آگاه: فرضیه چه زمانی به نظریه تبدیل میشود؟ زمانی که آن فرض عالمانه، امکان بررسی و تحقق و آزمون برایش فراهم شود که گاهی اوقات چون شرایط بسیار انتزاعی و سخت میشود، سالها و دههها حتی قرنها طول میکشد و آن فرضیه هیچ وقت به مقام ابطال یا تأیید نمیرسد، مانند این فرضیه که اگر یک جنگ بزرگ با ابعاد وسیع نظامی
رخ دهد، جوانان و نوجوانان چه خواهند کرد؟ این بحث تا مدتها پیش صرفاً یک بحث نظری انتزاعی بود و هیچوقت انضمامی نمیشد و هیچ زمان تجربه عینی و واقعی نداشت. صاحبنظران ممکن بود در آن اختلاف کنند و هرکدام با شواهد و نگاههای خودشان و رویکردهای متفاوت، به آن نگاه کنند، اما در حال حاضر میتوانیم فراتر از فرضیه پیش برویم، بر اساس عملکرد نوجوانان در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و شواهد متعددی که در این دوران به دست آمد، نتیجهای را رقم زد که کاملاً میتواند فرضیه ما را رد یا تأیید کند.
من بسیار به این نسل خوشبین بوده، هستم و خواهم بود و قابلیتها و اقتضائات این نسل را با همه تفاوتها و اختلافات و خلاقیتهایش مثبت میبینم، حالا در این ۱۲ روز چه اتفاقی افتاد؟ نهتنها در خرده روایتها و نمونههای محدود و معدود، بلکه در آمارهای کلانی که در حوزه نوجوانان به صورت تخصصی بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اتفاق افتاد، آمارها حیرت آور بود. آمادگی، رغبت، همراهی، همدلی، مردم دوستی و وطن دوستی قشر نوجوان ما از آمارهای اجتماعی بالاتر رفت. طبق آمارهایی که به تفکیک ردههای سنی ۱۵ تا ۱۸ سال منتشر شد، تقریباً در تمام شاخصهای مثبت ایران همدل، همدلی ملی یا غیرت و تعصب بر پرچم در نوجوانان ما چشمگیر بود.
در بسیاری از موارد، منبع روحیه، الهام بخشی، تزریق آرامش یا حرکتهای انرژی آفرین در خانوادهها و در محلهها، نوجوانان بودند. حتی در جایی که مجدد نیاز به حضور مردم در میدان پیدا کردیم، ایست بازرسیها، عملیات شهری و...، حضور نوجوانان قابلتوجه بود، به حدی که در نگاه مخاطبان، رهگذران و مردمی که با خودرو تردد میکردند، این حضور پررنگ دیده میشد. تا جایی که رسانههای معاند از حضور نوجوانان در این عرصه استفاده ابزاری میکردند.
موضوع مهم در این بین حضور فراطیفی بود، به طور مثال اگر یک طیفی را به عنوان طیف مذهبی یا سنتی حتی در قالب تشکلهایی مثل بسیج سازماندهی شده، میبینیم و میگوییم که ویژگیهای خاص هویتی، معرفتی یا ویژگیهای خاص پوششی دارند، در اینجا این تقسیمبندی دوباره جابهجا شد، همچنان که این نسل بسیاری از این تقسیمبندیهای سابق را تغییر داده است. یکی از معضلات ما، در تحلیل نوجوانان این است که احساس میکنیم آنها خارج از قاعده عمل میکنند، ولی در واقعیت این طور نیست، قواعد ارزیابی و سنجش آنها را باید دوباره پیدا کنیم. پس این بار قاطعانه، سربلند و محکم بر مبنای اطلاعات، بر مبنای آزمون به نتیجه رسیده، بر مبنای این که از انتهای یک مسیر طی شده با هم صحبت میکنیم، میتوانیم با افتخار بگوییم که این نسل، بسیار محکم، جدی و بهرغم همه سوالاتی که دارند و برخلاف رویکرد معمولاً فانتزی که به این نسل نسبت داده میشود، در عین اضطراب و التهابش، با جنگ مواجهه حقیقی داشت.
به عنوان نمونه شبکه امید (شبکه نوجوان)، هرروز سه ساعت برنامه زنده در ایام جنگ داشت. یکی از برنامههایی که تحت عنوان واکنش سریع و با اقتضاعات آن زمان تلاش میکرد تا سؤالات و اضطرابهای نوجوانان را کنترل کند، با اعلام شمارهای برای ارتباط نزدیک با مخاطبانش، رشته ارتباطی بین خود و نوجوانها را ایجاد کرده بود و نوجوانان هم پیامهای خود را برای آن ارسال میکردند. تحلیل محتوای پیامهای شبکه امید هم بسیار امیدبخش بود. با اینکه نوجوانان ما تجربه جنگ را نداشتند و جنگ را تنها از تصاویر و فیلمهای مستند یا فیلمهای داستانی در قالب و قواره خودش دیده بودند، این بار بهطور واقعی با جنگ روبهرو شدند و بسیار جدیتر از آن چیزی که فکر میکردیم، وارد عمل شدند و اتفاقاً شک و تردید در آنها بسیارکمتر دیده شد.
جنگ است؛ باید کاری انجام دهیم
ما در مطالعات خود به مدارس و محلاتی که شهید نوجوان و کودک داشت، مراجعات زیادی داشتیم، مثل شهرک شهید چمران که فقط در یک مدرسه دخترانه در مقطع ابتدایی، شش دانشآموز شهید داشت. در نوجوانی احساسات بسیار غالب است و زمانی که چند تن از دوستان صمیمی، همکلاسی و هم مدرسهای آنها شهید شدند، بسیار متأثر بودند، اما این پتانسیل احساس به خصوص با تدابیر و هدایتهایی که انجام شده بود، به سمت حماسه و فعالیتهای مشترک و اقدام و عمل سوق داده شد و خود نوجوانها خلاق عمل کردند. به طور مثال در یک مجموعه، نوجوانان، گروه سرود ایجاد کردند. در جای دیگری خود نوجوانها برای آوار برداری مراجعه و مانند گروه جهادی عمل کردند که بر اساس شرایط آن زمان و حساسیتها از آنها درخواست شده بود که این کار را انجام ندهند، اما گروههای خودجوش جهادی برای کمک به خدمات شهرداری و آواربرداری در شرایط بمباران و شرایطی که نمیدانستیم جنگ تا چه زمان طول میکشد و عمق فاجعه چقدر خواهد شد، اقدام میکردند.
به نقل از خود نوجوانان، در خانوادههایی که دچار شوک شده بودند، این نوجوانان بودند که به خانوادههایشان روحیه میدادند و میگفتند: «جنگ است باید کاری انجام دهیم». درآن زمان که گفته میشد شرایط خطرناک است، میگفتند: «چه در منزل یا بیرون مشغول خدمت باشیم، اگر قرار باشد موشک در اطراف ما برخورد کند، نتیجه تفاوتی نمیکند».
به هر حال ما راجع به شرایطی صحبت میکنیم که نوجوان همچنان دارای اضطراب است، در شرایطی که بعضی از اعضای خانواده شهید شدند و بچهها اضطراب جدایی از والدین را تجربه میکردند و طبیعی است که این شرایط به سادگی مرتفع نمیشد، البته که خیلی از عواقب و آثار جنگ ماندگار است و ما نمیخواهیم بگوییم که این آثار مرتفع شده و همه این مسائل را بدون تبعات ببینیم، اما با وجود این آثار و تبعات، عملکرد نوجوانان ما، از میانگین اجتماعی، بالاتر است.
در شرایط جنگ، نسل جدید بسیاری از ظرفیتها را تولید کرد و فقط مصرفکننده نبود. به طور کلی نسل جدید علاقهای به مصرفکردن صرف ندارد و بسیار مشتاق است که وارد عرصه تولید شود. مانند تولید نمادها، تولید مناسک، تولید ظرفیت و اگر زمینه آن فراهم شود، بسیار درخشان عمل میکنند که در نمونههای کار جهادی و سرود که پیشتر گفته شد، این قضیه بیشتر نمود پیدا کرد.
نمونه دیگر اینکه در یکی از مدارس به صورت خودجوش برای یکی از دانشآموزان شهیدش، یادمان ماندگار برگزار کردند، در مدرسه دیگری که چند شهید را تقدیم کرده بود، پیشنهاد دانشآموزان این بود که نام کلاسها به نام شهدای دانشآموز تغییر پیدا کند و عکس دانشآموزان شهید در ورودی کلاسها قرار گیرد و با این کار وفاداری خود را نشان دادند. در این مورد گروههای متخصص حوزه روانشناختی و روان درمانی ورود پیدا کردند و نظرات تخصصی و کارشناسی خود را درباره مشارکت و خلاقیت و حرکت خودجوش نوجوانان بیان کردند و به این نتیجه رسیدند با اینکه این پیشنهادها ازجانب خود نوجوانان بوده است، آنها باید مداخله و مشارکت فعال و جدی در این حوزه داشته باشند.
زیست بوم نوجوان امروزی، کماکان در حوزه فضای مجازی است، به تعبیر دیگر فضای مجازی برای او اصل زندگی است و این موضوع انکارناپذیر است. یکی از راههای کاهش استرس در زمان جنگ پناهبردن به فضای مجازی بود. هر کدام از نوجوانان در زمان جنگ به نحوی سعی میکردند در فضای مجازی اضطراب خود را کم کنند، در میدان عمل واقعی هم به گونهای حضور داشتند که نمیشود آن را کم اثرتر از بزرگسالان دانست. بدیهی است که این نسل اقتضائات خودش را دارد که در جای خود، قابل بحث مفصل است.