۴ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۷

سربازی در ایران، فقط یک دوره اجباری در زندگی نیست؛ یک داستان است. داستانی که نسل به نسل روایت می‌شود، با فراز و فرودهای خاص خودش. از زمانی که پای جوانان به پادگان باز شد تا امروز که تجربه‌های این دوره در فضای مجازی دست به دست می‌شود، فرهنگ سربازی در یک سیر تاریخی جذاب، شکل گرفته و تغییر کرده است. می‌گویند بعد از حمله مغول به سرزمین ما و از بین رفتن حکومت خوارزمشاهیان، ارتش واحد و یکپارچه‌ای که از آن دوران و دوران پیش از آن یعنی سامانیان برجای مانده بود از بین می‌رود و مقاومت‌ها تنها به حرکت‌های محلی محدود می‌شود که به محض ساماندهی، سرکوب می‌شدند. 

آگاه: از دوران مغول و ارتش‌های ملی و سازمان‌دهی شده باستانی در کشور که بگذریم، تاریخ سربازگیری در ایران، حکایت غریبی است. از دوره‌های باستان که سپاهیان ثابت و موقت داشتیم و هر حاکمی قشون خودش را تجهیز می‌کرد، تا عصر قاجار که بر اساس شیوه‌ای به نام «بنیچه‌بندی»، هر روستا باید تعداد مشخصی سرباز یا در ازای آن، مبلغی پول نقد به عنوان مالیات می‌پرداخت. در آن دوران، به سربازان معافیت مالیاتی می‌دادند و حتی برای معاش خانواده‌شان، مقداری زمین برای کشت و زرع اختصاص می‌دادند. اما این شیوه در نهایت به «خدمت نظام اجباری» در دوره پهلوی اول با نسخ کردن قانون دوران قاجار تبدیل شد که تمامی افرادبالای ۲۱سال را برای دوسال موظف به گذراندن این دوره می‌کرد. این قانون هم در زمان خودش واکنش‌های تندی را در پی داشت. 

میراث گذشته؛ واقعیت امروز
آنچه از چنددهه پیش تا امروز فرهنگ سربازی را شکل داده و آن را به زمینه‌ای مشترک در عموم بدل کرده است، بی ارتباط با حافظه جمعی ما از سربازان ایرانی از باستان تاکنون نیست. از توصیف‌های تاریخ بیهقی از دوران غزنویان، یا تاریخ جهانگشای جوینی از سربازان سپاه خوارزمشاهی در مقابله با سپاهیان مغول که هرکدام تصاویر متفاوتی را ارائه کرده‌اند. 
اما ملموس‌ترین تصویر در این میان، تصویری است که ما از جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق داریم؛ دورانی که مفهوم سرباز در خالص‌ترین حالت خودش بازتعریف شد و معنای تازه‌ای را شکل داد. معنایی که سربازی داوطلبانه ارتش آمریکا با تمام امکاناتی که در اختیار این افراد قرار می‌دهد را به تمامی زیر سوال برد. تقریبا می‌توان گفت در این دوران، هر خانواده ایرانی یک تجربه عینی و ملموس از فردی را در ذهن دارد که برای اعزام به جبهه‌های جنگ، تمام تلاشش را می‌کند، حتی اگر در محدوده سن قانونی اعزام نباشد. 
شاید از همین دوران هم بود که به شکلی عینی و عمومی، سربازی رفتن به یک ارزش اجتماعی در میان عمده اقشار ایرانی بدل شد. از تلاش پسران به محض ۱۸ساله شدن برای گذراندن دوران سربازی تا بتوانند زندگی‌شان را زودتر به سرانجامی برسانند، گرفته تا شرط خدمت برای وصلت ازدواج. امروزه اما هنوز هم این مثل که «باید سربازی بروی تا مرد بشوی»، در میان مردم تازه و مرسوم  است. 
تصویری که از آن در ذهن‌ها وجود دارد، همان است که مادر، کاسه آب و قرآن به دست، پشت سر پسرش که بند پوتین‌هایش را محکم بسته، می‌ایستد و او را برای مدافع خاک وطن بودن راهی می‌کند. این تصویر اگرچه نمادین و خوش آب و رنگ است اما در عمق همان معنایی را می‌دهد که مفهوم سربازی در ذات خود بیانگر آن است. معنایی که در ماه‌های اخیر، در خلال جنگ تحمیلی ۱۲روزه با رژیم اشغالگر برجسته شد و به خوبی در عرصه عمومی ارزش خودش را بازتولید کرد؛ ارزشی که شاید تصور می‌شد فراموش شده است.
اما مفهوم سربازی در گذر زمان، مانند هر مفهوم اجتماعی یا فرهنگی دیگری، دستخوش تغییر و تحول‌هایی شده که ریشه در تغییرات اجتماعی و فرهنگی در بستر تاریخی خودش دارد. یکی از این نوع بازتعریف و برساخت معنا درباره مفهوم سربازی، همانی بود که اشاره شد؛ این باور همچنان در فرهنگ عامیانه و ضرب‌المثل‌ها زنده است و می‌چرخد.

وقتی سربازی کارزار شد
چیزی نگذشت که فضای مجازی به آینه‌ای برای انعکاس واقعیت‌های مربوط به این مفهوم تبدیل شد. در شبکه‌های اجتماعی مثل ایکس، هشتگ‌ها یا بسترهایی شکل گرفتند که با انتشار تجربیات شخصی از دوران سربازی بخشی از ادبیات غیررسمی در این زمینه راشکل دادند. در کنار این‌ها، هشتگ‌های رسمی‌تری هم وجود دارد که به نمایش قدرت و نقش نیروهای مسلح می‌پردازد. این دو نگاه، یکی از بالا و با شکوه و مثبت و دیگری از پایین و اغلب با تخریب و تحریف مفهوم سرباز، تصویری متناقض از سربازی ارائه می‌دهند.
اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. فضای مجازی تبدیل به میدانی برای مبارزه با سربازی به عنوان دوره‌ای «اجباری» شده است. در ادامه این کنش‌ها کارزاری برای «حذف همیشگی سربازی اجباری» شکل گرفته که هزاران امضا جمع کرده است. در کنار آن، اتفاق عجیبی هم رخ داد؛ کارزاری با عنوان «درخواست تصویب سربازی برای دختران» به راه افتاد. نویسنده این کارزار توضیح داد که این اقدام، نه یک مطالبه برای برابری، بلکه انتقادی بود که می‌خواست توجه بیشتری را به این موضوع از این طریق جلب کند. این موج‌ها نشان می‌دهند که فرهنگ سربازی در ایران به نقطه‌ای متناقض و قطبی‌شده رسیده که حول آن، ادبیاتی غیررسمی و البته انتقادی برای بیان تجربه‌های شخصی‌تر جوانان شکل گرفته است.
گزینه‌های جایگزین و مسیری پیچیده‌تر
البته برای برخی از جوانان، مسیرهای دیگری هم برای خدمت تعریف شد. طرح‌هایی مثل «امریه» که قرار بود از تخصص افراد نخبه استفاده و از «هدررفت استعدادها» جلوگیری کند. اما تجربه‌های چندساله نشان دادند که این مسیر هم هزارتوی بروکراسی خاص خود را دارد. روایت‌هایی از افرادی که برای گرفتن امریه اقدام کرده‌اند، پر از داستان‌های تاخیر طولانی، پرونده‌های گم‌شده و نیاز به پیگیری‌های مداوم است. این روایت‌ها نشان می‌دهد که حتی راه‌حل‌های رسمی نیز، با پیچیدگی‌های اداری خود، می‌توانند تجربه‌ای فرسایشی را رقم بزنند.

سربازی که کارآفرین زادگاهش می‌شود
در مقابل اما طرح «مهارت‌آموزی کارکنان وظیفه» در ایران، به ویژه در مناطق مرزی و کم‌برخوردار، نه تنها یک تحول در ساختار خدمت وظیفه است، بلکه به یک جبهه جدید برای اشتغال و سازندگی تبدیل شده. این طرح یک شکاف دیرینه را پر کرده است؛ جوانانی که پیش از خدمت، اغلب فاقد گواهینامه و مهارت‌های مورد نیاز بازار کار بودند، اکنون در دوران سربازی، گواهینامه‌های رسمی فنی و حرفه‌ای دریافت می‌کنند. 
یکی از جذاب‌ترین این روایت‌ها، داستان سربازانی است که از استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان یا مناطق محروم خراسان جنوبی باز می‌گردند. در گفت‌وگوهای شخصی، این سربازان می‌گویند پیش از اعزام، آینده شغلی‌شان مبهم بوده اما حالا، با تخصص‌هایی مانند برق‌کشی صنعتی، تعمیرات لوازم خانگی یا کشت‌های کم‌آب (کشاورزی دانش‌بنیان) که در پادگان‌ها آموخته‌اند، با یک مهارت قابل اتکا به زادگاه خود بازگشته‌اند. برخی از این افراد، با تکیه بر تسهیلات وامی که پس از پایان دوره و دریافت گواهینامه برایشان مهیا شده، توانسته‌اند برای خود در همان روستاهای کوچک، کارگاه‌های کوچک یا کسب‌وکارهای کشاورزی مدرن راه‌اندازی کنند. در حقیقت، این طرح نه فقط رفع دغدغه پایان خدمت، بلکه گامی موثر در تثبیت جمعیت جوان در مناطق محروم و جلوگیری از مهاجرت‌های شغلی است؛ یعنی تبدیل سرباز دیروز، به کارآفرین امروز در منطقه‌ای که بیشترین نیاز را به نیروی ماهر دارد.

از سربازی آمریکایی چه می‌دانیم
فرهنگ نظامی در آمریکا، با سیستم ایران تفاوت‌های بنیادی دارد. از دهه۱۹۷۰، ارتش آمریکا به یک نیروی کاملا داوطلبانه تبدیل شد. در این سیستم، کسی مجبور به خدمت نیست. اما یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌ها برای پیوستن به ارتش، محرک‌های اقتصادی است. حقوق یک سرباز تازه‌کار در آمریکا، با احتساب مزایایی مثل مسکن و غذا، از بسیاری از مشاغل غیرتخصصی بهتر است. این امر، ارتش را به یک گزینه شغلی جذاب، به ویژه برای جوانان کم‌تجربه،  تبدیل می‌کند. 
اما این تصویر هم بدون درد و رنج نیست. روایت‌های شخصی کهنه‌سربازان آمریکایی از جنگ‌های مختلف، پر از داستان‌های تلخ است. از سربازان جنگ جهانی اول که خاطرات دردناک خود را از آن دوران ثبت کرده‌اند تا سربازان جنگ‌های معاصر مانند عراق و افغانستان که در وبلاگ‌ها و فروم‌های آنلاین از حس گناه و پوچی جنگ‌هایی صحبت می‌کنند که به نظرشان هدررفت عظیم وقت بوده است. بسیاری از این سربازان پس از بازگشت به خانه با مشکلات روانی، اعتیاد و احساس بیگانگی در جامعه خود دست و پنجه نرم می‌کنند. این تجربیات نشان می‌دهد که فارغ از اجباری یا داوطلبانه بودن خدمت، جنگ، زخم‌های عمیقی بر روح انسان‌ها باقی گذاشته.
با وجود تمام مزایا و حمایت‌های اجتماعی، یک بحران فرهنگی جدید در آمریکا در حال شکل‌گیری است. نتایج نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اعتماد عمومی به ارتش آمریکا به پایین‌ترین سطح خود در دو دهه اخیر رسیده است. این کاهش اعتماد به دلایل مختلفی اتفاق افتاده است؛ از خروج آشفته از افغانستان تا سیاسی شدن نهاد نظامی و احساس خیانت در میان برخی از مردم. این امر نشان می‌دهد که حتی یک سیستم نظامی کاملا داوطلبانه و حرفه‌ای هم از بحران‌های فرهنگی مصون نیست. این شکاف عمیق، نتیجه خلا درک و ارتباط جامعه‌ای است که در آن، تنها درصد کمی از مردم، تجربه خدمت نظامی و جنگ را دارند.

قصه مشترک در لباس سربازی
در نهایت، اگرچه در تمام دنیا سربازان با دوری، تنهایی و فشارهای روحی و جسمی دست به گریبانند و در هر سرزمینی به عنوان مثال پیوندهای عمیقی با هم‌خدمتی‌های خود می‌سازند، تفاوت‌هایی بنیادین بر گفتمان موجود در این زمینه در عرصه عمومی وجود دارد. در ایران تمرکز گفتمان فعلی سربازی بیشتر بر اجبار و هدررفت عمر متمرکز است، در حالی که در کشوری غربی مانند آمریکا، بحث بر سر پوچی جنگ‌ها و کاهش اعتماد عمومی به نهاد نظامی است. باری، قصه سربازان را نه فقط در رژه‌های جمعی و مقتدر، که در تجربه‌های شخصی و انسانی نیز باید جست.