آگاه: این همان چیزی است که جوزف نای آن را «قدرت نرم» نامید. اهمیت موضوع از آنجاست که در جهانی بههمپیوسته و رسانهمحور، پیروزی یا شکست در میدان معنا میتواند معادلات ژئوپلیتیک را بهطور بنیادین تغییر دهد. یکی از محورهای کلیدی در فهم قدرت نرم، نقش فرهنگ و هویت است. فرهنگ نهتنها میراثی از گذشته، بلکه ابزاری برای جهتدهی به آینده است. کشوری که بتواند هویت فرهنگی خود را بهگونهای جذاب و الهامبخش ارائه دهد، قادر خواهد بود در ذهن ملتهای دیگر نفوذ کند، بدون آنکه نیازی به اعمال زور مستقیم داشته باشد. نمونه بارز آن، نفوذ زبان، هنر و سبک زندگی غربی در جوامع مختلف است که طی دهههای گذشته نوعی «همگرایی فرهنگی» به سود قدرتهای غربی ایجاد کرده است. اما قدرت نرم صرفا به انتقال فرهنگی محدود نمیشود. در کنار فرهنگ، روایتسازی سیاسی و رسانهای جایگاهی کلیدی دارد. جنگهای امروز، بیش از آنکه بر سر تصرف سرزمینها باشد، بر سر تسلط بر روایتهاست. کشوری که بتواند حوادث و بحرانها را در قالبی قابلقبول و تاثیرگذار روایت کند، حتی اگر در میدان سخت دچار ضعف باشد، در عرصه ذهنی و روانی دست بالا را خواهد داشت. به همین دلیل است که جنگ غزه یا جنگ اوکراین، نه فقط در میدان نظامی بلکه در رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز ادامه دارد. نکته مهم دیگر، سرمایه اجتماعی و معنوی درونزا بهعنوان یکی از منابع اصلی قدرت نرم است. تجربه انقلاب اسلامی ایران نشان داد که اتکای یک ملت به ایمان، هویت دینی و آرمانهای مشترک میتواند بزرگترین منبع بسیج سیاسی و اجتماعی باشد. این نوع قدرت نرم، برخلاف الگوهای صرفا وارداتی غربی، ریشه در بافت بومی دارد و بنابراین از عمق و پایداری بیشتری برخوردار است. با این حال، چالشهای متعددی در برابر توسعه و حفظ قدرت نرم وجود دارد. نخستین چالش تهدید «فرهنگ مصرفی» و سیطره رسانههای جهانی است که تلاش میکنند الگوهای یکسان و سطحی از زندگی را به جوامع مختلف تحمیل کنند. دومین چالش، ضعف در نهادسازی فرهنگی مستقل است. بدون نهادهایی که بتوانند فرهنگ و ارزشها را به زبان روز ترجمه و منتقل کنند، قدرت نرم در حد یک شعار باقی میماند. سومین چالش نیز به نبود اجماع داخلی بر سر روایتهای بنیادین برمیگردد؛ جامعهای که در هویت خود دچار تردید است، نمیتواند حامل پیامی الهامبخش برای دیگران باشد. بازاندیشی در مفهوم قدرت نرم به این معناست که باید آن را نهفقط یک ابزار سیاست خارجی، بلکه بهمثابه یک راهبرد کلان ملی نگریست. کشوری که قدرت نرم را در قلب حکمرانی خود قرار دهد، هم در عرصه بینالمللی اعتبار بیشتری کسب میکند و هم در درون جامعه سرمایه اجتماعی خود را تقویت خواهد کرد. اما این سرمایه اجتماعی و معنوی که پایه قدرت نرم است، از مدرسه و نظام آموزش و پرورش آغاز میشود؛ همانجایی که نسل آینده شکل میگیرد، هویت و ارزشها نهادینه میشود و توانایی تحلیل و روایتگری پرورش مییابد. اهمیت قدرت نرم از آن روست که آینده رقابتهای جهانی را رقم میزند و این اهمیت با نقش آموزش و پرورش در تربیت انسانهای توانمند، منتقد و خلاق دوچندان میشود. راه بررسی و تحلیل آن نیز توجه به ابعاد فرهنگی، رسانهای و اجتماعی است، نه صرفا شاخصهای اقتصادی یا نظامی. آنچه باید موردتوجه قرار گیرد، ظرفیت هر جامعه در تولید معنا و روایتهای الهامبخش است؛ روایتی که میتواند ملتها را جذب کند و افق تازهای از تعامل جهانی را پیش چشم بگذارد، این ظرفیت دقیقا در کلاسهای درس و مدارس امروز ساخته میشود.
بازاندیشی در مفهوم قدرت نرم در جهان معاصر
قدرت نرم و نظام آموزش کشور
سیدحسین موسوی ـ معاون آموزش مدرسه علمیه امام خامنهای (مد ظله)
۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۳
قدرت در جهان امروز صرفا به ابزارهای نظامی و اقتصادی محدود نمیشود؛ بلکه آنچه بیش از پیش تعیینکننده است، توانایی کشورها در شکلدهی به ادراکات، ارزشها و اولویتهای ذهنی ملتهاست.