۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۹

نوسانات شدید نرخ ارز، به ویژه دلار آمریکا، یکی از پایدارترین و مخرب‌ترین چالش‌های اقتصاد ایران در دهه‌های اخیر بوده است. این نوسانات نه تنها بر برنامه‌ریزی‌های کلان اقتصادی تاثیر منفی می‌گذارند، بلکه به طور مستقیم قدرت خرید و امنیت اقتصادی خانوارها و فعالان اقتصادی را تهدید می‌کنند. در حالی که عوامل بنیادین اقتصادی نظیر کسری بودجه مزمن، تورم ساختاری و تحریم‌های بین‌المللی نقش محوری در ایجاد شوک‌های ارزی دارند، نباید از قدرت بی‌بدیل عوامل روانی، انتظارات غیرواقعی و واکنش‌های جمعی در دامن زدن به این نوسانات غافل شد.

آگاه: در اقتصادهای تحت فشار، نرخ ارز به سرعت از یک متغیر اقتصادی صرف، به یک شاخص نهایی از ریسک سیاسی و اجتماعی تبدیل می‌شود. این تغییر کاربری باعث می‌شود که نوسانات قیمتی غالبا از منطق بنیادین اقتصاد فاصله گرفته و تحت تاثیر جو روانی حاکم قرار گیرند. این مقاله به بررسی عمق نفوذ این عوامل روانی و استراتژیک پرداخته و راهکارهای ساختاری و بلندمدتی را برای مواجهه با این پدیده، به ویژه با تاکید بر اهمیت توسعه یک اقتصاد درون‌زا و مقاومتی در برابر جنگ اقتصادی دشمن، ارائه می‌دهد.

بخش اول: نقش عوامل روانی و غیرواقعی در نوسانات نرخ ارز
نوسانات نرخ ارز در بازارهای نوظهور و اقتصادهای تحت فشار، اغلب بیش از آنکه واکنشی به تغییرات واقعی در تراز پرداخت‌ها باشد، انعکاسی از سطح اضطراب، عدم اطمینان و انتظارات جمعی جامعه است. در ایران، این پدیده به شکل یک چرخه معیوب خودتقویت‌شونده نمود پیدا می‌کند که در آن عامل روانی، نقش شتاب‌دهنده را ایفا می‌کند.

۱.  انتظارات تورمی و اثر روانی «هجوم برای خرید»
مهم‌ترین عامل روانی در بازار ارز، انتظارات تورمی است. زمانی که بخشی از جامعه (شامل خانوارها، سفته‌بازان و حتی برخی شرکت‌ها) انتظار داشته باشد که قیمت‌ها در آینده افزایش یابد (چه نرخ ارز و چه قیمت کالاها)، این انتظار به طور خودکار به یک «پیش‌بینی خوداجرا شونده» تبدیل می‌شود.

مدل ساده‌سازی‌شده چرخه روانی:
انتظار: جامعه انتظار تورم یا افزایش نرخ ارز در سه ماه آینده را دارد.
انتقال ارزش: مردم برای حفظ ارزش دارایی‌های خود، پول نقد (ریال) را به دارایی‌هایی که تصور می‌کنند ارزش خود را حفظ می‌کنند (مانند دلار، طلا یا ملک) تبدیل می‌کنند.
افزایش مصنوعی تقاضا: این هجوم گسترده برای خرید ارز، تقاضای واقعی ناشی از تجارت را به شدت افزایش داده و قیمت‌ها را در کوتاه‌مدت بالا می‌برد.
تایید انتظار: افزایش واقعی قیمت‌ها در پی این هجوم، انتظارات اولیه را تایید می‌کند و چرخه برای دوره بعدی تکرار می‌شود. این رفتار جمعی که در تئوری‌های مالی رفتاری به شدت مورد بررسی قرار گرفته است، می‌تواند نوسانات کوتاه‌مدت بسیار شدیدتری نسبت به تغییرات بنیادین ایجاد کند.

۲.  نقش رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و عملیات روانی
در عصر حاضر، ابزارهای ارتباطی نوین به سرعت جو روانی حاکم بر بازار را منعکس و تشدید می‌کنند.
سرعت انتشار و تایید: کانال‌های خبری غیررسمی و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند شایعات کوچک یا سیگنال‌های سیاسی مبهم را در عرض چند ساعت به اخباری با ضریب اطمینان بالا تبدیل کنند. این امر باعث واکنش‌های سریع و واکنشی معامله‌گران خرد می‌شود که فاقد عمق تحلیلی هستند.
تشکیل بازار سفته‌بازانه مبتنی بر احساسات: فضایی که توسط این رسانه‌ها ایجاد می‌شود، به سفته‌بازان حرفه‌ای اجازه می‌دهد تا بر اساس «احساسات غالب» (FOMO) یا ترس از دست دادن به جای «واقعیت‌های اقتصادی» (مانند حجم ذخایر ارزی یا تراز تجاری جاری)، موقعیت‌های معاملاتی سنگین بگیرند و بازار را تحت تاثیر قرار دهند.

۳.  اثر «سیگنال‌های سیاسی» و عدم قطعیت سیاست‌گذاری
نرخ ارز در ایران به شدت به متغیرهای ژئوپلیتیک و سیاست داخلی وابسته است. بیانیه‌های غیرمنتظره مقامات، تنش‌های دیپلماتیک یا حتی تعلیق موقت مذاکرات، سیگنال‌هایی قوی به بازار می‌دهند که نشان‌دهنده افزایش ریسک‌های آتی است. در شرایطی که اعتماد به ثبات کوتاه‌مدت سیاست‌ها کم است، این سیگنال‌ها به سرعت تبدیل به فرار سرمایه و افزایش تقاضا برای ارزهای امن می‌شوند، فارغ از اینکه تاثیر واقعی آن سیگنال‌ها بر تراز تجاری کشور چقدر باشد. عدم شفافیت در تصمیم‌گیری‌های کلان، مانند سازوکار تخصیص ارز یا نحوه مدیریت ذخایر، به این عدم قطعیت دامن می‌زند.

۴.  اقتصاد روانی و ارز به عنوان «دارایی پناهگاهی»
زمانی که اقتصاد کلان دچار بی‌ثباتی ساختاری است (تورم بالا، رشد اقتصادی کند)، پول ملی اعتبار خود را از دست می‌دهد. در این شرایط، ارز خارجی به عنوان یک «دارایی پناهگاهی» شناخته می‌شود. این همان گزاره‌ای است که مدام از سوی رسانه‌های غربی به مخاطبان (افکار عمومی) القا می‌شود. بنابراین ما از یک گزاره سخن می‌گوییم اما نه از یک واقعیت! این امر باعث می‌شود که دلایل بنیادین اقتصادی (مانند میزان صادرات و واردات) برای تصمیم‌گیری کنار گذاشته شود و صرفا بر اساس مکانیسم حفظ ثروت در برابر بی‌اعتمادی به پول ملی، تقاضا برای خرید دلار شکل گیرد. این پدیده در واقع یک حرکت دفاعی از سوی عامه مردم برای حفظ حداقل سطح زندگی در برابر کاهش ارزش ریال است.

بخش دوم: راهکارهای مواجهه با نوسانات مبتنی بر احساسات
مواجهه با این نوسانات روانی نیازمند رویکردی چندلایه است که فراتر از مداخله صرفا دستوری در بازار ارز باشد. این رویکرد باید بر مدیریت انتظارات و افزایش شفافیت تمرکز کند.

۱. ثبات‌بخشی به انتظارات از طریق شفافیت و پیش‌بینی‌پذیری
سیاست‌گذاران باید به جای تمرکز اصلی بر کنترل نرخ اسمی ارز (که در کوتاه‌مدت تحت تاثیر عوامل روانی است)، بر مدیریت انتظارات تمرکز کنند.
ارتباطات منسجم: دولت باید یک روایت اقتصادی واحد، شفاف، قابل پیش‌بینی و صادقانه درباره اهداف سیاستی، برنامه مقابله با تورم و مسیر حرکت اقتصاد ارائه دهد. عدم قطعیت، بزرگ‌ترین دشمن ثبات است.
تعهد به سیاست‌های پولی: اجرای قاطعانه سیاست‌های انضباط مالی و پولی، به ویژه کنترل رشد نقدینگی و کاهش کسری بودجه، مهم‌ترین سیگنال به بازار است که دولت قصد دارد ریشه تورم را بخشکاند.

۲. تقویت سازوکارهای تنظیم‌کننده بازار (ابزارهای پوشش ریسک)
یکی از دلایل هجوم سفته‌بازانه، عدم وجود ابزارهای کارآمد برای کسب‌وکارها جهت پوشش ریسک نوسانات آتی است.
فعال‌سازی بازارهای مشتقه: توسعه بازارهای آتی و اختیار معامله برای ارز (فارغ از ملاحظات سیاسی و تحریمی)، به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا ریسک نوسانات نرخ ارز در معاملات آتی خود را پوشش دهند.
کاهش وابستگی به خرید فیزیکی: زمانی که شرکت‌ها بتوانند با استفاده از ابزارهای پوشش ریسک، نرخ معامله خود را قفل کنند، انگیزه آنها برای نگهداری دلار فیزیکی به عنوان ذخیره یا ابزار سفته‌بازی کاهش می‌یابد.
۳. مبارزه فعال با شایعات و مدیریت جریان اطلاعات
در مقابله با جنگ روانی دشمن در فضای مجازی، واکنش انفعالی کافی نیست.
پاسخگویی به موقع: نهادهای ذی‌ربط باید رویکردی فعال در برابر انتشار اطلاعات نادرست (FUD - Fear, Uncertainty, Doubt) اتخاذ کنند و در اسرع وقت با ارائه تحلیل‌های دقیق و داده‌محور، نقش خود را به عنوان مرجع موثق اطلاعات اقتصادی تقویت کنند. 
ایجاد اعتماد به منابع رسمی: اگر مردم به آمار و تحلیل‌های نهادهای رسمی اعتماد نکنند، به منابع غیررسمی روی خواهند آورد. لذا، صحت و دقت داده‌های منتشرشده باید در بالاترین سطح حفظ شود.

بخش سوم: اقتصاد درون‌زا و مقاومتی به عنوان استراتژی بلندمدت
با توجه به پابرجا بودن تحریم‌ها و فشارهای خارجی که بخشی از استراتژی «جنگ ترکیبی» دشمن علیه اقتصاد ایران است، تکیه بر ظرفیت‌های داخلی نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی برای خنثی‌سازی اهرم فشار ارزی است.

اهمیت اتکا به اقتصاد درون‌زا
اقتصاد درون‌زا (Endogenous Economy) بر استفاده حداکثری از منابع، نیروی کار، ظرفیت‌های فناورانه و دانش داخلی تاکید دارد. هدف اصلی آن، کاهش آسیب‌پذیری ساختار اقتصاد ملی در برابر شوک‌های خارجی است.

تاثیر نرخ ارز در اقتصاد وابسته
در یک اقتصاد با وابستگی شدید به واردات، نرخ ارز به عنوان یک متغیر کلیدی، قیمت تمام‌شده کالاها و خدمات را تعیین می‌کند. اگر نرخ ارز دو برابر شود، واردات دو برابر می‌شود و این افزایش قیمت به سرعت به تمامی زنجیره‌های تولید داخلی منتقل شده و تورم را تشدید می‌کند. این آسیب‌پذیری، اهرم فشاری به دشمن می‌دهد.

اقتصاد مقاومتی در برهه کنونی
اقتصاد مقاومتی چارچوبی برای تاب‌آوری (Resilience) در برابر اختلالات بیرونی است. در برهه کنونی، این مدل مستلزم اقدامات زیر است.
تولید کالاهای جایگزین واردات (نهضت داخلی‌سازی): تمرکز بر کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای که تاثیر مستقیم بر زنجیره تولید دارند.
توسعه فناوری‌های بومی: کاهش وابستگی به لایسنس‌ها و دانش فنی خارجی که می‌توانند تحت تاثیر فشارهای تحریمی قرار گیرند.
ایجاد شبکه‌های مبادلاتی پایدار: تنوع‌بخشی به شرکای تجاری و توسعه سازوکارهای پرداخت خارج از چارچوب‌های تحت سلطه غرب، برای تضمین جریان صادرات و واردات حیاتی.
اقتصاد درون‌زا چگونه جلوی رشد افسارگسیخته قیمت دلار را می‌گیرد؟
اقتصاد درون‌زا، «سپر دفاعی» در برابر نوسانات ارزی است. رشد افسارگسیخته قیمت دلار زمانی رخ می‌دهد که دو عامل همزمان شوند: ۱. افزایش تقاضای سفته‌بازانه (روانی) و ۲. محدودیت در تامین ارز واقعی مورد نیاز برای واردات.

اقتصاد درون‌زا این روند را از دو طریق خنثی می‌کند
کاهش تقاضای واقعی ارز: اگر بخش عظیمی از نیازهای مصرفی و تولیدی از داخل تامین شود، تقاضای واقعی (نه سفته‌بازانه) برای دلار جهت واردات کاهش می‌یابد. این امر باعث می‌شود ذخایر ارزی کشور برای تامین ضروری‌ترین واردات حفظ شده و بازار از شوک ناشی از کمبود احتمالی در امان بماند.
افزایش تاب‌آوری تولید و قدرت چانه‌زنی: وقتی تولید داخلی تقویت شود، قدرت اقتصادی کشور در برابر ریسک‌های خارجی افزایش یافته و توانایی دولت برای حفظ ارزش پول ملی (حتی با وجود فشارهای خارجی) بیشتر می‌شود. این امر مستقیما بر مدیریت انتظارات روانی تاثیر مثبت می‌گذارد، زیرا عامل «ناامیدی مطلق» تضعیف می‌شود.
تضعیف اثر روانی تحریم: وقتی دشمنان ببینند که تلاش آنها برای فلج کردن اقتصاد از طریق محدود کردن دسترسی به ارز بی‌نتیجه مانده است، اثر روانی و اهرم فشار آن در بازار ارز تضعیف می‌شود.

بخش چهارم: مقابله با دستکاری افکار عمومی توسط  دشمن
دشمنان ایران به خوبی می‌دانند که در فضای اقتصاد سیاسی ایران، «جنگ روانی» می‌تواند به اندازه «تحریم بانکی» یا «اختلال در صادرات نفت» موثر باشد. هدف از دستکاری افکار عمومی در حوزه ارز، ایجاد اطمینان‌ستیزی و القای این پیام است که «وضعیت قابل بهبود نیست» و «تنها راه حفظ سرمایه، خروج آن به شکل دلار است.»
این تاکتیک مستقیما به اهداف بخش اول مقاله (تقویت انتظارات منفی و هجوم گله‌ای) کمک می‌کند. مقابله با این تاکتیک‌ها نیازمند رویکردی فعال در جبهه رسانه‌ای و سیاسی است.

۱. افزایش سواد رسانه‌ای عمومی و تحلیل‌گری اقتصاد خرد
آموزش جامعه برای تحلیل انتقادی اخبار منتشرشده در فضای مجازی ضروری است. مردم باید بتوانند بین اخبار واقعی مبتنی بر داده‌های رسمی و روایت‌های تحریک‌آمیز تمایز قائل شوند.
روش‌شناسی تحلیل داده: آموزش نحوه بررسی شاخص‌های کلیدی مانند نرخ بهره واقعی، نرخ پوشش واردات با صادرات و مقایسه نرخ ارز رسمی با نرخ بازار ثانویه برای درک میزان سفته‌بازی.

۲. برجسته‌سازی دستاوردهای درونی و خنثی‌سازی روایت‌های تخریبی
دولت‌ها باید به طور سیستماتیک، روایت تخریبی «اقتصاد در حال فروپاشی» را با نمایش دستاوردهای ملموس داخلی مقابله کنند. این دستاوردها نباید صرفا آماری باشند، بلکه باید شامل پروژه‌های بزرگ صنعتی، رشد فناوری در حوزه‌های غیرنفتی و افزایش اشتغال باشند.

۳. سیاست‌گذاری قاطع و غیرقابل نفوذ
یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌ها در مقابل جنگ روانی، تغییرات مکرر سیاست‌هاست. سیاست‌گذاران باید نشان دهند که متغیرهای بنیادین اقتصاد (کسری بودجه، کنترل نقدینگی) تحت کنترل قاطع قرار دارند، حتی اگر مسیر اصلاحی کند یا پرنوسان باشد. این قاطعیت، امید به آینده را در میان جامعه تقویت کرده و یأس سفته‌بازانه را تضعیف می‌کند.

نتیجه‌گیری
نوسانات نرخ دلار در ایران، یک بیماری صرفا اقتصادی نیست؛ بلکه یک پدیده چندوجهی است که در آن عوامل روانی، انتظارات جمعی و جنگ اطلاعاتی دشمن، در بستری از بی‌ثباتی ساختاری، نقش تسریع‌کننده ویرانگری را ایفا می‌کنند.
در کوتاه‌مدت، مدیریت انتظارات از طریق شفافیت سیاستی و کنترل انتظارات تورمی می‌تواند تب ناشی از سفته‌بازی را کاهش دهد. اما درمان پایدار، همان‌طور که در تحلیل‌ها نشان داده شد، در گرو تغییر بنیادین پارادایم اقتصادی و تکیه بر استراتژی اقتصاد درون‌زا و مقاومتی است.   
این استراتژی با هدف قرار دادن اصلی‌ترین نقطه آسیب‌پذیری اقتصاد ایران  یعنی وابستگی به ارز خارجی برای تامین نیازهای تولید و مصرف، به طور همزمان، قدرت ایستادگی در برابر فشارهای هدفمند خارجی و خنثی‌سازی جنگ روانی دشمن را فراهم می‌آورد. این مسیر، هرچند طولانی و نیازمند اصلاحات ساختاری عمیق است، اما تنها راه مطمئن برای تبدیل نرخ ارز از یک اهرم فشار خارجی به یک متغیر داخلی قابل مدیریت خواهد بود. ساختن یک اقتصاد تاب‌آور، مستلزم درک این نکته است که در جنگ اقتصادی، جبهه اصلی، نبرد بر سر اعتماد عمومی و پایداری تولید داخلی است.