئوتیپ (اولین روش ثبت دائمی عکس) توسط «لوئی داگر» را در سال ۱۸۳۹ اعلام کرد بهعنوان روز جهانی عکاسی نام گرفته است و هر سال به این مناسبت جشنوارهها و نمایشگاههای عکس بسیاری در سراسر دنیا برپا میشود.
عکس به مثابه رسانه
عکاسی که در ابتدا بهعنوان یک ابزار و روش علمی براساس اتاق تاریک ابداع شده بود، کمکم و به مرور زمان تغییر ماهیت داد و از یک طرف به سمت هنر گرایش پیدا کرد و از طرفی دیگر بهعنوان نوعی از اسناد علمی و تاریخی و اجتماعی تبدیل شد. به این ترتیب توانست در بستر فناوریهای جدید و به خصوص فضای مجازی به کارکرد تازهای تحت عنوان رسانه دست پیدا کند. این ساختار علاوهبر ظرفیتهای زیباییشناسی و قابلیتهای استنادی، با سهولت تولید و تکثیر، تاثیر شگفتی بر افکار عمومی و عواطف جمعی میگذاشت. این موقعیت شیوه تازهای از اندیشیدن و درک وقایع را برای همه اقشار اجتماعی به ارمغان آورد و حتی توانست مفهوم رسانه را هم توسعه دهد.
امروزه در کنار آژانسهای خبری متعددی که در سراسر دنیا وجود دارد، آژانسهای عکس بسیاری نیز تاسیس شده و در برخی مواقع حتی تعداد مراجعه به این سایتها از تعداد مراجعان به سایتهای خبری بیشتر میشود، به خصوص در مواقع بحرانی مثل جنگ، زلزله، سیل، قحطی و درگیری. انگار مخاطب خسته از اخبار و حرف، تصویر را نزدیکتر و قابلباورتر به واقعیت میداند. اکثر ما تصاویر ماندگاری در ذهنمان از اتفاقات بزرگ دنیا داریم که همه آنها را مدیون دوربین عکاسی و عکاس آن هستیم. تصویر کودک سوری مهاجر در ساحل بدروم، تصویر کودکان گرسنه در غزه، سودان و سومالی، تصویر زنی که یک تنه در مقابل پلیس اسرائیل ایستاده، تصویر کودک کوزوویایی که از لابلای سیم خاردارها به سمت دیگر مرز فرستاده میشود و... تنها نمونهای از تصاویری است که در سالهای اخیر به واسطه عکس در حافظه تصویری ما نقش بسته و احتمالا هروقت صحبت از جنگ، قحطی و مهاجرت شود این تصاویر به ذهنمان خطور پیدا میکند.
وقتی میگوییم عکس یک «رسانه» است، یعنی عکس پیام خود را با چنان تاثیری انتقال میدهد که ذهن را درگیر و ایجاد کنش و واکنش میکند. عکاسی یکی از ابزارهای اصلی تجربه رویدادهاست، نوعی شرکتداشتن در آنها که منشاء یک رابطه دائمی با جهان و همترازکننده اتفاقات است. عکس تنها نتیجه مواجه عکاس با یک اتفاق نیست، بلکه در نفس خود یک اتفاق است. حضور همیشگی دوربینها به ما القا میکند که زمان شامل اتفاقات جالبتوجه است که ارزش عکس گرفتن دارند. پس از اتمام اتفاق، عکس همچنان پابرجاست و جاودانگی را محقق میکند.
ماندگاری و سندیت عکسها در تاریخ
عکاسی شاخههای مختلفی دارد که یکی از شاخههای پُربار آن عکاسی مطبوعاتی است؛ عکاسی از بحران هم زیرمجموعه آن قرار دارد. این نوع عکاسی، علاوه بر اینکه برای درج در جراید ثبت و استفاده میشود، در شکل کلان بهعنوان اسنادی از وقوع بحران، در طول تاریخ معاصر بهجا میماند. امروز پس از گذشت ماهها هر زمان که از کرونا و کوید-۱۹ یاد میکنیم، ابتدا تصاویری از مردمی را به خاطر میآوریم که ماسک روی دهان زدهاند و دستکشهای یکبار مصرف به دستشان دارند. روزهای اول این تصاویر را زیاد میدیدیم. این افراد متعلق به آسیای جنوب شرقی بودند.
این عکسها بیشتر از همه متنهایی که قرار بود به ما اطلاعرسانی کنند و آگاهی دهند، این کار را کردند. عکس سریعتر منتشر میشود و به مثابه یک تصویر خیلی سریعتر دریافت و خوانش میشود و در ذهنها میماند. ما همچنان تصاویر آدمهایی که در آسیای شرقی، همگی ماسک داشتند را بیشتر در ذهن داریم تا خبرهایی که در آن روزهای اول منتشر میشدند و شیوع این ویروس را اطلاعرسانی میکردند. بنابراین عکس علاوه بر سرعت در اطلاعرسانی دارد، ماندگاری بیشتری هم در اذهان دارد. احتمالا اگر سالهای بعد، قصد داشته باشیم از کرونا بگوییم و جهان را در زمان شیوع این ویروس به یاد آوریم، ذهن ما ابتدا به سراغ تصاویر و اسناد تصویری ثبت شده در این روزها میرود. ممکن است تعداد جانباختگان و مبتلایان را طبق آمار به یاد نیاوریم، یا حتی اینکه از کجا شروع شد و در کدام قسمت جهان شیوع بیشتری داشته است، تنها چیزی که در ذهنها میماند و قابلوصف است، عکسها و اسناد تصویری از چهرههای مردم با ماسک، خانهنشینی (قرنطینه)، خیابانهای خلوت و مغازههای بسته (که بیشتر شبیه به روزهای تعطیل رسمی در شهرها و اعتصابات است)، بیمارستانها؛ بخش اورژانس و ظاهر پرستاران با گانها و لباسهای مخصوص، گورستان و مراسم مختصر دفن با حضور افرادی مسلح به لباسهای مخصوص، گورهایی سفید شده از آهک، تصاویری از رستورانها، باشگاههای ورزشی و مدارس مجزا شده، افرادی که از پشت شیشه خانواده خود را ملاقات میکنند یا ابراز علاقههایی در پس لباسهای مخصوص و ماسکها، عکسهای پروفایل با ماسک در شبکههای مجازی اجتماعی است.
عکس در این مقطع اطلاعرسانی میکند و همچون سندهایی وقایع روزهای بحران را ثبت و گسترش میدهد و بهعلاوه زبان مشترک بین تمام مردم دنیاست و به این ترتیب میتوان گفت ماندگاری عکس بیش از متن است. همانند همهگیری آنفولانزای اسپانیایی که اگر کمترین اطلاعاتی هم از آن نداشته باشیم، این عبارت را مقارن با عکسهای سیاه و سفیدی به یاد میآوریم که مردم در آنها ماسکهایی کوچک و مخروطی شکل بر دهان دارند و همینطور عکسهایی از تختهای متعدد در سولهها که بیماران روی آن دراز کشیدهاند. این درحالیست که شاید سال وقوع این همهگیری و تعداد مبتلایان و جانباختگان و حتی کشورهایی را که در این بحران گرفتار شده بودند، به خاطر نیاوریم. ما این دوران را با این تصاویر به یاد خواهیم داشت.
تغییر کارکرد عکاسی همزمان با ورود شبکههای اجتماعی
سوزان سانتاگ، نویسنده و نظریهپرداز ادبی مجموعه مقالاتی با موضوع عکاسی دارد که در یکی از این مقالات با عنوان «درباره عکاسی» میگوید: عکاسی میتواند اعتراضات معناداری نسبت به پوچیهای آزاردهندهای که کل یک جامعه را فرا گرفته، نشان دهد.
او همچنن، به طبیعتِ اعتیادآور دوربین اشاره کرده که استفاده هیجانی ما از اینستاگرام، بهترین گواه تحقق پیشبینی اوست. وقتی عکسی میگیریم ذاتا از دنیا و افراد پیرامون خود فاصله میگیریم و با منطق سانتاگ، کسانی که در اینستاگرام بیش از همه از خودشان پست میگذارند، ممکن است منزویترین افراد باشند، صرفنظر از آنچه عکسهای سردستی خوشحالشان نشان میدهد.
سانتاگ بیش از هر منتقد دیگر در قرن بیستم، به خوانندگان دلیلی برای اهمیت به عکاسی داد. تصاویری که روزانه ما را بمباران میکنند، چه در سطح هوشیار یا ناخودآگاه، بر برداشت ما از جهان تاثیر میگذارد. در زمان حاضر، نوشتههای او هنوز هم بر نگاه اندیشمندانه، خوانش عکس و توجه به روشی که زندگی مدرن را تجربه میکنیم، تاثیرگذارند: از طریق صفحات نمایش و لنزها.
بشر برای هزاران سال با واژهها میاندیشیده است. در تمام طول تاریخ، متنهای مکتوب یا گفتوگوهای محاوره که بر واژه یا کلمه استوار هستند، مهمترین ابزار ارتباط و اندیشه برای بشر بوده است. با ابداع عکاسی انسانها این فرصت را یافتند که علاوه بر واژهها و کلمات از تصاویر نیز برای اندیشیدن کمک بگیرند. امروزه تلفنهای همراه این امکان را فراهم کردند که همه مردم بتوانند تولیدکننده عکس باشند نه فقط مصرف کننده آن.عکاسی از سال ۱۸۸۸ تاکنون روشی محبوب برای جمعآوری خاطرات بوده است و در حال حاضر، رسانههای اجتماعی نگاه ما به عکاسی را منحرف کردهاند؛ اما لازم است بدانیم که همه افراد با دوربین، دنبالِ لایک عکس منتشر شده نیستند و بسیاری از افراد صرفا به خاطر لذتی که از عکاسی میبرند، اینکار را انجام میدهند.
ممکن است عکاسی برای بسیاری از افراد بهویژه نسل جوان، به معنای عکس سلفی و پوسترهای تصویری باشد؛ زیرا دوربینهای گوشی همراه به راحتی در دسترس همه افراد است و این یک تصور اشتباه است که رسانههای اجتماعی باعث شدند تا افراد برای لایک از همهچیز عکس بگیرند.
شبکههای اجتماعی باعث شده تا زندگی و تصویر ما برای دیگران بینقص جلوه کند، اما نباید اجازه دهیم ایده ما از عکس یا عکاس منحرف شود؛ زیرا این موضوع بیتردید، بر اینکه افراد خاطرات را به کالا تبدیل و موجب توجه نظر دیگران شوند، تاثیر گذاشته است. اما این واقعیت تغییر نکرده که عکسها برای مردم و به خودی خود ارزشمند هستند. برای بسیاری، عکسها منبع شادی و عشق هستند و باید بدانیم که آنها میتوانند ما را از لذت زندگی واقعی جدا کنند.
بسیار از افراد بر این باورند که انبوهی از عکسهای سلفی، وعدههای غذایی، دوستان و حیوانات خانگی، نتیجه علاقهمندی نسل جوان به رسانههای اجتماعی است. با این حال، قبل از وجود چنین سیستمعاملهای عکاسی، افراد دلایلی برای ثبت لحظات معمولی زندگی روزمره داشتند. اگرچه ذهنیت ارسال عکس به صورت آنلاین به تحلیل روانشناسی نیاز دارد، اما لذت عکسبرداری از خاطرات زندگی، همچنان گزینه خوب و مناسبی است. نتایج یک تحقیق در سال ۲۰۱۶ نشان داد که عکاسی میتواند میزان لذت افراد از یک مناسبت را افزایش دهد، زیرا ما را فراتر از مشاهده منفعل درگیر میکند و با دقت بیشتری به آن توجه میکنیم.
شبکههای اجتماعی رابطه ما با عکس را تغییر داده است و برخی افراد عاشق عکاسی، به منظور ثبت خاطرات عکاسی میکنند، برخی تنها به منظور انتشار در رسانههای اجتماعی عکس میگیرند و البته گروهی هر دو مورد را دوست دارند.
همه دلایل فوق اشکالی ندارد، اما باید مراقب باشیم که رسانههای اجتماعی عشق به عکس و لذت به زندگی را منحرف نکند. همیشه روشهایی وجود داشته است که مردم احساس کنند این عکس، زیبایی طبیعی زندگی را کاهش میدهد. مدتها قبل از این که رسانههای اجتماعی مرسوم شوند، برخی کارشناسان بر این باور بودند که عکس، تجربه واقعی دیدن زندگی را منحرف میکند.
شاید عکاسی با تلفن همراه و اشتراک گذاری آن در شبکههای اجتماعی، مهمترین اتفاق عرصه عکاسی تاکنون باشد. برای دههها، عکاسی برای ثبت تاریخ، ساختن میراث خانوادگی و به تصویرکشیدن زیباییهای دنیای در حال تغییر مورد استفاده قرار میگرفت، اما اکنون شبکههای اجتماعی و میلیونها عکاس آموزش ندیده در حال تولید عکسهایی از زندگی واقعی هستند که اتفاق میافتد، از ما که لباس دیگری غیر از بهترین لباسهای روزهای جشن و مراسم رسمی را میپوشیم و کارهایی غیر از خیرهشدن به لنز دوربین را انجام میدهیم. این زندگی است، زیبایی است، واقعیت است و شبکههای اجتماعی آن را مستند میکنند. عکاسی در شبکههای اجتماعی نهتنها به کوچکشدن و اتصال جهان کمک کرده، بلکه به دنیای هنر هم نفوذ کرده و توجه بسیاری از عکاسان جدی و حرفهای را نیز به خود جلب کرده است. همگانیشدن عکاسی، یکی از چیزهایی است که عکاسی و عکس گرفتن را برای جامعه شناسان نیز دارای اهمیت کرده است. از این رو بهتر است توجه بیشتری به این موضوع داشته باشیم.
امروزه عکاسی مانند موسیقی، «مصرفی همگانی» دارد و اغلب افراد علاوه بر ساعت مچی، تلفن همراه و دوربینی برای عکس گرفتن و به اشتراک گذاشتن آن در اختیار دارد.
در واقع انسان قرن هجدهم با در دست داشتن ساعت و کتاب، انسان قرن نوزدهم با روزنامه و انسان قرن بیستم با دوربین عکاسی تجربه منحصربهفردی نسبت به انسانهای پیش از خود به دست آورد و اکنون در قرن بیست و یکم، عکس پارهای جدانشدنی از زندگی روزمره و عمومی انسان شده است.