آگاه: سه داستان کوتاه از ویرجینیا وولف، که در قالب زندگینامهای طنزآمیز برای یکی از دوستان نزدیکش نوشته شده بود، پس از دههها فراموشی کشف شده و ماه آینده با عنوان The Life of Violet منتشر خواهد شد. این آثار که بر اساس شخصیت مری ویولت دیکینسون - زن اشرافی و دوست بانفوذی که وولف جوان را با نخستین ویراستارانش آشنا کرد و در بحران روانی ۱۹۰۴ مراقبش بود - نوشته شدهاند، جلوهای خیالانگیز و هجوآمیز از تکوین خلاقیت وولف را، پیش از آنکه به عنوان یک رماننویس مدرنیست شناخته شود، آشکار میکنند. متن اصلی که در سال ۱۹۰۷ نوشته شده، آمیزهای از طنز، خیال و هجو است؛ از تصویرسازی معاشرتهای اشرافی تا قصههایی سوررئال درباره دو الهه که سوار بر پشت نهنگ به «توکیو» میرسند. وولف (آن زمان ویرجینیا استیون) در ابتدا این نوشتهها را اثری شخصی میدانست و حتی به دوستانی که اجازه خواندنشان را داده بود، هشدار داد که «بد هستند و باید بازنویسی شوند.» با این حال، کشف اتفاقی نسخه اصلاحشده سال ۱۹۰۸ در میان اسناد دیکینسون، روایتی دیگر را بازگو میکند. این نسخه که صدها تغییر سبکی در آن اعمال شده، به گفته اورمیلا سشگیری - استاد دانشگاه تنسی و کاشف این آثار - نشان میدهد وولف این داستانها را بسیار جدیتر از آنچه تصور میشد، دنبال کرده است.
انتشار این مجموعه با مقدمهای تحلیلی از سشگیری (Seshagiri)، جلوهای از همان تخیل شگفتانگیزی را به نمایش میگذارد که سالها بعد رمان «اورلاندو» را شکل داد. سشگیری این داستانهای پیشتر «نامرئی» را جسور و رادیکال میخواند. در داستان سوم، وولف جامعهای آرمانی با دو الهه برابر را در ژاپنی خیالی تصویر میکند؛ نگاهی که با فضای انتقادی کتاب «سه گینی» (۱۹۳۸) علیه مردسالاری همسو است. هرچند نگاه شرقگرایانه و ناآگاهی فرهنگی او در شخصیتهایی با نامهای کلیشهای مانند «چینچین» و «ریکشی» مشهود است، اما مضامین عدالت، آزادی و برابری زنان، پیوندی آشکار میان این آثار اولیه و نوشتارهای پختهتر او ایجاد میکند. به گفته اورمیلا سشگیری، «زندگی ویولت» ما را با وولفی آشنا میکند که «میتوانست باشد»؛ قصهگویی خیالپرداز که میراث فرهنگی مردسالاری را نه با فلسفه یا تاریخ، که با جادوی سوررئال در هم میشکند. اما این داستانها با وجود ارزش رواییشان، چگونه تا امروز از دید پژوهشگران دور ماندهاند؟
ماجرا به سال ۱۹۵۵ بازمیگردد، زمانی که خانواده دیکینسون نسخههای اولیه منتشرنشده را به لئونارد وولف، همسر ویرجینیا، پیشنهاد کردند. لئونارد، شاید تحت تأثیر تردید اولیه خود ویرجینیا، این آثار را «شایسته چاپ» ندانست و از خریدشان امتناع کرد. مدتی بعد، این نسخهها از یک مغازه دستدومفروشی سر درآوردند و تنها با یک شیلینگ توسط تام ماشلر، بنیانگذار آینده جایزه بوکر، خریداری شدند. ماشلر آنها را به ویراستار برجسته، فرانسیس ویندهم، نشان داد و او بود که با شگفتی دریافت نویسنده این متن، «ویرجینیا استیون»، همان ویرجینیا وولف است.
با این حال، وقتی دوباره برای کسب اجازه چاپ با لئونارد تماس گرفته شد، او موضع خود را تغییر نداد و داستانها را «نوعی شوخی خصوصی و نه چندان خوب» خواند؛ نظری که خواهر وولف، ونسا بل، با «بسیار بامزه و درخشان» خواندنشان، آشکارا با آن مخالف بود. در نهایت، این نسخهها به کتابخانه عمومی نیویورک راه یافتند و به شکلی باورنکردنی، بارها از سوی پژوهشگران و گردآورندگان آثار وولف نادیده گرفته شدند.
اهمیت کشف اخیر در نسخه اصلاحی سال ۱۹۰۸ نهفته است. این نسخه نشان میدهد وولف با دقتی وسواسگونه به ویرایش متن بازگشته و تغییرات ظریفی در ریتم جملات ایجاد کرده است. او حتی برخی پیشنهادهای دستنویس دیکینسون را پذیرفت؛ برای مثال، عبارت «جیغ زد» را به توصیه دوستش به «فریاد زد» تغییر داد؛ تغییری که به گفته سشگیری، به صحنه عمق بیشتری بخشیده است.
به باور مارک هاسی، این ویرایش دقیق ثابت میکند که وولف، برخلاف تصور رایج، این داستانها را رها نکرده بود. بازگشت او به متن، هدفی جدی را دنبال میکرد: این آثار برای او آزمایشی واقعی برای پرورش سبک داستاننویسیاش بودند.
۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۲
کشف تصادفی سه داستان منتشرنشده از ویرجینیا وولف، رویدادی مهم برای پژوهشگران آثار اوست. این مجموعه با نام «زندگی ویولت»، شامل آثاری طنزآمیز و سوررئال است که ۸۰ سال پنهان مانده بود و اکنون تصویری جامعتر از تحول سبکی این نویسنده پیشگام ارائه میدهد.