۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۸

در بیروت، وقتی برق برای دوازدهمین بار در روز قطع می‌شود و مردم در صف بنزین کلافه به همدیگر نگاه می‌کنند، کمتر کسی به یاد می‌آورد که هزاران کیلومتر دورتر، اتاق‌های فکر غربی و پایتخت‌های عربی بر سر یک موضوع چکش‌کاری می‌کنند؛ «خلع سلاح حزب‌الله»! این دو تصویر در ظاهر ربطی به هم ندارند؛ اما در واقع مثل دوروی یک سکه‌اند. همان بحران‌های روزمره که زندگی لبنانی‌ها را فرسوده کرده، ابزار فشاری شده برای باز کردن راه به‌سوی آن پروژه بزرگ.

آگاه: خلع‌سلاح، در روایت رسمی حامیانش یعنی بازگرداندن «حاکمیت ملی» به دولت لبنان. اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم، پرسش ساده‌ای سر برمی‌آورد که چرا همیشه در بدترین بحران‌های اقتصادی و اجتماعی لبنان، این شعار دوباره پررنگ می‌شود؟ پاسخ را باید در منطق بازیگران اصلی جست‌وجو کرد. آمریکا و اسرائیل به‌خوبی می‌دانند که حزب‌الله تنها مانع جدی در برابر تحقق رویای «خاورمیانه جدید» است؛ همان نقشه‌ای که بارها رنگ‌ولعاب تازه گرفته، یک‌بار در پوشش توافق‌های صلح، یک‌بار در عادی‌سازی روابط، و این روزها با فشار اقتصادی و سیاسی.


ابزارهای فشار هم متنوع‌اند؛ از تحریم‌های پیچیده بانکی گرفته تا روایت‌سازی رسانه‌ای. کافی است به حجم تولیدات رسانه‌های عربی نزدیک به ریاض و ابوظبی نگاهی بیندازیم. آنجا حزب‌الله نه یک نیروی بازدارنده در برابر اسرائیل، بلکه یک مافیای مسلح معرفی می‌شود که امنیت داخلی را به گروگان گرفته. حتی بحران زباله یا فروپاشی ارزش لیره هم به شکلی عجیب پای حزب‌الله نوشته می‌شود. انگار که اگر یک روز اسلحه‌های حزب‌الله تحویل داده شود، ناگهان برق ۲۴ ساعته برمی‌گردد و بوی تعفن زباله‌ها محو می‌شود!
اما واقعیت این است که خلع‌سلاح، برای طراحانش نه هدف نهایی بلکه بخشی از پازل بزرگ‌تری است که عبارت است از مهار و نهایتا تضعیف محور مقاومت. کافی است نقشه منطقه را مرور کنیم. ایران، عراق، سوریه، یمن و فلسطین، همه حلقه‌هایی از زنجیره‌ای هستند که اسرائیل از آن بیم دارد. حذف یا تضعیف هر کدام از این حلقه‌ها، شانس تل‌آویو را برای بازتعریف موازنه قوا بیشتر می‌کند. لبنان، با جغرافیای شکننده‌اش و جامعه چندپاره‌اش، ساده‌ترین نقطه ورود است.
البته نباید از نقش برخی بازیگران داخلی لبنان هم غافل شد. بخشی از جریان‌های سیاسی که خود سال‌ها در فساد مالی و ناکارآمدی غوطه‌ور بوده‌اند، ناگهان به پرچم‌داران خلع‌سلاح بدل شده‌اند. آنها می‌دانند بدون انداختن همه تقصیرها بر گردن حزب‌الله، در برابر افکار عمومی حرفی برای گفتن ندارند. اینجا همان طنز تلخ ماجراست. سیاست‌مداری که بودجه عمومی را سال‌ها به تاراج برده، امروز با ژستی ملی‌گرایانه مدعی می‌شود تنها مانع استقلال لبنان، اسلحه حزب‌الله است!
اما یک لحظه تصور کنیم این پروژه موفق شود؛ حزب‌الله سلاح‌هایش را زمین بگذارد. چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا اسرائیل از نقشه‌های توسعه‌طلبانه‌اش دست می‌کشد؟ آیا واشنگتن ناگهان تحریم‌ها را لغو می‌کند؟ یا شاید عربستان و امارات میلیاردها دلار به بازسازی لبنان سرازیر می‌کنند؟ تجربه عراق پس از انحلال ارتش در سال ۲۰۰۳ جلوی چشم ماست: خلأ امنیتی، رشد گروه‌های تکفیری و تبدیل کشور به زمین بازی قدرت‌های خارجی. چه تضمینی وجود دارد که لبنان، بدون نیرویی مثل حزب‌الله، به همان سرنوشت دچار نشود؟
از همین زاویه است که می‌توان فهمید چرا بسیاری از لبنانی‌ها با وجود گلایه‌های جدی از حزب‌الله، حاضر به پذیرش خلع‌سلاح نیستند. آنها امنیت شکننده کنونی را با چشم خود لمس کرده‌اند؛ به‌ویژه در روزهایی که داعش در مرزهای لبنان خیمه زده بود. در آن زمان، همین نیروهای حزب‌الله بودند که در کنار ارتش لبنان ایستادند. این حافظه جمعی را نمی‌توان به‌سادگی پاک کرد.
لذا باید پرسید پروژه خلع‌سلاح حزب‌الله بیشتر به یک هدف واقعی می‌ماند یا به یک ابزار روانی؟ شاید پاسخ را در همان صف‌های طولانی بنزین بتوان پیدا کرد. وقتی فشار زندگی مردم به مرز انفجار برسد، طبیعی است که به دنبال مقصر بگردند. و چه مقصری راحت‌تر از حزبی که هم قدرت دارد، هم سلاح و هم دشمنان پرنفوذ؟ اما این روایت ناقص است. زیرا ریشه بحران‌های لبنان عمیق‌تر از حضور یک حزب مسلح و ناشی از ساختار فرقه‌ای، فساد ریشه‌دار، و مداخله خارجی است.
پس شاید بتوان گفت خلع سلاح حزب‌الله، بیش از آنکه پاسخی به بحران‌های لبنان باشد، بخشی از معمای بزرگ‌تری است که نامش «مهندسی آینده خاورمیانه» است. اما اینکه چنین معمایی به سود مردم لبنان حل شود یا به زیان آنها، پرسشی است که هنوز هیچ اتاق فکر خارجی پاسخی قانع‌کننده برایش ندارد و شاید اصلا نخواهد داشته باشد.