۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۷

در ادبیات روابط بین‌الملل، هرگاه کشوری به فناوری‌های پیشرفته و راهبردی دست یابد، در واقع بخشی از هژمونی موجود را به چالش می‌کشد. انرژی هسته‌ای و به‌ویژه توان غنی‌سازی اورانیوم، یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی است که در انحصار معدود قدرت‌های بزرگ باقی مانده و به‌عنوان ابزاری برای حفظ «ساختار نابرابر نظام بین‌الملل» عمل کرده است. از این منظر، مخالفت غرب با برنامه هسته‌ای ایران نه صرفا به بهانه نگرانی از سلاح هسته‌ای، بلکه به‌دلیل «شکستن انحصار» و «برهم زدن نظم سلطه» قابل تحلیل است.

آگاه: رهبر  انقلاب اسلامی بارها تاکید کرده‌اند که اصل دشمنی غرب با ایران به‌خاطر «هویت مستقل» و «الگوی مقاومت» جمهوری اسلامی است. غنی‌سازی به‌عنوان نماد استقلال علمی و فناورانه، تجلی این هویت مستقل است و بنابراین به‌طور طبیعی در کانون مناقشه قرار می‌گیرد. غرب با محروم‌سازی ایران از چرخه سوخت هسته‌ای، در پی آن است که وابستگی ساختاری ایران به قدرت‌های بزرگ تداوم یابد؛ وابستگی‌ای که نه‌فقط در عرصه انرژی، بلکه در سایر حوزه‌های امنیتی، اقتصادی و سیاسی نیز پیامد خواهد داشت.
از منظر نظری، این مسئله را می‌توان با مفهوم «امنیت هستی‌شناختی» توضیح داد. هویت مستقل ایران، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی به‌عنوان یک کنشگر مقاوم در برابر هژمونی غرب تعریف شده است. هرگونه دستیابی ایران به فناوری‌های راهبردی، این هویت مستقل را تقویت کرده و الگوی متفاوتی از پیشرفت و مقاومت را در برابر نظم لیبرال-غربی به نمایش می‌گذارد. طبیعی است که قدرت‌های مسلط، این امر را تهدیدی وجودی برای خود تلقی کنند؛ زیرا دیگر ملت‌ها نیز ممکن است از الگوی ایران الهام گرفته و در مسیر مشابهی گام بردارند.
به‌علاوه، در چارچوب منطق بازدارندگی، توان غنی‌سازی حتی در سطح صلح‌آمیز قدرت چانه‌زنی ایران را در برابر فشارهای خارجی افزایش می‌دهد. دسترسی به این فناوری، همانند یک «سرمایه راهبردی» عمل می‌کند که دشمن را از اعمال فشارهای یک‌جانبه بازمی‌دارد. 
از همین روست که غرب در مذاکرات هسته‌ای، بیشترین تمرکز را بر محدودسازی یا حذف توان غنی‌سازی ایران گذاشته و آن را به‌عنوان «خط قرمز» خود معرفی کرده است. در مقابل، رهبر انقلاب نیز این فناوری را «خط قرمز راهبردی ایران» دانسته و تاکید کرده‌اند که بدون حفظ غنی‌سازی، معنای استقلال ملی تهی خواهد شد.
در سطح ژئوپلیتیکی، توان غنی‌سازی ایران به‌عنوان یک سرمایه راهبردی، موقعیت کشور را در منطقه و در نظام بین‌الملل ارتقا می‌دهد و به تهران امکان می‌دهد نقش فعال‌تری در امنیت انرژی و معادلات منطقه‌ای ایفا کند. دستیابی به این فناوری نه تنها ایران را از وابستگی به واردات انرژی و سوخت هسته‌ای بی‌نیاز می‌سازد، بلکه قدرت چانه‌زنی آن را در تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی افزایش می‌دهد. همین ظرفیت، برای قدرت‌های غربی و متحدان منطقه‌ای ایران تهدیدی راهبردی محسوب می‌شود، زیرا می‌تواند موازنه قدرت سنتی را تغییر دهد و زمینه شکل‌گیری یک الگوی مستقل توسعه و امنیت در خاورمیانه را فراهم آورد.
 بنابراین فشار مستمر غرب برای محدودسازی یا حذف توان غنی‌سازی ایران، در حقیقت تلاشی برای مهار یک رقیب بالقوه ژئوپلیتیکی و جلوگیری از ظهور یک مرکز قدرت مستقل در منطقه است.
مخالفت غرب را همچنین باید در بُعد اقتصادی تحلیل کرد. انرژی هسته‌ای، چشم‌انداز ایران را از یک واردکننده انرژی به یک صادرکننده فناوری ارتقا می‌دهد و این خود موجب جابه‌جایی موازنه قدرت در منطقه خواهد شد. چنین ظرفیتی، به‌ویژه در خاورمیانه که وابستگی شدید به منابع انرژی دارد، برای غرب و متحدان منطقه‌ای‌اش قابل تحمل نیست.
در جمع‌بندی می‌توان گفت مخالفت دشمنان با غنی‌سازی ایران را باید در سه سطح تحلیل کرد:
۱. سطح فناوری و انحصار علمی: جلوگیری از دسترسی ایران به دانش‌های پیشرفته برای حفظ شکاف تکنولوژیک.
۲. سطح سیاسی-هویتی: مهار هویت مستقل و الگوی مقاومت جمهوری اسلامی در برابر نظم سلطه.
۳. سطح ژئوپلیتیکی-راهبردی: جلوگیری از ارتقای موقعیت منطقه‌ای و جهانی ایران به‌عنوان یک بازیگر قدرتمند.
بر این اساس، غنی‌سازی صرفا یک مسئله فنی نیست؛ بلکه قلب نزاع ایران و غرب را تشکیل می‌دهد. رهبر انقلاب با درک این واقعیت، همواره بر حفظ این توان تاکید داشته‌اند، چراکه در غیاب آن، استقلال و اقتدار ملی ایران آسیب‌پذیر خواهد شد. از این منظر، غنی‌سازی نه تنها فناوری، بلکه ستون ایران قوی و ضامن آینده‌ای مستقل برای کشور است.