جنگ‌نوشت

حمله‌ای که اراده‌ها را نشکست

در این ستون، یک یادداشت از سری جنگ‌نوشته‌های حسین شرفخانلو، نویسنده را می‌خوانید :
۲۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱

 دیشب حوالی بامداد، آمریکا تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در فُردو را زد. مجتمعی که زیر پایِشِ ۲۴ ساعته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و دوربین‌ها و صدی نود و نُهِ بازرس‌های آژانس، مستقیم و غیرمستقیم خط و خبر می‌برند به سرویس‌های امنیتی غرب و اصلا آژانس درست شده که سنگ‌ها را ببندد و سگ‌ها را رها کند و عتابش به مثل ایران باشد که رهبرش حکم شرعی داده به منع ساخت سلاح هسته‌ای و کاری به کار اسرائیل نداشته باشد که ۹۰ کلاهک آماده شلیک هسته‌ای در زرادخانه‌اش مهیای شلیک‌اند.

آگاه: تاسیسات هسته‌ای ایران، محل فعالیت‌هایی بوده که سال‌هاست فراتر از نظام پایش‌ها پاییده می‌شود و چیزی که در فردو و نطنز و بوشهر در جریان است، یک دست‌آورد پیچیده و شگرف علمی است که داشتنش هر مقدار که الان مستحب جلوه کند، در کم از یکی دو دهه آتی، از اُوجب واجبات خواهد بود و آقایی فردای عالم مال کسانی‌ست که این علم را مال خودشان کرده باشند و استعمارِ فردا روز، نه تسخیر سرزمین‌ها و بهره‌کشی از بردگان آفریقایی که در گروکشیدن علم و فناوری‌های از این دست است.
آمریکا هر آنچه در میز مندرس مذاکرات از ۲۰ و اندی سال پیش تا کنون به دست نیاورده بود را دیشب خواست با منطق بمب به کرسی بنشاند و آن چیز که عیان شد این است که فناوری شکافتن ذرات و دَوَران دادنشان، آن‌قدر مهم و راهبردی هستند که بیارزد قلدری مثل آن پیرمرد مو زرد وحشی، در جهان بی‌آبرو شود و بی‌اذن کنگره حمله کند به مرکزی که هیچ اثری از ساختن سلاح کشتار جمعی در آن نیست.
و معلوم‌مان کرد پافشاری فرمانده برای داشتن و توسعه‌دادن دانش هسته‌ای، چقدر مهم بوده که چاره از دشمن گرفته و او را ناگزیر به شبیخون کرده است که مگر علم را با بمب از بین ببرد که نتوانسته و نخواهد توانست.
آنچه در این ۱۰ روزه جنگ و در این سال‌ها و اتفاق‌ها، هی برایم گوشزد می‌شود این است که ما در تاریخی‌ترین فصل تمدن ایران، در حال تمرین بزرگی هستیم که آماده شویم برای مشارکت در بزرگ‌ترین و عالم‌گیرترین واقعه دنیا... خدا با فتنه‌ها و آزمایش‌هایی که در این سال‌ها از سر ما گذرانده است، دارد عیار ما را بالا می‌برد. دارد میزان صبر و تاب‌آوری ما را بالا می‌برد. نمی‌دانم. شاید ماجرا از شهادت سردار در فرودگاه بغداد، شتاب بیشتری گرفت، سلسله اتفاقات را مرور کنید، شهادت و تشییع سردار، همبستگی‌ای که از دل بلای کرونا در جان ایرانی‌ها رویید. وقایع ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱، شهادت سیدحسن و ازدست‌دادن رییس‌جمهور، این شتاب تند که خدا به وقایع داده، جز از آماده‌کردن اهالی تمدن ایران است برای آن اتفاق بزرگِ عالم‌گیر؟ جز این است که تمرین کنیم بالابردنِ عیارِ اعتقاد و «اعتماد» به وعده خدا را و تمرینِ فرمان‌بری را؟ و مگر نه این است که باید، آنچه پیش خواهد آمد را دریابیم و تمرین کنیم به اطاعت از حق و صبر که فرمود «و َتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» هم‌رزمان! امروز «جنگ؛ جنگ اراده‌ها و عزم‌های راسخ است!» و در جنگ اراده‌ها پیروز کسی است که میدان را بشناسد، سمت درست میدان را بفهمد و بایستد در صفی که حق با آنهاست و «صبر» پیشه کند و به آنچه خدا فرموده «اعتماد» داشته باشد و بداند و یقین کند «خدایی که خرمشهر را آزاد کرد، باز هم بلداست و می‌تواند و می‌خواهد که جبهه حق را پیروز کند.» عزم و صبر لازم است. «خرمشهرها در پیش داریم!»