آگاه: قاعدهای که در هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با خون و خاکریز و فداکاری مجسم شد و در جنگ تحمیلی دوازده روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران اسلامی، با روایت و ادراک و همبستگی تکرار شد. این دو رخداد اگر چه از حیث زمان و ابزار تفاوت دارند، اما در واقع یک حقیقتاند: همان سنت «تداول ایام» که قرآن کریم وعده داده است؛ روزهایی که به آزمون امتها میآیند تا میزان استقامت و انسجامشان را بیازمایند.
اگر هشت سال دفاع مقدس، مدرسهای بود که ملتی را از دل آتش بیرون آورد و بر شانههای ایثار و ایمان بنا کرد، دفاع دوازده روزه اخیر، یادآوری بود که آن الگو هنوز زنده، جاری و کارآمد است. جنگها در تاریخ بشر بسیار رخ دادهاند، اما معدود جنگهایی به «نصّ تمدنی» بدل شدهاند؛ جنگهایی که نه فقط خاک، بلکه فرهنگ و آینده ملتها را رقم زدهاند. هشت سال دفاع مقدس، نخستین نصّی برای ایران معاصر بود و دوازده روز دفاع مقدس، دومین آن.
در این دو تجربه، شباهتها بیش از تفاوتهاست. هر دو، بر مدار ایمان و اراده شکل گرفتند؛ هر دو، با حضور جوانانی آغاز شدند که در منطق مادیات، باید بازنده میبودند اما در منطق ایمان، پیروز شدند؛ هر دو، سنگینی میدان را بر دوش مردمی گذاشتند که نه با امکانات برابر، بلکه با روحیه برتر جنگیدند. هشت سال دفاع مقدس، معمار هویت جمهوری اسلامی بود؛ روزهایی که جوانان این سرزمین از خاکریزهای خرمشهر تا ارتفاعات کردستان، با خون خویش ضمیر تاریخی یک ملت را نگاشتند. آن روز، جنگ، جنگ خاک بود؛ اما حقیقت آن، پاسداری از هویت بود. دوازده روز دفاع مقدس نیز ادامه همان سنت است، اما در سطحی تازه: این بار جنگ، جنگ روایتهاست؛ مرزها نه جغرافیایی که ادراکیاند؛ دشمن نه فقط با توپ و موشک، بلکه با تصویر و تحلیل و روایت میتازد. اگر در دهه شصت، جبهه بر خاک بود، امروز جبهه بر افکار است؛ اگر دیروز گلوله بر جسم مینشست، امروز روایت بر جان مینشیند.
نقش جوانان در هر دو مقطع، کانونی و سرنوشتساز بود. دیروز نوجوانان و جوانانی که در دههی شصت، بر جبهههای جنوب و غرب، قامت کوچک اما روح سترگ خود را در معرض آتش دشمن نهادند و به نام بسیج به جبهه رفتند، صحنه دفاع مقدس را به دانشگاه ایثار بدل کردند؛ امروز نیز نوجوانان و جوانانی که در فضای مجازی زیست میکنند، روایتگر دفاع دوازده روزه شدند. جوانی، موتور محرک و رمز مقاومت است؛ چرا که روح بیقرار جوان، همواره در جستوجوی آرمان است. از همین رو، هر دو دفاع نشان دادند که «امید» در هیئت نسل جوان تجسد مییابد؛ امیدی که اگر خاموش شود، هیچ قدرتی جای آن را پر نمیکند.
ظرفیتهای دفاع دوازده روزه، بسیار فراتر از یک پیروزی نظامی کوتاهمدت است. این دفاع نشان داد که مقاومت، همچنان حامل قدرت تولید نماد و معناست. از نماد خون شهید تا تصویر موشکی که گنبد آهنین را شکافت، از روایت اتحاد امت تا اشک کودک غزه؛ همه اینها مواد خام یک سرمایه فرهنگیاند که باید برای نسل امروز به زبان هنر و رسانه ترجمه شوند. اگر در دهه شصت، ادبیات و سینما توانستند روایتی از جنگ هشتساله بسازند که تا امروز زنده است، امروز نیز باید با زبان انیمیشن، مستند دیجیتال، روایتنگاری شبکهای و هنر تعاملی، دوازده روز دفاع مقدس را در جان نوجوان قرن پانزدهم هجری بنشانیم. مدارس و معلمان در این میان، نقش محوری دارند: مدرسه باید سنگر جهاد تبیین شود، معلم باید روایتگر مقاومت باشد و دانشآموز باید بیاموزد که او وارث میراثی زنده است. در غیر این صورت، پیروزی میدانی در حافظه نسل جدید محو خواهد شد و میدان روایت به دست دشمن خواهد افتاد.
تاثیر جنگ دوازده روزه بر نسل مجازی، یک پدیده نو است. نوجوان امروز که جهان را از پنجره گوشی هوشمند میبیند، اگر روایتی صادق و زنده از مقاومت دریافت کند، او نه فقط شنونده که «کنشگر» خواهد شد. فضای مجازی میتواند همان نقشی را ایفا کند که مسجد در دهه شصت ایفا میکرد: پایگاه انسجام، مرکز روایت و سنگر امید. مشروط بر آنکه دستگاه تعلیم و تربیت و نهادهای فرهنگی، انفعال و بازدارندگی را کنار گذاشته و از این فضا برای بازتولید معنا بهره گیرند.
افق آینده، مدرسه تمدنساز و نسل روایتگر است. اگر هشت سال دفاع مقدس، ایران را در جغرافیای مقاومت تثبیت کرد، دوازده روز دفاع مقدس، ایران را در هندسه ادراک جهانی تثبیت نمود. این دو رخداد، دو قوس از یک حقیقتاند: حقیقتی که میگوید انقلاب اسلامی، تا وقتی روایت دارد، بقاء دارد و تا وقتی جوان دارد، آینده دارد. این معنای حقیقی «ادامه دفاع مقدس» است: دفاعی که در شکل عوض میشود، اما در جوهره همان است؛ دفاع از حقیقت، دفاع از هویت، دفاع از بقا.