۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۹

زهرا بذرافکن - خبرنگار گروه فرهنگ: وقف، سنتی دیرین و ریشه‌دار در فرهنگ ایرانی است که از دوران پیش از اسلام تا امروز در جامعه ما جریان داشته. در گذشته، وقف نه یک عمل نیکوکارانه ساده بلکه یک نهاد تمدن‌ساز بود که با اهدای املاک و دارایی‌های عظیم، اکوسیستم‌های اقتصادی و اجتماعی کاملی مانند ربع رشیدی را می‌ساخت و با آن به مردم خدمات آموزشی، درمانی و فرهنگی ارائه می‌داد. اما امروز، این سنت بنیادین به اهدای تنها یک ملک، زمین کوچک یا حتی یک سقاخانه تقلیل یافته است. نیت‌ها نیز بیشتر به اطعام و عزاداری محدود شده‌اند و وقف را از جایگاه اصلی خود دور کرده است.

آگاه: خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر دانشمند و نامدار عصر ایلخانان، بنایی را در تبریز پایه‌گذاری کرد که فراتر از یک مدرسه یا کتابخانه بود؛ آن را «ربع رشیدی» نامید و به‌تدریج به یک اکوسیستم کامل شهری تبدیل شد. این مجموعه عظیم، شامل بیمارستان، کتابخانه، مدارس عالی، مهمان‌سرا، پرورشگاه و کارگاه‌های صنعتی بود و به واسطه املاک و دارایی‌های فراوانی که وقف شده بود، به صورت کامل و مستقل اداره می‌شد. در واقع، ربع رشیدی یک شهر خودکفا در دل یک وقف‌نامه بود. وقف در تاریخ ایران، صرفا یک عمل نیکوکارانه نبود؛ بلکه یک نظام اجتماعی و تشکیلاتی بود که نقشی کلیدی در تعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و شهری ایفا می‌کرد. این سنت، مظهری از پیشرفت و گسترش رفاه عمومی محسوب می‌شد و به‌عنوان یک نهاد پایدار، خلاءهای ناشی از نوسانات سیاسی و ضعف حکومت‌ها را در ارائه خدمات به مردم پرمی‌کرد. اما چه اتفاقی افتاد که این نهاد تمدن‌ساز، از یک اکوسیستم خودگردان به یک اهدای منفرد تقلیل یافت؟ 

وقف در دوران شکوفایی
مفهوم وقف در ایران، ریشه‌ای عمیق‌تر از سنت‌های اسلامی دارد و به دوران پیش از اسلام بر می‌شود. اقوام آریایی و به‌ویژه ایرانیان، برای نگهداری معابد و آتشکده‌های خود موقوفات و نذورات فراوانی داشتند. در این دوران، املاک وسیعی وقف می‌شد که سهم مالکانه آن به پیشوایان مذهبی می‌رسید. این سنت با فتح شوش در زمان ساسانیان نیز به چشم می‌خورد؛ جایی که سندی مبنی بر وقف «گنجی برای پرداخت وام‌های بدون ربا» به دست آمد. این شواهد نشان می‌دهند که وقف در ایران فقط یک تقلید از فرهنگ اسلامی نبود، بلکه تحولی در یک سنت دیرین بومی محسوب می‌شود که با فرهنگ نیکوکاری و مسئولیت‌پذیری اجتماعی ایرانیان پیوند خورده است.
پس از ظهور اسلام، سنت حسنه وقف به صورت فقهی و با تعریف «حبس عین مال و آزاد ساختن منافع آن» وارد ایران شد و به‌تدریج گسترش یافت. در ابتدا، رسیدگی به امور موقوفه‌ها برعهده خود واقفان یا افراد مورداعتماد آنها بود، اما با گسترش این سنت، حکومت‌ها برای نظارت بر موقوفات، تشکیلات دیوانی منظمی مانند «صدرالوقوف» در دوران عباسیان و بخش مستقلی در حکومت بنی‌امیه ایجاد کردند. رشد و افول وقف در تاریخ ایران با ثبات سیاسی و حمایت حاکمان ارتباط مستقیمی داشته است.
 دوران سلجوقیان و به ویژه صفویان را می‌توان عصر طلایی وقف نامید. پادشاهان صفوی به دلیل ویژگی‌های مذهبی خود، به گسترش وقف و ایجاد موقوفات عظیمی مانند حرم امام رضا (ع) اهتمام ویژه‌ای داشتند. این نهاد در آن زمان به قدری گسترش یافت که برای موقوفات جدید، زمین وقفی آزاد در شهرهایی مانند اصفهان به ندرت پیدا می‌شد و واقفان ناچار به خرید اراضی از شهرهای اطراف بودند.

افول وقف از یک نهاد به وسیله
برخلاف موقوفات جامع تاریخی، امروز شاهد تغییر ماهیت و مقیاس وقف هستیم. وقف به اهدای یک ملک کوچک، یک زمین منفرد یا یک سقاخانه تقلیل یافته است. نیت‌ها نیز عمدتا به اطعام و عزاداری محدود شده است، به‌طوری که بسیاری از موقوفات کشور به این امر اختصاص دارد. این کاهش مقیاس، اصلی‌ترین نشانه فراموشی نگاه سیستمی و تمدنی به وقف است. این تحول می‌تواند ریشه در چالش‌ها و آسیب‌های متعددی داشته باشد. یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش اقبال عمومی به وقف، سلب اعتماد است. عملکرد نامناسب برخی افراد و نهادها در گذشته، باعث شده که نتوانند به خوبی از موقوفات حفاظت و صیانت کنند. ضعف نظارت و انفعال مسئولان در برابر سودجویان و متجاوزان به اراضی وقفی، این بی‌اعتمادی را تشدید کرده است. از بین رفتن موقوفات طی زمان، دید منفی در جامعه نسبت به این مقوله ایجاد می‌کند. یکی از دلایل اصلی این فقدان اعتماد، ابهام در مرز میان «وقف» (سنت دینی) و «اوقاف» (نهاد دولتی) است. این ابهام باعث شده مردم ضعف عملکردی نهاد را به پای سنت مقدس وقف بگذارند.
به‌علاوه، آگاهی نداشتن مردم از ابعاد مختلف وقف و پیچیدگی‌های حقوقی آن، باعث ایجاد ترس و ابهام در میان واقفان بالقوه می‌شود. همچنین، وجود محدودیت‌های قانونی و ضعف در نظام‌های سرمایه‌گذاری و رقابت‌پذیری، کارایی نهاد وقف را کاهش داده است.

وقف به نیازهای امروز ما پاسخ می‌دهد؟
مهم‌تر از همه اینکه در دنیای امروز، نیازهای جامعه از ساخت کاروانسرا و مدرسه سنتی به حوزه‌هایی مانند فناوری، درمان و آموزش عالی تغییر کرده است؛ اما بسیاری از موقوفات کنونی، به دلیل نیت‌های محدود یا تطبیق نداشتن با شرایط روز نتوانسته‌اند به این نیازهای نوین پاسخ دهند. یکی از دلایل اصلی این تحولات، گسترش بیش از حد بخش عمومی و دولتی در ایران است. این گسترش عملا اجازه نداده تا نهاد وقف جایگاه شایسته خود را در حل مشکلات جامعه پیدا کند. این موضوع نشان می‌دهد که مشکل وقف، نه یک مشکل درونی بلکه یک مشکل سیستمی است که به ساختار متمرکز و دولتی کشور برمی‌شود.در گذشته، وقف ماهیتی نهادی و اجتماعی - تمدنی داشت که در مقیاس کلان و به شکل یک اکوسیستم برای حل نیازهای بنیادی جامعه مانند آموزش و درمان به کار می‌رفت. دارایی‌های وقفی شامل املاک و مجموعه‌های کامل بود که مدیریت آنها با وقف‌نامه و متولیان مستقل صورت می‌گرفت. در مقابل، وقف امروز بیشتر به یک عمل نیکوکارانه محدود تبدیل شده که در مقیاس خرد و با اهدای پول، سهام یا املاک کوچک انجام می‌شود. هدف اصلی آن نیز غالبا به مراسم مذهبی و نیازهای خاص محدود شده و ساختار مدیریتی آن به شکل متمرکز و دولتی درآمده است.

وقف مدرن چیست؟
با وجود چالش‌های فراوان، ظرفیت نهاد وقف برای حل مشکلات امروز جامعه همچنان عظیم است. احیای این فرهنگ، نیازمند بازنگری در مدل‌ها و اهداف است و باید به سمت «وقف مدرن» حرکت کرد. 
حرکت از دارایی ثابت به سرمایه سیال: برای احیای وقف، باید نیت واقفان با نیازهای روز جامعه همسو شود. نیازهای امروز جامعه، علاوه بر اطعام و عزاداری، شامل حمایت از دانشجویان، درمان بیماران و پشتیبانی از شرکت‌های دانش‌بنیان است. راهکارهای نوینی مانند وقف مشارکتی می‌توانند اعتماد از دست‌رفته را احیا کنند. این رویکرد، مشکل وسع مالی را نیز حل می‌کند و به مردم اجازه می‌دهد تا به صورت خرد، در اهداف کلان مشارکت کنند.  
نقش رسانه‌ها و متخصصان در بازسازی اعتماد: برای مدیریت بهتر موقوفات، باید از هیئت‌امنای متخصص استفاده کرد. همچنین، رسانه‌ها نقشی حیاتی در ترویج فرهنگ وقف و ایجاد شفافیت دارند. آنها باید کارکردها، آثار و برکات وقف را برای مردم و نخبگان تشریح کنند و با ارائه گزارش‌های شفاف، اعتماد عمومی را بازسازی کنند.

وقف به مثابه یک راه‌حل دائمی
وقف در تاریخ ایران نه‌تنها یک عمل دینی، بلکه یک سازوکار پایدار برای حل مسائل اجتماعی و اقتصادی بود. نمونه‌های تاریخی مانند ربع رشیدی نشان داده‌اند که وقف می‌تواند یک اکوسیستم کامل و خودگردان باشد که به نیازهای آموزشی، درمانی و اقتصادی جامعه پاسخ می‌دهد. اما این فرهنگ در عصر حاضر، به دلیل چالش‌های مدیریتی، فقدان اعتماد عمومی و عدم‌تطبیق با نیازهای روز، به اهدای منفرد و محدود تقلیل یافته است. احیای این فرهنگ، نیازمند بازنگری کامل در مدل‌ها و اهداف است. وقف می‌تواند به‌عنوان یک مدل تامین مالی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی، نابرابری‌ها را کاهش و سرمایه اجتماعی را افزایش دهد. احیای این میراث فراموش‌شده، تنها به معنای بازگشت به گذشته نیست، بلکه به معنای بهره‌گیری از خرد و تجربه‌ای است که در دل تمدن ما نهفته است، تا با آن راه‌حل‌های پایداری برای چالش‌های جامعه امروز بیابیم.

نمونه‌های عالی وقف در تاریخ ایران

ربع رشیدی؛ شهری با وقف‌نامه‌ای به مثابه یک قانون اساسی
خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، به حق بزرگ‌ترین واقف علمی و فرهنگی در حوزه تمدن ایرانی - اسلامی شناخته می‌شود. او نه یک بنای منفرد، بلکه یک مجتمع دانشگاهی کامل را وقف کرد که شامل کتابخانه، مدرسه، بیمارستان، دارالایتام، گرمابه و کارگاه‌های صنعتی می‌شد. این مجموعه با پشتوانه املاک و دارایی‌های وقفی متعدد، خودکفا بود و یک اکوسیستم اقتصادی و اجتماعی کامل را تشکیل می‌داد. وقف‌های جامع تاریخی، تنها یک اهدای خیریه نبودند؛ آنها درآمدزایی می‌کردند تا اهداف خود (آموزش، درمان و پژوهش) را تامین کنند. این نگاه سیستمی، جوهر اصلی وقف تاریخی است که امروزه به فراموشی سپرده شده است.
خواجه رشیدالدین برای تضمین پایداری و بقای این مجموعه، وقف‌نامه‌ای دقیق و مستند را به خط خود نوشت که حاوی اطلاعاتی مفصل درباره شیوه فعالیت‌های علمی و آموزشی، تشکیلات ربع و اوضاع فرهنگی آن عصر بود. این وقف‌نامه، فراتر از یک سند حقوقی، یک برنامه بلندمدت و یک قانون اساسی برای بقای مجموعه بود و نشان‌دهنده یک تفکر عمیق و استراتژیک برای حل مسائل جامعه در بلندمدت است. نسخه منحصر به فرد این وقف‌نامه که اکنون در کتابخانه مرکزی تبریز نگهداری می‌شود، به ثبت ملی و جهانی یونسکو نیز رسیده است.

مدارس و کاروانسراها؛ شریان‌های فرهنگی و اقتصادی
نگاهی به نمونه‌های دیگر وقفی در تاریخ ایران این ایده را تقویت می‌کند که وقف در گذشته، نهادی جامع و آینده‌نگر بوده است. مدرسه علمیه مروی در تهران، نمونه‌ای از یک نهاد آموزشی وقفی است که ساختار مدیریتی منسجمی داشته است. وقف‌نامه این مدرسه شرایط بسیار دقیقی را برای مدیریت، طلاب و حتی کتابخانه تعیین کرده است. برای مثال، متولی آن باید یک مجتهد جامع‌الشرایط و معتبر باشد که اهل تهران باشد، طلاب باید هر روز حداقل یک حزب قرآن تلاوت کنند و... این جزییات در راستای ایجاد یک ساختار مدیریتی دقیق و هدفمند است که پایداری و بقای موقوفه را برای نسل‌های آینده تضمین کند.  علاوه بر نهادهای آموزشی، وقف در زیرساخت‌های اقتصادی نیز نقشی بی‌بدیل ایفا می‌کرد. 
کاروانسراهای وقفی مانند رباط شرف و کاروانسرای مزینان که توسط نیکوکاران برای اقامت درراه‌ماندگان وقف شده بودند، به‌عنوان شریان‌های حیاتی در مسیرهای تجاری مانند جاده ابریشم عمل می‌کردند. وقف در دوره‌های تاریخی، پاسخی خودجوش و پایدار به نیازهای اجتماعی بود، مستقل از دولت. این نهاد توانست خلاهای خدمات دولتی را در حوزه‌های آموزش، بهداشت و زیرساخت پر کند و به توسعه پایدار جوامع کمک شایانی کند.