آگاه: این جایزه فراتر از یک افتخار ساده است؛ نوبل ادبیات میتواند یک نویسنده را از گمنامی به شهرت جهانی برساند، فروش کتابهایش را چند برابر کند و آثارش را به زبانهای متعددی ترجمه کند. نویسندگانی مانند آلبر کامو، گابریل گارسیا مارکز یا تونی موریسون پس از دریافت این جایزه نه تنها در محافل ادبی جاودانه شدند، بلکه صدای فرهنگها و مسائل انسانی را به گوش جهان رساندند. جایزهای که همراه با مدال و دیپلم، مبلغی حدود یک میلیون دلار به برنده میدهد، زندگی حرفهای نویسنده را تغییر میدهد، فرصتهای جدیدی مانند سخنرانیها و قراردادهای انتشار را فراهم میکند و گاهی حتی بحثهای جهانی درباره ادبیات، سیاست و فرهنگ را برمیانگیزد. اما چرا این جایزه اینقدر مهم است؟ و چرا هر سال اینقدر هیجان برای پیشبینی برندهاش وجود دارد؟ و چرا برخی از بزرگترین نویسندگان جهان، با وجود شهرت و تاثیرشان، هرگز آن را نبردهاند؟
جایزه نوبل در جهان نامطمئنی که امروز با آن روبهرو هستیم چه نقشی ایفا میکند و چه کسی امسال شایسته این جایزه است؟ به این سوالها هر کس به فراخور خود پاسخی متفاوت میدهد. اما محققان ادبیات در این میان از زاویههای دیگر به این امر نگاه و آن را بررسی میکنند.
محققان و جایزه برتر
عدنان محموتوویچ، استاد ادبیات دانشگاه استکهلم، میگوید ما باید بتوانیم هم بر تخصص تمرکز کنیم و هم از آن بهره ببریم، در عین حال به دنبال وسعت نظر نیز باشیم. محموتوویچ میگوید: گفتوگو درباره جایزه نوبل، تا حدودی، گفتوگویی درباره این است که ما به عنوان سوئدی چه کسی هستیم و هدف ما در جهان چیست؟ ماریا ترجلینگ، محقق ادبیات و بو جی. اکلوند، استاد ادبیات که هر دو در دانشگاه استکهلم مشغول به کار هستند، نیز در این باره صحبت کردهاند. ترجلینگ میگوید: با معرفی برنده ما به درون یک امر غیرمنتظره پرتاب خواهیم شد که امکان بحث نامحدودتری را فراهم میکند.
در عین حال ترجلینگ و اکلوند موافقند که جایزه نوبل به خودی خود تاثیر مستقیم کمی بر تحقیقات ادبی دارد - جدا از این واقعیت که این جایزه، ادبیات را به خودی خود در کانون توجه قرار میدهد. درباره اینکه آیا نویسنده خاصی هست که به او امیدوار باشید، ترجلینگ میگوید: دوست دارم واقعا از تصمیم کمیته نوبل شگفتزده شوم؛ اگر قرار باشد آنها از مسیر باریک ادبیات جدی خارج شوند- مثل انتخاب باب دیلن- تصور کنید اگر این جایزه به یک نویسنده علمی تخیلی، مانند ان. کی. جمیسین یا نندی اوکورافور، داده شود چه میشود... بسیار هیجانانگیز خواهد بود و افقهای جایزه نوبل را گسترش خواهد داد. در حوزه اتفاقات ممکن، خوشحال میشوم که آن کارسون از کانادا را به عنوان برنده ببینم. مارگارت اتوود، نویسنده دیگر کانادایی، برخی از آثار علمی تخیلی را در میان دیگر شایستگیهای خود دارد. اکلوند نیز معتقد است این آخرین فرصت برای آکادمی خواهد بود تا نسل بزرگ پستمدرن نویسندگان آمریکایی را به رسمیت بشناسد، که در میان آنها توماس پینچون به عنوان یک نمونه شاخص است.
ماریا ترجلینگ نیز چند نام در فهرست آرزوهای خود دارد و میگوید: کاش جایزه را به نویسندهای میدادند که با مادیت زبان کار میکند، که معمولا این اتفاق در ادبیات، عجیبتر از آن است که جایزه به چنین مواردی اهدا شود. هلن سیکسو، نویسنده فرانسوی-الجزایری، نمونه خوبی است و اگر به من بود، احتمالا او را انتخاب میکردم. او با دقت به جنبههای پرطنین زبان گوش میدهد، به گونهای که امکانات معنادار جدیدی ایجاد میکند و در نتیجه درک ما را از جهان گسترش میدهد. ترجلینگ میگوید، در میان نامهایی که معمولا در رابطه با جایزه نوبل ذکر میشوند، امیدوارم الی اسمیت یا میرچا کارتارسکو جای داشته باشند.
جایزه نوبل در زمان آشفتگی جهان
عدنان محموتوویچ علاوه بر حدس زدن درباره برنده امسال، بر بُعد سیاسی جوایز ادبی و نقش جایزه نوبل در دنیای امروز تاکید میکند و باور دارد: از آنجا که من معتقدم همه هنرها ارزش بالایی دارند، سؤال من این است که جوایز ادبی و سایر اشکال سرمایه اجتماعی که به افراد داده میشود، واقعا چه نقشی در زمانهای که با شکافهای عمیق اجتماعی، نقض حقوق بشر، چالشهای نظم مبتنی بر قانون و حتی نسلکشی مشخص میشود، ایفا میکنند. از سوی دیگر به رسم هر سال شانسهای نویسندگان مختلف و احتمال برنده شدن هر یک از آنها در قالب شرطبندی برای جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۵ نیز مطرح است.
در فهرست امسال احتمالا بسیاری از چهرههای معمول سالهای اخیر جای دارند. جرالد مورنین پس از اینکه در دو سال گذشته جزو سه نفر برتر بود، در صدر قرار دارد، هرچند به نظر میرسد که ممکن است از کان ژو که در دو سال گذشته رتبه اول را داشت و اکنون دیگر در میان پنج نفر اول جایی ندارد، ناامید شده باشند. (خدا را چه دیدید؟ شاید امسال سال او باشد.) مارگارت اتوود نیز در این فهرست افت قابل توجهی داشته است، اما الکسیس رایت و حضور غافلگیرکننده کریستینا ریورا گارزا که زمانی اصلا شانسی نداشته، در رتبه سوم جالب است و موراکامی هم همیشه در این فهرستها پرسه میزند، زیرا در اصل، افراد به پیشبینیهای عجیب علاقه وافری دارند.
در هرحال چه کسانی که پیشبینی علمی میکنند و چه کسانی که حدس میزنند، هرگز نمیدانند چه اتفاقی خواهد افتاد. هان کانگ سال گذشته با ضریب ۳۳ به یک برنده شد، بنابراین جایزه نوبل میتواند امسال سهم اتوود یا هر کس دیگری باشد.
فهرست امسال کمتر از یک هفته مانده به جایزه، چنین نشان میدهد:
جرالد مورنان – ۱/۵
لاسلو کراسناهورکای - ۱/۶
کریستینا ریورا گارزا – ۱/۹
هاروکی موراکامی – میرچا کارتارسکو – توماس پینچون – ۱/۱۱
کان ژو، انریکه ویلا ماتاس، میشل اولبک – ۱/۱۴
الکسیس رایت، جامائیکا کینکید– ۱/۱۷
آن کارسون، سزار آیرا، کالم توئیبین، کارل فرود تیلر – ۱/۱۹
ارسی سوتیروپولوس، پیتر ناداس، پیر میشون، رائول زوریتا – ۱/۱۹
کارل اووه کناسگارد – ۱/۲۱
هل هله، ایزابل آلنده، کو اون، میلتون هاتوم، یوکو تاوادا – ۱/۲۴
النا پونیاتوسکا، هومرو آریجیس – ۱/۲۹
جویس کارول اوتس، لودمیلا اولیتسکاجا – ۱/۲۹
مارگارت اتوود – ۱/۳۴
پل سیمون، استیون کینگ – ۱/۴۹
و هر کدام از این اعداد، یعنی شانس یک به چند!
یک احتمال جدید ورای دیگر احتمالات
در این میان به ناگاه مطبوعات سوئد میگویند کریستیان کراخت، نویسنده سوئیسی، در موقعیت خوبی برای برنده شدن جایزه نوبل ادبیات قرار دارد.
این فرض که کریستیان کراخت ۵۸ ساله که به عنوان یکی از تحسینشدهترین نویسندگان عرصه ادبیات معاصر آلمانیزبان مطرح است بتواند نوبل ادبی امسال را از آن خود کند، پس از حضور اخیر او در نمایشگاه کتاب گوتنبرگ سوئد تقویت شد. هنگام سخنرانی او چندین عضو آکادمی سوئد در ردیف جلو نشسته بودند و این نشانهای است برای برخی از کارشناسان محافل ادبی سوئد، تا به «پیشگویی» بپردازند. در عین حال بیورن ویمن، منتقد فرهنگی روزنامه سوئدی داگنز نیهتر، اظهار کرد: این معمولا یک نشانه اساسی است.
ویمن معتقد است پس از اهدای جایزه ۲۰۲۴ به هان کانگ، نویسندهای از کره جنوبی، امسال آکادمی میتواند بار دیگر به سراغ یک مرد سفیدپوست از دنیای آنگلوساکسون، آلمانیزبان یا فرانسویزبان برود و در این زمینه، کریستیان کراخت ترکیبی بینقص از توانایی نوشتاری پالایششده، سبکی جهانوطنی و خلق آثاری ادبی است که سالها منتقدان را مجذوب خود
کرده است.
کراخت، متولد ۱۹۶۶، سال ۲۰۱۶ با کتاب «مردگان، ۲۰۱۶» جایزه کتاب سوئیس و جایزه ادبی هرمان هسه را از آن خود کرد، در حالی که کتاب «امپراتوری» (۲۰۱۲) او یک موفقیت ادبی و یکی از پرفروشترین کتابها در آلمان در سال انتشارش بود. از کریستیان کراخت به عنوان نویسندهای یاد شده که قادر است از عرف سرپیچی کند و اسطورههای فرهنگ غرب را با طنز و عمق دوباره تفسیر کند. بیشتر کتابهای او به فرانسوی ترجمه شدهاند. نخستین کتابی که از وی به فارسی ترجمه و منتشر شده رمان «۱۹۷۹» است.
چرا نوبل مهم است؟
اهمیت نوبل ادبیات در چند چیز ریشه دارد. اول، این جایزه به نویسندگان اعتبار جهانی میبخشد. برنده شدن نوبل اغلب به معنای ورود به تاریخ ادبیات است، جایی که نام نویسنده برای همیشه در کنار غولهای ادبی دیگر قرار میگیرد. این اعتبار نه تنها شهرت نویسنده را افزایش میدهد، بلکه خوانندگان جدیدی را به آثارش جذب میکند و باعث میشود کتابهایش در سراسر جهان خوانده شوند. مثلا وقتی آلیس مونرو در سال ۲۰۱۳ برنده شد، داستانهای کوتاه او که پیشتر در برخی مناطق کمتر شناختهشده بودند، ناگهان در مرکز توجه قرار گرفتند. دوم، نوبل میتواند صدایی به نویسندگان از کشورهای کمتر شنیدهشده بدهد. نویسندگانی از آفریقا، آسیا یا آمریکای لاتین، مانند ووله سویینکا یا مو یان، از طریق این جایزه به جهان معرفی شدند و فرهنگهایشان را به صحنه جهانی آوردند. این جنبه فرهنگی و اجتماعی نوبل را به ابزاری برای تقویت گفتوگوهای جهانی تبدیل کرده است. اما این همه ماجرا نیست. برخی معتقدند که نوبل گاهی بیش از حد سیاسی یا متمرکز بر معیارهای غیرادبی است. انتخابهایی مانند اعطای جایزه به باب دیلن در سال ۲۰۱۶ یا وینستون چرچیل در سال ۱۹۵۳، بحثهای زیادی درباره شایستگی ادبی در برابر تاثیر فرهنگی یا سیاسی ایجاد کرد. با این حال، حتی این انتخابهای بحثبرانگیز هم نشاندهنده قدرت نوبل در جلب توجه جهانی است.
جذابیت پیشبینی
اما چرا پیشبینی برنده این جایزه اینقدر جذاب است؟ این هیجان از چند جا میآید. اول، فرآیند انتخاب آکادمی سوئدی کاملاً محرمانه است و این رازآلود بودن، پیشبینی را به یک بازی فکری هیجانانگیز تبدیل کرده است. حتی وقتی سایتهای شرطبندی فهرستهایی از نامزدهای احتمالی منتشر میکنند، اغلب اشتباه میکنند. مثلا سالهایی که نویسندگانی مثل پاتریک مودیانو یا سوتلانا الکسیویچ برنده شدند، کمتر کسی آنها را پیشبینی کرده بود. دوم، این پیشبینیها فرصتی برای بحث درباره ادبیات و روندهای جهانی فراهم میکنند. مردم دوست دارند حدس بزنند که آیا آکادمی به سراغ یک نویسنده از منطقهای خاص میرود یا روی موضوعاتی مثل حقوق بشر یا محیط زیست تمرکز میکند. سوم، شبکههای اجتماعی و رسانهها این گمانهزنیها را تقویت میکنند. پستهای توییتر، مقالات و حتی تحلیلهای دادهمحور که از تعداد استنادها یا جوایز قبلی استفاده میکنند، به این هیجان دامن میزنند. در واقع، پیشبینی نوبل به نوعی جشن جهانی ادبیات است که مردم را به خواندن و بحث درباره کتابها ترغیب میکند، حتی اگر پیشبینیهایشان درست نباشد.
حتی بدون برنده شدن
با این همه، چرا بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان، با وجود شهرت و تاثیرشان، هرگز این جایزه را نبردهاند؟ نامهایی مثل لئو تولستوی، جیمز جویس، مارسل پروست، ویرجینیا وولف، فرانتس کافکا یا جورج اورول در تاریخ ادبیات جاودانهاند، اما هیچکدام نوبل نگرفتند. دلایلش پیچیده است. اول، آکادمی سوئدی معیارهای خاص خودش را دارد که گاهی به نظر سیاسی یا سلیقهای میآید. مثلا خورخه لوئیس بورخس، نویسنده آرژانتینی، به دلیل حمایت از دیکتاتوری نظامی کشورش کنار گذاشته شد. دوم، زمانبندی نقش بزرگی دارد. نوبل فقط به افراد زنده اعطا میشود، بنابراین نویسندگانی مثل کافکا یا وولف که زود از دنیا رفتند، فرصتی نداشتند. حتی تولستوی، که چندین بار نامزد شد، به دلیل دیدگاههای آکادمی در آن زمان برنده نشد و خودش هم گفته بود که این جایزه را نمیخواهد. سوم، رقابت شدید است. هر سال نویسندگان زیادی از سراسر جهان نامزد میشوند و آکادمی گاهی ترجیح میدهد به جای انتخاب یک نام بزرگ، نویسندهای کمتر شناختهشده را برجسته کند تا تنوع جغرافیایی یا زبانی را نشان دهد. مثلا هاروکی موراکامی، که سالهاست در فهرست پیشبینیها قرار دارد، شاید چون آکادمی دنبال چیزی غیرمنتظرهتر است، همچنان محل بحث و جدال است. نویسندگان دیگری مثل چینوا آچهبه هم، با وجود تاثیر عظیمشان، همچنان در انتظار ماندهاند.
در نهایت، جایزه نوبل ادبیات چیزی بیش از یک جایزه است؛ آیینهای است که هم زیباییهای ادبیات را نشان میدهد و هم محدودیتهایش را. این جایزه میتواند یک نویسنده را به اوج برساند، اما نبودش هم چیزی از ارزش ادبی کم نمیکند. نویسندگانی مثل جویس یا کافکا بدون نوبل هم جاودانه شدند و این نشان میدهد که ادبیات، در نهایت، فراتر از هر جایزهای است.