۳۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۸

حسین پاینده، منقد ادبی، مترجم و استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبایی، از چهره‌های مطرح حوزه نقد ادبی در ایران است. پاینده، چه در آثار تالیفی و چه در ترجمه‌هایش، همواره به معرفی نظریه‌های مختلف نقد ادبی و مطالعات میان‌رشته‌ای در حوزه نقد پرداخته و علاوه بر این، کاربرد نظریه‌های ادبی و مطالعات میان‌رشته‌ای را در عمل و با تحلیل آثار گوناگون بر پایه نظریه‌های مختلف نشان داده است.

آگاه: ازجمله می‌توان به سهم ارزنده او در معرفی نظریه روانکاوی و کاربرد آن در نقد ادبی اشاره کرد. رویکرد پاینده در نقد ادبی، رویکردی دانشگاهی و آکادمیک است. او همچنین پیگیر جدی ادبیات داستانی معاصر ایران است که دو کتابش در این زمینه، یعنی «گشودن رمان» و «داستان کوتاه در ایران»، گواه این مدعاست. در ادامه بخشی از گفت‌وگوی تازه خبرگزاری کتاب ایران با این منتقد ادبی پیشکسوت را می‌خوانید:

حسین پاینده در پاسخ به سوالی راجع به وضعیت امروز نقد ادبی در ایران در قیاس با گذشته و اینکه آیا چشم‌اندازهای نظری تازه و قابل‌توجهی در این حیطه گشوده شده و اگر نشده دلیلش چیست، می‌گوید: در سال‌های اخیر، ترجمه منابع نقد ادبی به زبان فارسی کمک شایانی به فهم علمی این حوزه از مطالعات ادبی کرده است. این منابع نه‌فقط درک ما از نقد ادبی را دگرگون کرده‌اند، بلکه همچنین توقعات خواننده علاقه‌مند به این حوزه را هم به لحاظ کیفی ارتقای داده‌اند. آرام‌آرام داریم به جایی می‌رسیم که خواننده دیگر اصلا نپذیرد که کسی برداشت‌های شخصی خود یا ارزش‌داوری‌های شخصی‌اش را ذیل عنوان «نقد ادبی» ارائه کند. درک این موضوع که نقد باید مبتنی بر نظریه‌های علوم‌انسانی باشد و بیش از هر چیز با تحلیل و استدلال و تبیین معانی آثار ادبی سروکار دارد و نه اعلام نظرات سلیقه‌ای، البته هنوز مستلزم پژوهش و تدریس و ترجمه و ارائه نمونه‌های نقد عملی از آثار ادبی و هنری است. در مجموع، به نسبت دو سه دهه پیش وضعیت بهتری داریم. با این حال، بسیاری از نظریه‌های جدیدتر نقد ادبی یا هنوز معرفی نشده‌اند  یا ما درک درست و عمیقی از آنها نداریم. برای مثال، به دلیل حساسیت‌های فرهنگی و سیاسی درباره موضوعات یا حوزه‌های خاصی از علوم انسانی و نقد ادبی در کشور ما، برخی رویکردهای نظری درباره ادبیات و هنر هنوز آنچنان که باید معرفی نشده‌اند یا در نقد تولیدات ادبی و هنری کاربرد گسترده پیدا نکرده‌اند. حتی حوزه‌هایی مانند مطالعات ادبی زیست‌بومی هم که آن حساسیت‌ها درباره‌شان وجود ندارد، آن‌گونه که باید شناخته نشده‌اند.» این مترجم و مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: «کافی است نگاهی به کتاب‌ها و مقالات نقد در کشورمان بیندازید تا بهتر متوجه شوید که نه رویکردهای نظری در این زمینه‌ها به نحو رضایت‌بخشی معرفی شده‌اند و نه اینکه آن رویکردها کاربرد وسیعی در نقد ادبی پیدا کرده‌اند. درخصوص اینکه چرا این نظریه‌ها و رویکردها در کشور ما هنوز به‌درستی معرفی نشده‌اند و رواج نیافته‌اند، دلایل متعدد و متفاوتی را می‌توان ذکر کرد. عوامل مختلفی (ازقبیل سیاست‌گذاری‌های رسمی در نهادهای آموزشی، یا قصور رسانه‌های فراگیر و امثال آن) در این موضوع دخیل‌اند. اما یک دلیل مهم دیگر را باید در حوزه‌ فرهنگ بجوییم و بکاویم. وقتی قاطبه‌ آحاد جامعه‌ای به محیط‌زیست بی‌اعتنا باشند و با اهمال باعث تخریب زیست‌بوم خودشان شوند، نباید توقع داشت که رویکرد مبتنی بر همین موضوع در نقد ادبی (ecocriticism) بتواند در آن جامعه رواج پیدا کند. این فقط یک مثال است، ولی نکته‌ اصلی این است که نقد ادبی در خلاء شکل نمی‌گیرد. به‌طور کلی، نقد ادبی همیشه از دانستگی سرچشمه می‌گیرد و معطوف به ایجاد تغییر است، خواه تغییر در مقیاسی خرد (رفتار فردی، ذهنیت فردی و...) و خواه تغییر در مقیاسی کلان (پارادایم‌های اجتماعی، باورهای عمومی و...). وقتی این دانستگی و ملازم آن، یعنی اراده معطوف به تغییر، وجود نداشته باشند، نقد ادبی هم پا نمی‌گیرد.»

مخاطرات هوش‌مصنوعی در نقد ادبی
این منتقد ادبی با توجه به اینکه این روزها بحث هوش‌مصنوعی و تاثیر آن در تولید متن، داغ است، درباره تاثیر هوش‌مصنوعی بر نقد ادبی توضیح می‌دهد: «استفاده از امکانات فناوری‌های نو، ازقبیل هوش‌مصنوعی باید در چارچوب فهمی فلسفی از انسان و رابطه‌ او با جهان هستی تعریف و ضابطه‌مند شود. در غیر این صورت، مخاطرات و هزینه‌های بسیار گزاف فرهنگی را متحمل خواهیم شد. هوش‌مصنوعی امکان پردازش سریع داده‌ها، همچنین ارائه‌ پاسخ‌های آنی براساس داده‌ها را فراهم می‌کند. اما باید دقت کرد که داده‌ها دقیقا چه هستند و برمبنای کدام سوگیری‌های گفتمانی تهیه شده‌اند. حتما باخبر شدید که اخیرا هوش‌مصنوعی در پاسخ به پرسشی درباره‌ آدولف هیتلر، او را رهبری کم‌نظیر معرفی کرد و بسیار قابل‌ستایش دانست. این ارزیابی با دانسته‌های تاریخی ما از جنگ جهانی دوم مغایرت دارد، اما نکته اینجاست که داده‌های قبلی به هوش‌مصنوعی به‌گونه‌ای انتخاب شده بود که بر چنین ارزیابی‌ای صحه می‌گذاشت. این رخداد که نه‌فقط بسیاری از دست‌اندرکاران توسعه‌ فناوری اطلاعات، بلکه همچنین اصحاب تاریخ و کلا علوم انسانی را بهت‌زده کرد، فقط نمونه‌ای کوچک از مخاطرات هوش‌مصنوعی است.» پاینده همچنین ادامه می‌دهد: «از کاربرد وسیع و عمومی هوش‌مصنوعی هنوز مدت مدیدی نمی‌گذرد، ولی اخیرا مناقشات حقوقی و اخلاقی متعددی درباره‌ نحوه استفاده از آن پیش آمده است و این خود نشان می‌دهد که نباید با ساده‌پنداری هر امکان فناورانه‌ نوپدیدی را به فال نیک بگیریم. برای قیاس، هرچند در حوزه‌ای دیگر، می‌توان به کاربرد داروها فکر کرد. چه بسیارند داروهایی که تا همین یک دهه پیش وسیعا کاربرد داشتند؛ ولی اکنون می‌دانیم که مصرف آنها موجب بیماری‌های مهلک اما پنهان می‌شد و لذا اکنون تجویز آن داروها ممنوع شده است. شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور همین اتفاق در حوزه‌ فناوری‌های اطلاعات و به‌طور خاص هوش‌مصنوعی رخ بدهد.» این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: «در کار خودم، شاهد هستم که ضعیف‌ترین دانشجویان در مقاطع فوق‌لیسانس و دکتری از هوش‌مصنوعی برای ارائه‌های کلاس و کلا تکالیف درسی استفاده می‌کنند، بی آن‌که خودشان حتی چند سطر درباره‌ موضوع ارائه یا تکلیف درسی‌شان مطالعه کرده باشند. وقتی از همین دانشجویان ساده‌ترین پرسش را درباره‌ همان موضوعاتی که در ارائه‌های کلاسی‌شان مطرح می‌کنند بپرسید، از پاسخ دادن عاجز می‌مانند. اخیرا از همکاران می‌شنوم که بسیاری از پایان‌نامه‌های دانشجویان در واقع حاصل این نوع استفاده‌ ضدعلمی از هوش‌مصنوعی است، به‌نحوی که دانشجو هیچ دانشی درباره‌ موضوع پایان‌نامه‌اش ندارد و صرفا آن را از طریق هوش‌مصنوعی تهیه کرده است. اگر متضاد «هوشمندی» کلمه‌ «خنگی» باشد، باید از خود بپرسیم: آیا هوش‌مصنوعی نتیجه‌ای متضاد با آنچه از آن توقع داشتیم به بار نیاورده و صرفا کسب مدارک پوچ را تسهیل نکرده است؟»

نابودی خلاقیت در تولید رمان
حسین پاینده همچنین می‌افزاید: در حوزه‌ ادبیات، تاثیر هوش‌مصنوعی در تولید رمان و ترجمه به نابودی خلاقیت انجامیده است. در گذشته رمان‌نویسان ما برای نوشتن رمانی ۲۰۰ صفحه‌ای مدت‌های مدید تحقیق می‌کردند. اظهارات هوشنگ گلشیری در مصاحبه‌ای، راجع به روزهای متمادی‌ای که برای مطالعه درباره‌ زبان فارسی دوره‌ قاجاریه به کتابخانه‌ مجلس می‌رفت و منابع متعدد را می‌خواند تا با شیوه‌ بیان و مصطلحات زبانی رایج در دوره‌ قاجاریه آشنا شود را بخوانید تا بهتر دریابید که نوشته شدن رمان کوتاهی مانند «شازده احتجاب»، مستلزم چه میزان از پژوهش ادبی، زبانی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بوده است. نتیجه‌ آن نوع سخت‌کوشی محققانه، اثر ادبی‌ای شد که در زمره‌ بهترین رمان‌های مدرن فارسی است و ردپای تکنیک‌های استفاده‌شده در آن را در آثار بعدی به‌وضوح می‌توان دید. «شازده احتجاب» حاصل خلاقیتی است که پشتوانه‌ پژوهشی دارد. هوش‌مصنوعی این نوع پژوهش و کلا خلاقیت ادبی را به کاری زائد تبدیل کرده است. 

اشتباهات بزرگ هوش‌مصنوعی در زمینه ترجمه
این نویسنده و منتقد ادبی می‌گوید: «همین تاثیر ویرانگرانه را در حوزه‌ ترجمه هم می‌توان دید. زمانی مترجمان طراز اول ما ازقبیل ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی، عبدالله کوثری، منوچهر بدیعی و دیگران شاهکارهای ادبیات جهان را هنرمندانه (حتی باید گفت خلاقانه) با حفظ سبک نویسنده‌ اصلی به فارسی ترجمه می‌کردند و ما خوانندگان فارسی‌زبان با خواندن ترجمه‌های دقیق و سبک‌شناسانه‌ آنها همان حس‌وحالی را تجربه می‌کردیم که خواننده‌ آن آثار به زبان اصلی می‌داشت؛ اما اکنون هوش‌مصنوعی آثار ادبی را با فاحش‌ترین اشتباهات مفهومی و سبکی، ولی با سرعتی حیرت‌آور در اختیار ما می‌گذارد و برخی ناشران هم با ذوق‌زدگی از سرعت انجام کار، این ترجمه‌ها را بی‌محابا منتشر می‌کنند و متوجه نیستند که چقدر ادبیات و نهایتا فرهنگ را تضعیف می‌کنند. اشتباهات هوش‌مصنوعی در ترجمه متون ادبی همان‌قدر بزرگ است که قابل‌ستایش اعلام‌شدن هیتلر از سوی هوش مصنوعی. ما آن ارزیابی به‌غایت نادرست تاریخی را اشتباهی فاحش و نابخشودنی محسوب می‌کنیم، ولی هنوز به درجه‌ای از آگاهی درباره‌ مخاطرات هوش‌مصنوعی در حوزه‌ ادبیات نرسیده‌ایم که اشتباهات مفهومی و سبکی آن در ترجمه‌ ادبی را بفهمیم. همچنان که اشاره کردم، بسیاری از داروها سال‌ها و سال‌هاستفاده شدند تا اینکه محققان علوم آزمایشگاهی و پزشکی متوجه‌ سرطان‌آوربودن آنها شدند.»