آگاه: برای چنین جنگی، دیگر نمیتوان تنها به موزهها و بنیادها دل بست. نوجوانان و جوانانی که در متن این ۱۲ روز بودند یا با موبایلشان رویدادها را ثبت کردند یا در شبکههای اجتماعی آن را روایت کردند. این بار حافظه جنگی بیش از هر زمان دیگر در «شبکه» انباشته شد؛ در ویدیوهای کوتاه، هشتگها، پستها و حتی کامنتهایی که بار عاطفی یک نسل را بردوش میکشند. اینجا نقطه آغاز تفاوتی اساسی با هشت ساله است. هشت سال دفاع مقدس با نظم نهادها و دستگاهها مکتوب و مستند شد. هر تصویر و هر سند جایی در یک آرشیو یافت. اما ۱۲ روز دفاع مقدس بیشتر به یک انفجار پراکنده از دادهها شباهت داشت. صدها روایت، هزاران عکس و کلیپ، میلیونها بازنشر؛ همه در بستری شکل گرفت که به همان سرعت که ذخیره میکند، نابود هم میسازد. شبکه حافظه دارد، اما حافظهاش ناپایدار است.
اگر نهادها در دهه شصت، آرشیوهای مادی و فیزیکی ساختند، امروز باید به فکر «آرشیو دیجیتال» بود. این یعنی گردآوری روایتهای فردی، مرتبسازی آنها و تبدیلشان به اسناد قابلاعتماد برای نسلهای بعد. اگر این کار صورت نگیرد، تجربه ۱۲ روزه بهجای اینکه به ذخیره هویتی بدل شود، در سراب سرعت و سطحیسازی فضای مجازی گم خواهد شد. در این میان باید به خطر تحریف نیز اندیشید. شبکههای اجتماعی همانقدر که ظرفیت ذخیرهسازی دارند، میدان روایتهای متعارض هم هستند. حقیقت و دروغ در کنار هم مینشینند و بازنشر میشوند. در هشت سال دفاع مقدس، روایت غالب و یکدست، بر بستر محدود رسانهها منتقل شد؛ اما در ۱۲ روزه، هر کاربر یک رسانه بود. این تکثر اگر مدیریت نشود، میتواند حافظه جمعی را دچار آشفتگی کند. به همین دلیل، مسئولیت ثبت و پالایش روایتها دوچندان است.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که حافظه دیجیتال ذاتا ناپایدار است. فایلها از بین میروند، سرورها خاموش میشوند و فرمتها منسوخ میشوند. نسلی که خاطرات جنگ را در اینستاگرام یا تلگرام ذخیره کرده، باید بداند که هیچ تضمینی برای بقای این پلتفرمها وجود ندارد. اگر امروز فکر به نسخههای پشتیبان، استانداردسازی متادیتا و آرشیوهای چندلایه نکنیم، فردا چیزی جز خلأ باقی نخواهد ماند.
البته در برابر این آسیبها، الگوهای جدیدی از «حافظه شبکهای» در حال شکلگیری است. گروههای کوچک، کانالهای مردمی و حتی صفحات شخصی تبدیل به آرشیوهای زنده شدهاند. این خردهگروهها گاهی انعطاف و سرعتی دارند که نهادهای رسمی از آن محروماند. اما خطرشان هم همین پراکندگی، فقدان انسجام و نبود تضمین برای بقاست. هنر امروز ما این است که میان حافظه نهادی و حافظه شبکهای پلی بزنیم. ۱۲ روز دفاع مقدس نشان داد که مقاومت فقط در میدان موشک و پهپاد نیست؛ بخشی از مقاومت، جنگ بر سر حافظه است. آنچه ثبت شود، میماند و آنچه ثبت نشود، از تاریخ حذف خواهد شد. دشمنان هم این را خوب فهمیدهاند و با تحریف، با حذف، با سانسور و با ساختن روایتهای جعلی دقیقا از همین نقطه حمله میکنند. پس اگر قرار است میراث این ۱۲ روز بماند، باید روایتهای واقعی را در بستری امن و پایدار مستقر کرد. پس میراث جنگ امروز دیگر در قفسههای خاکخورده بایگانیها نیست؛ در قلب هاردها، سرورها و حافظههای ابری پنهان است. اما این پنهانبودن نباید به فراموشی بینجامد. تاریخ با ملتهایی که حافظه خود را ماندگار نمیکنند، بیرحمانه برخورد میکند، پس آینده از آن مردمی است که گذشتهشان را دقیق ثبت کرده باشند و امروز، مسئولیت ما این است که از این ۱۲ روز یک حافظه دیجیتال بسازیم، حافظهای که تحریفناپذیر، دسترسپذیر و ماندگار باشد. چرا که این جنگ هم اگر درست روایت شود، همچون هشت سال دفاع مقدس، بدل به ستون هویتی این ملت خواهد شد.
۲ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۲
جنگها تمام میشوند، اما حافظه تاریخی مردم جنگزده چطور؟ حقیقت آن است که آنچه در میدان رقم میخورد، اگر در حافظه جمعی ثبت نشود، به سرعت در هیاهوی روزمرگی محو خواهد شد. هشت سال دفاع مقدس ما به برکت همان حافظهسازی نهادی و روایتهای مکتوب، فیلمهای مستند، خاطرات و آثار هنری باقی ماند. اما امروز با تجربه «۱۲ روز دفاع مقدس»، پرسش تازهای پیش روی ماست که این بار میراث جنگ در کجا و چگونه ذخیره خواهد شد؟