آگاه: گروههای نمایشی در اداره تئاتر آثار خود را در سنگلج تمرین و اجرا میکردند و همین امر منجر به خلق جریانی منسجم در دهه ۴۰ و ۵۰ شد. در سال ۱۳۵۹ به پیشنهاد مرحوم جمشید مشایخی، نام این سالن را به «تماشاخانه سنگلج» تغییر دادند. حال پس از گذشت ۶۰ سال میتوان گفت سنگلج در پرورش نسل طلایی تئاتر ایران نقش داشت و ضمن جریانساز بودن، شاید بتوان گفت در شکلگیری مفهوم تئاتر ملی ایران تاثیر بسزایی داشته است. «ایبنا» به مناسبت شصتمین سال تاسیس تماشاخانه سنگلج با داود فتحعلیبیگی، پیشکسوت تئاتر و نمایشهای آئینی و سنتی گفتوگوی مفصلی انجام داده که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
شما سالهاست با تماشاخانه سنگلج در ارتباط هستید. از نظر تاریخی، تاسیس این تالار در سال ۱۳۴۴ چه نقطه عطفی در تئاتر ایران بود؟
مهمترین نکته این بود که تماشاخانهای تاسیس شده بود که به مفهوم عام، ویژه نمایشهای ایرانی باشد. یعنی در آنجا آثاری که نویسندگان ایرانی مینوشتند، اجرا شود و بعدها برخی از نمایشنامههای فرنگی نیز در آنجا اجرا شد. یکی از مهمترین ویژگیها این بود که تماشاخانه سنگلج در دورهای به گروههایی اختصاص پیدا کرده بود که در اداره تئاتر سابق تاسیس شده بودند. یعنی هنرمندان اداره تئاتر آن دوره در دهه ۴۰ تا نیمههای دهه ۵۰ به چند گروه تقسیم شده بودند و با این گروهها به ترتیب آثاری را تمرین و تولید کرده و در آن تماشاخانه اجرا میکردند.
مطمئنا این رویه در ارائه آثار حائز اهمیتی در قلمرو تئاتر تاثیر بسزایی داشته و در آثار نمایشی که بعدها پدید آمد بسیار موثر بوده است. نویسندگان بنامی مانند اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، بهمن فرسی، علی نصیریان و تعداد دیگری از هنرمندان که در دهه ۴۰ در زمینه نمایش ایرانی فعال بودند، در این سالن آثار قابل توجهی ارائه دادند که بعدها چاپ شدن آن آثار، زمینه را برای تمرین و نمایش آثار در شهرستانها نیز مهیا کرد. یکی دیگر از ویژگیهای این مجموعه و تاثیراتش این بود که بعضی از نمایشهایی که گروههای اداره تئاتر سابق تمرین میکردند، از طرف همان اداره فرهنگ تور برگزار میکردند و این نمایشها را به شهرستانهایی که زمینه و ظرفیت اجرا داشت میبردند. همین موضوع فرصتهایی ایجاد کرد که هنرمندان شهرستانی هم آثار حرفهای ببینند و هم بتوانند یاد بگیرند. این موضوع گام موثری در ترویج فرهنگ تئاتر در ایران بود.
هدف اولیه از ساخت این سالن چه بود؟ آیا دولت وقت به دنبال مدرنسازی نمایش ایرانی بود یا حفظ سنت؟
اگرچه در شروع و افتتاحیه این سالن چند نمایش سنتی مثل سیاهبازی و تعزیه اجرا شد، اما قصدشان این بود که آثار نویسندگان ایرانی در آنجا اجرا شود. وقتی میگوییم نمایش ایرانی، دو تعبیر از آن میشود؛ یکی اینکه نمایشهایی که به زبان فارسی نوشته شده باشد و دیگر اینکه برخی روی ساختار ایرانی بودن نمایش تاکید دارند. در هر صورت میتوان گفت این سالن ویژه نمایشهای ایرانی بود که نویسندگان ایرانی مینوشتند؛ نه اینکه ساختارش، ساختار سنتی باشد، چون یک ساختار سنتی روایی داریم و یک ساختار سنتی غیرروایی که متاثر از شیوه تئاتر غربی است.
اجراهای اولیه که در سالن سنگلج انجام شد چه چالشهایی داشت؟ آیا مردم و هنرمندان به راحتی با فضای رسمی سالن تئاتر کنار میآمدند؟
مردم از خیلی قبلتر از آن در تهران و برخی شهرستانها تئاتر میدیدند و با فضای تئاتر آشنا بودند. البته زمانی که سالن سنگلج افتتاح شد من کلاس هفتم یا هشتم دبیرستان بودم و چندان گذرم به آنجا نمیافتاد. ولی طبق چیزی که در تاریخ تئاتر معاصر خواندهایم و نوشتهاند، تماشاخانهها دایر بودهاند و به دنبال آن تئاترهایی که در سنگلج اجرا میشد مورد توجه مردم بود. پیش از آنکه به دانشگاه بروم موفق شدم یکی، دو بار در این سالن تئاتر ببینم. بلیتهای آن پیش از موعد رزرو میشد. مثلا یکی از نمایشهایی که من در آنجا دیدم «سرگذشت مرد خسیس» با بازی مرحوم پرویز فنیزاده بود. زمان دانشجویی نیز نمایشهایی که در آنجا دیدم «لبخند با شکوه آقای گیل» از اکبر رادی و «بلبل سرگشته» از علی نصیریان، «ابرام توپچی و آقابیک» با بازی جعفر والی و جمشید لایق بود. به طور کلی، سالن سنگلج جایی بود که در آن تئاتر روشنفکری اجرا میشد. چون زمانی دایر شد که تماشاخانههای لالهزار بعد از کودتای ۲۸ مرداد به سمت آتراکسیون و ژانگولر رفته بودند.
آیا سنگلج همچنان کارکرد خود را حفظ کرده یا تغییر داده؟ آیا آن هدف اولیه در سنگلج دنبال شده؟
به هر حال سنگلج تماشاخانهای است که همچنان خوشبختانه دایر و کارکردش عوض نشده است. آن تعریفی که از کارکرد سنگلج کردهاند کماکان ادامه دارد و تا حد امکان سعی میکنند نمایشهای ایرانی در آنجا اجرا شود. منتها از نمایش ایرانی دو تعبیر میتوان داشت؛ به قول دکتر ناظمزاده یک شکل نمایش ایرانی، غربیسان بوده و تحت تاثیر ساختار درام فرنگی است. شکل دیگرش تحت تاثیر ساختار نمایشهای سنتی و آئینی است.
چه اقداماتی لازم است تا سنگلج دوباره تبدیل به قطب تئاتر مردمی و سنتی ایران شود؟
سنگلج هنوز هم قطب تئاتر مردمی است. نکته اینجاست که باید زمینههای شناخت این پدیدهها به طور علمی فراهم شود. اگر شرایطی فراهم شود و کسانی که به هنر ایرانی علاقهمند هستند این ساختار را از جهت دراماتیک و شیوه اجرایی آن بشناسند، مطمئنا میتوانند از آن پیروی کنند، الگو بگیرند و آثار قابل توجهی را خلق کنند. در آن هیچ شکی نیست و این اتفاق میافتد. نمیتوان گفت به سرعت نور، بلکه نرمنرمک این مقوله در حال شکلگیری است. البته تاثیر خودش را هم داشته است. همین جشنواره نمایشهای آیین سنتی هم باز یکی از ثمرات همین طرز تفکر است و رفتهرفته متبلور میشود.