۳۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۵

بازار سریال‌های نمایش خانگی، این روزها به نسبت سال گذشته افت چشمگیری کرده است؛ در حالی که سال گذشته سریال‌ها در صف پخش بودند و تراکم آنها در پلتفرم‌های مختلف زیاد شده بود، این روزها هم از تعداد سریال‌ها کاسته شده، هم از کیفیت آنها؛ به یک معنا انگار کفگیر سریال‌های نمایش خانگی به ته دیگ خورده است.

آگاه: احتمالا اولین تجربه خوش خیلی‌ها برای تماشای سریال از طریق پلتفرم‌های نمایش خانگی، سریال «شهرزاد» است. سریالی که حسن فتحی آن را حدود ۱۰ سال پیش ساخت و آنچنان با اقبال روبه‌رو شد که چهارسال بعد از به‌پایان‌رسیدن فصل آخر شهرزاد در سال ۱۳۹۶، سریال جیران را راهی خانه‌ها کرد و اگر چه این سریال نتوانست به‌اندازه شهرزاد گل کند و سرزبان‌ها بیفتد، اما به واسطه ژانر عاشقانه درام تاریخی و بازیگرانی که فتحی از قبل با آنها کار کرده بود، توانست با یک اقبال نسبی روبه‌رو شود. اما همان‌طور که می‌بینید، این سیر نزولی در کارهای آقای فتحی ادامه پیدا کرد و ساخت سریال «ازازیل» او تیرخلاصی به علاقه‌مندان به آثار فتحی بود؛ این سریال به‌رغم کمپین‌های تبلیغاتی و حواشی که برایش به وجود آمد، نتوانست دل مخاطبان را به دست بیاورد و خیلی‌ها گفتند ای‌کاش فتحی هیچ‌وقت این سریال را نمی‌ساخت.
در یک نگاه کلی‌تر شاید بتوان گفت این نزول کیفیت بلایی است که بر سر اغلب سریال‌ها افتاده است و این‌طور بوده که معمولا فصول اول یک سریال خیلی قوی و خوب بوده، اما وقتی به تکرار افتاده، از کیفیتش کاسته شده؛ نمونه‌اش زخم کاری.

حقوق مخاطب چه می‌شود؟
بنابراین در همین ابتدا شاید بتوان گفت که یکی از آسیب‌های پایین‌آمدن کیفیت در آثار نمایش خانگی، تکراری‌شدن کارها و کمبود ایده و خلاقیت در کارگردانان است. وقتی یک کارگردان فقط می‌خواهد یک سریال بسازد، چون پول به او مزه کرده نتیجه‌اش می‌شود ساخت یک اثر تصویری بی‌سروته که فقط نام یک سریال را یدک می‌کشد؛ به بیان دیگر شاید بهتر باشد این‌گونه بگوییم که این روزها بازار داغ سریال ساختن برای بسیاری از کارگردانان صرفا به دلیل سود مالی است و بسیاری از فیلم‌سازان نه دیگر به فکر سابقه خود هستند که آن را درخشان نگه دارند و نه به فکر حقوق و وقت مخاطب. بالاخره وقتی یک مخاطب اشتراک یک پلتفرم را خریداری می‌کند و برای دیدن یک سریال وقت می‌گذارد، یعنی دارای حق و حقوقی است که باید از جهت فیلمساز رعایت شود، اما این روزها تنها چیزی که در نظر گرفته نمی‌شود، حقوق مخاطب است.
علاوه بر این، تحویل محصول تا آخر نیز از حقوقی است که مخاطب دارد. رهاکردن سریال به صورت نیمه‌کاره، عادت ناپسندی است که از چند سریال مهران مدیری شروع شد و اکنون در یکی از پلتفرم‌های تازه‌کار رایگان ادامه پیدا کرده است. در این میان، علت آن را نمی‌توان به مخاطب ربط داد و مسئله، دعوای پلتفرم و تولیدکننده بر سر مسائل مالی اعلام شده است. اما عمر مخاطب که بر سر قسمت‌های پیشین این سریال هدررفته و حالا رها شده چه می‌شود؟ اصلا نظارتی بر این روال وجود دارد؟ یا مخاطب، کسی است که بی‌چون‌وچرا باید حلقه‌به‌گوش اوامر تولیدکننده و پلتفرم باشد؟

بازیگر کیه؟ همون همیشگی
دلیل دیگر پایین آمدن کیفیت سریال‌ها مربوط به بازیگران است. این روزها بازار سریال‌های نمایش خانگی یا دست کسانی است که دوست دارند معروف و به‌اصطلاح بازیگر شوند یا بازیگرانی که حاضرند در هر جایی دیده شوند، حالا اینجا می‌تواند تبلیغ خیابانی و شهر فرش باشد یا یک سریال. نتیجه اینکه یک‌دفعه می‌بینیم که یک بازیگر در سه سریال که از پلتفرم‌های مختلف پخش می‌شود، بازی کرده و این حجم از دیده‌شدن یک‌سری بازیگران تکراری مخاطب را دلزده می‌کند. شاید دم‌دستی‌ترین مثال برای این مورد پژمان جمشیدی باشد که هم در سریال بازی می‌کند، هم فیلم سینمایی، هم تبلیغ خیابانی و مسابقات تلویزیونی.
به نظر می‌رسد بسیاری از بازیگران خوب و مطرح هم به دلیل این فضای حاکم، رغبتی به حضور در سریال‌های نمایش خانگی ندارند؛ البته این به معنای این نیست که هیچ بازیگر خوبی در سریال‌های نمایش خانگی وجود ندارد، بازی پارسا پیروزفر در سریال انتهای شب، جواد عزتی در وحشی و پیمان معادی در افعی تهران از جمله بازی‌های خوب سریال‌های نمایش خانگی است و البته باید این را هم در نظر گرفت که بازی خوب این بازیگران در یک سریال باکیفیت و درست اتفاق افتاده است.

تقلای ناکام آبیار
در حالی که تا همین ۶ماه پیش نام بسیاری از سریال‌ها بر سرزبان‌ها بود و درباره آنها صحبت می‌شد، در چند ماه اخیر دیگر خبری از یک سریال که خیلی زود همه‌گیر شود، نیست «شکارگاه»، «تاسیان» و «سووشون» تلاش‌هایی برای اینکه جای خود را در میان مردم باز کنند کردند، اما به نظر می‌رسد این تلاش‌ها ناکام ماند.
«سووشون» از آن دسته سریال‌هایی بود که پیش از پخش آن خیلی‌ها منتظر بودند آن را تماشا کنند، اما با پخش اولین قسمت آن، مخاطبان آنچنان از دیدن آن ناامید شدند که به گفته بسیاری، دنبال کردن آن به قسمت سه نکشید؛ به خصوص برای کسانی که اصل اثر را خوانده بودند و با دیدن آن اعتقاد داشتند که اقتباس خوبی از اثر صورت نگرفته و جالب اینکه ظاهرا خانم آبیار انقدر به کار خود در اقتباس اعتماد داشته که سراغ اثر نوستالییک دیگری رفته و در خبرها آمده که قرار است به زودی سریال «بامداد خمار» که اقتباس از رمانی با همین نام است، به کارگردانی نرگس آبیار از پلتفرم شیدا پخش شود. اگر چه باید دید و منتظر ماند که این سریال هم، هم‌اندازه سووشون ناامیدکننده است یا خیر.
ناکامی سووشون در حالی اتفاق افتاد که یک پروژه با بودجه نجومی بود و حواشی بسیاری هم هنگام پخش داشت. سکانس‌های طولانی، تغییر لهجه ناشیانه و شخصیت‌پردازی ضعیف از جمله اصلی‌ترین ضعف‌های این سریال است.
غیر از سووشون، شغال، اجل معلق، از یادرفته و محکوم نام سایر سریال‌هایی است که این‌روزها در بازار سریال‌های نمایش خانگی یافت می‌شود. آثاری که واقعا نازل هستند و نمی‌توان نامشان را سریال گذاشت، چون نه داستانی برای دنبال‌کردن دارند و نه بازی چشمگیری برای دیدن. کافی است تنها چند دقیقه از یکی همین سریال‌هایی که نام بردیم را تماشا کنید تا متوجه آبکی شدن آنها و اینکه لقب «نازل» را برای آنها انتخاب کردیم، شوید و اینجاست که موضوع تضییع حقوق مخاطب مطرح می‌شود.

«قصه»؛ حلقه گمشده سریال‌های امروز
همزمان با فروکش‌کردن تعداد و کیفیت سریال‌ها، بازار برنامه‌های استندآپ کمدی، رئالیتی‌شو و مسابقه داغ شده است. به عنوان مثال این روزها «کارناوال» رامبد جوان یا رئالیتی‌شوی «نیمه شب» با اجرای امیرحسین قیاسی که به واسطه مهمان‌هایی که دعوت می‌کند و البته کمپین تبلیغاتی قوی که در فضای مجازی دارد، توانسته تعداد مخاطب بیشتری به نسبت خیلی از سریال‌های در حال پخش پیدا کند و احتمالا این میزان استقبال نشان‌دهنده این است که ژانر سرگرم‌کننده همچنان که در سینما پیشتاز است، در برنامه‌های نمایش خانگی هم در حال پیشتازی است و مردم بیشتر از تماشای فیلم و سریال ترجیح می‌دهند وقت خود را به دیدن برنامه‌های سرگرم کننده بگذرانند.
با این حساب شاید وقت آن شده که مالکان سکوهای پخش و کارگردانان به خود برگردند و این سوال را بپرسند که چرا از وضعیت خریدن سی‌دی برای دیدن سریال قهوه تلخ و شهرزاد، به جایی رسیدیم که حتی با داشتن اشتراک، رغبتی به دیدن آثار موجود، وجود ندارد؟ به عقیده بسیاری این شرایط، حاصل به فکر نفع مالی بیش از حد بودن است که نمی‌توان آن را کتمان کرد. نمایش خانگی، امروز تبدیل به بیزینسی شده است برای پول درآوردن عده‌ای که با صاحبان این پلتفرم‌ها مراوده و آشنایی دارند. به زبان دیگر، متاسفانه رانتی که بعضا در این پلتفرم‌ها وجود دارد، باعث شده است که انگیزه‌ای برای تولید یک اثر فاخر هنری نماند و فقط به پولی که قرار است بگیرند، فکر کنند و در نهایت هم یک اثر درجه سه تولید کنند. پلتفرم‌ها در ابتدای کار، ورود بسیار خوبی داشتند و به نظر می‌آمد که می‌توانند جای سریال‌های ماهواره‌ای را بگیرند و این اتفاق در حال رخ‌دادن بود، اما متاسفانه زیاده‌خواهی و طمع و آفت پول باعث شد که این اتفاق محقق نشود. به نظر می‌رسد که پلتفرم‌ها در زمینه سریال‌سازی، زمین خورده‌اند؛ چون کاری را انجام داده‌اند که بلد نبودند و باید فیلم سازهایی که کاربلد بودند، اثری تولید می‌کردند و پلتفرم‌ها از آنها آن را می‌خریدند. با این حساب، این را هم نباید فراموش کرد که در حال حاضر نمایش خانگی، کمبود قصه دارد و شاید باید به فکر نوشتن قصه‌های خوب بود. تجربه نشان داده هر سریالی که قصه استخوان‌دار داشته است، خیلی زود موفق شده و جای خود را در میان مخاطبان بازکرده است. چنانکه هنوز بسیاری ترجیح می‌دهند، تکرار بسیاری از سریال‌های قدیمی با قصه را ببینند تا سریال‌های جدید و امروزی.