تجربه صدام و قذافی مقابل چشم ماست

هسته‌ای به مثابه بودن

محمدحسام غفوری ـ کارشناسی مهندسی مکانیک
۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۳

با انفجار آتشفشان انقلاب ۵۷ انسان دیگری در جهان عرض اندام کرد. انسانی که ۲۰۰ سال در هوای مدرنیته زیسته بود و ناگهان با انقلاب خود را در جهان دیگری می‌دید. اینکه این انسان، انسان جدیدی بود یا فراخوانی از ناخودآگاه تاریخی ملت به رهبری امام خمینی(ره)، موضوع بحث نیست، موضوع مورد بحث در پس زدن سبکی از زندگی مسیطر در این کره خاکی و ظهور یک جایگزین در مقابل مدرنیته بود. این جایگزین آنقدری سهمگین بود که بسیاری را از رسیدن «پایان تاریخ» نامطمئن کند و به سمت «نبرد تمدن‌ها» سوق دهد.

آگاه: ایران کشوری که در دوران رکودش جنبش‌ها و تحولات زیادی را پشت سر گذاشته بود و بارها خواسته بود روی پایش بایستد و نتوانسته بود، این بار نمی‌خواست مثل ماجرای «ملی شدن نفت» پاهایش را بشکنند و صدای حق‌خواهی‌اش را با مشتی دلار خفه کنند. این استقلال‌خواهی در شعار انقلاب مشهود بود و از همان ابتدا در نسبت مخالف با دولت امپریالیستی آمریکا خودش را یافت.
تحمیل جنگ به ایران انقلابی توسعه نظامی کشور را به یک ضرورت تبدیل کرد چرا که رشد و نمو هر چیزی دائر بر بقای آن است. اما مگر هر کشور مستقلی ناظر به بقا و امنیت خود به گسترش نیروی نظامی مبادرت نمی‌ورزد؟ پس کسی می‌تواند این انتقاد را مطرح کند که بداند خاص‌بودگی جمهوری اسلامی که دعوی تغییر جهان را در سر دارد، چیست؟ در این نقطه است که به انرژی هسته‌ای می‌رسیم.
ایران کشوری مستقل است که می‌خواهد برای رفع نیازهای مردمش از انرژی هسته‌ای استفاده صلح‌آمیز داشته باشد و این را حق خود می‌داند. از همین‌جاست که نگاه خاص جمهوری اسلامی قابل ردیابی است. این انرژی یک «حق» است و از این رو به ماجرای ملی شدن نفت شباهت دارد و همچنین استفاده‌اش «صلح‌آمیز» است که ماهیت جمهوری اسلامی و یکتایی آن را در جهان نشان می‌دهد. به عبارت دیگر: جمهوری اسلامی نه می‌خواهد از خیر سود سرشار انرژی هسته‌ای که در مسائل مختلفی مثل انرژی و سلامت کاربرد دارد بگذرد و نه می‌خواهد بمب اتمی بسازد؛ جمهوری اسلامی راه خود را می‌رود! در همین نقطه است که می‌توان گفت هسته‌ای تنها یک صنعت ولو پیشرفته که باید به آن رسید، نیست. انرژی هسته‌ای نمادی است از ملتی که شرافت را بر دنائت برتری می‌دهد و حاضر است هزینه‌های آن را بپردازد چرا که این هزینه، هزینه انسان بودن و این ایستادگی موجب انسان ماندن است.
این بحث جایی جدی‌تر می‌شود که در بستر تاریخ جمهوری اسلامی جاری می‌شود. سال‌ها تلاش دانشمندان برای دستیابی به رموز این علم برتر و موازی آن مذاکراتی برای حل مشکلات تحریم (یا به عبارتی عادی شدن در جهان!) و البته که این دو جمع نخواهد شد. اینجاست که دوباره جدا از اینکه آیا مشکل اقتصادی ربط مستقیمی با هسته‌ای دارد یا خیر، باید پرسید ماهیت جمهوری اسلامی چیست و هسته‌ای چه نسبتی با این ماهیت دارد؟ 
جمهوری اسلامی ناخودآگاه ملت ما را به خودآگاهش رهنمون می‌شود و به حقوقی که سال‌های سال از آن محروم مانده نور می‌افشاند. کار اما جایی سخت می‌شود که این حق در تضاد راهبردهای کدخدای جهان باشد آنگاه باز به یک دوراهی خواهیم رسید: زندگی شرافتمندانه با کسب حق و حقوق حتی اگر به معنای پرداخت هزینه‌های گزاف باشد یا تن دادن به جغرافیای مسطحی که دشمن برای ایران تدارک دیده؟ هسته‌ای در این نقطه (آغاز شکست) اولین خاکریز دفاع ملی است که فرو می‌ریزد و ساده هستیم اگر فکر کنیم دشمن به این حد اکتفا کند. به هر حال تجربه‌های صدام و قذافی مقابل چشم ماست! در مقابل، اگر از حق خودمان کوتاه نیاییم که به معنای رشد صنعت هسته‌ای (آغاز پیروزی) است می‌توانیم گام بزرگی در مسیر حل مشکلات کشور برداریم. در نگاه اول به‌نظر می‌آید این موضوع از جنبه اقتصادی صرف موضوعیت دارد (که در جای خود دارد) اما جدای از حل مشکلاتی مثل قطعی برق، بقا و رشد هسته‌ای، بقا و رشد اراده فرد ایرانی است و هسته‌ای را به آیکونی برای تمدن‌سازی ایرانیان بدل می‌کند چرا که حاصل اراده فرد ایرانی و جلوه منحصربه‌فرد حضور او در جهان است.