۱ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۵

دکتر بهرام بیات، عضو هیات علمی دانشگاه دفاع ملی هم صاحبنظر در حوزه جامعه‌شناسی و هم دارای سابقه در حوزه مطالعات امنیتی است. کتاب «نظریه‌های امنیت ملی» او که توسط  دانشگاه عالی دفاع ملی تهران به چاپ رسیده است، تحقیقات صورت گرفته در سه حوزه مدیریت راهبردی، دفاع ملی و امنیت ملی، با پایبندی به برنامه‌ها و در چارچوب اهداف و مفاهیم عالیه‌ نظام مقدس جمهوری اسلامی ‌ایران و تدابیر رهبری را شامل می‌شود. همچنین کتاب دیگر او «جامعه‌شناسی احساس امنیت» است که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.

آگاه: مصاحبه با دکتر بیات را در زیر بخوانید :

 نخستین سوالی که از شما دارم این است که یکی از مهم‌ترین مسائلی که به نظر می‌رسد کشور در دوران پس از جنگ با آن مواجه شده، وضعیت «نه جنگ، نه صلح» است؛ وضعیتی که با کوچک‌ترین شایعه‌ای، مقوله حمله رژیم صهیونیستی به کشور بر سر زبان‌ها می‌افتد. به نظر شما ریشه این نگاه در فضای فعلی جامعه چیست؟
خب، طبیعت این است که وقتی یک کشور گرفتار یا دچار یک جنگ غافلگیرانه می‌شود و به رغم برخی شواهد و قرائن، آمادگی لازم را در سطوح مختلف ندارد، این وضعیت ایجاد می‌شود. جنگ بالاخره با شرایط امروزی‌اش، حتی اگر سطح کشتار و خونریزی پایین آمده باشد، همچنان هیبت، سایه و چارچوب وحشتناک خود را دارد. طبیعی است که افکار عمومی نسبت به آن واکنش نشان دهد و دچار حالتی شود که ما در روانشناسی اجتماعی آن را «بی‌حسی جمعی» می‌نامیم. این بی‌حسی جمعی باعث می‌شود افراد در بلاتکلیفی قرار گیرند که «چه‌کار بکنم، چه‌کار نکنم؟» خب، این یک بحث طبیعی است.
اما نکته‌ای که من می‌خواهم عرض کنم، با توجه به اینکه من هم در حوزه اجتماعی و هم در حوزه امنیت ملی بحث دارم، این است که من قرائن و شواهدی برای جنگ دیگر نمی‌بینم. این جنگی که اتفاق افتاد، اولین جنگ نبود، اما تصور من این است که ما دیگر در این سطح، آخرین جنگ را تجربه کردیم. به نظر من، نه آمریکا و نه اسرائیلی‌ها، محاسبات‌شان طوری نیست که بخواهند جنگی را علیه ما شروع کنند و نمی‌تواند باشد. بنابراین، من تصور می‌کنم که ما دیگر جنگی نخواهیم داشت، البته این با قطعیت همراه نیست، ولی احتمال اینکه جنگی صورت نگیرد بسیار زیاد است و احتمال درگیری دیگر بسیار پایین است. دلایل و قرائن زیادی برای این موضوع وجود دارد که شاید اینجا مجال بیان همه آنها نباشد، اما برداشت و برآورد من این است که جنگی صورت نخواهد گرفت.


 تعلیق زندگی با بهانه جنگ احتمالی چه پیامدهایی برای زندگی مردم و جامعه دارد؟
همین «بی‌حسی جمعی» که عرض کردم، باعث می‌شود که افراد به صورت جدی کاری را شروع نکنند یا انجام ندهند؛ همه منتظرند که «چه خواهد شد؟» اما به نظر من، حتی اگر احتمال جنگ بالا باشد، این مستند یا مجوزی برای تعلیق زندگی نخواهد بود. اگر هم جنگی رخ دهد، دیگر شبیه جنگ‌های قدیمی نخواهد بود که مثلا هدف، تسخیر یک شهر باشد؛ ایران غزه نیست. فاصله‌ها و شواهد به ما می‌گویند که ما مشکل و معضل خاص وجودی برای مردم نخواهیم داشت. بنابراین، هر جنگی هم که صورت بگیرد، بیشتر جنبه مقابله به مثل خواهد داشت؛ مثلا اگر آنها مراکز نظامی ما را بزنند، ما مراکز نظامی آنها را می‌زنیم. این تهدید وجودی مستقیمی برای مردم محسوب نمی‌شود. به نظرم هر کسی باید زندگی خودش را داشته باشد.
اگر هم جنگی شد، من با اطمینان می‌گویم که در جنگ‌های قبلی، ما از پایین‌ترین سطح قدرت و توان خود استفاده کردیم که بازدارنده نبود. اگر ما در همان شبی که توانایی‌هایمان را در شب آخر استفاده کردیم (و منجر به آتش‌بس شد)، آن را در شب اول به کار می‌بردیم، روز دوم، جنگ خاتمه پیدا می‌کرد. شما مطمئن باشید که از این به بعد این‌طور نخواهد شد. یعنی اگر جنگی هم اتفاق بیفتد، یکی، دو روزه خواهد بود؛ ظرفیت و قدرت دفاعی و پاسخگویی ما این بار بازدارنده خواهد بود. ما قبلش اشتباهات محاسباتی داشتیم که باعث شد ۱۲ روز درگیر باشیم. بنابراین، من با اطمینان عرض می‌کنم تصورم این است که ما دیگر جنگی نخواهیم داشت که بخواهیم بنشینیم و بترسیم و ندانیم چه‌کار کنیم. درست است که ترس از جنگ وجود دارد و مردم باید از این موضوع عبور کنند.

باید چه‌کار کرد تا از این وضعیت عبور شود؟
باید همه کسانی که بر افکار عمومی تاثیر دارند، همه مجموعه‌های تاثیرگذار، در این بخش به مردم کمک کنند که زندگی خود را داشته باشند. یک عده‌ای هستند، شما دیده‌اید؛ از رائفی‌پور گرفته تا مطهرنیا، یا فواد ایزدی و دیگران، یا ابراهیم متقی که می‌گویند هفته بعد جنگ می‌شود. اینها هیچ مستند و منطقی برای تحلیل‌های‌شان ارائه نمی‌دهند و برداشت‌های‌شان از فضای موجود، صرفا حدس و گمان است. همین چند شب قبل در فضای مجازی و تلگرام دیدید که یک کشتی دچار سانحه شد. از همان لحظه شایعاتی مبنی بر اینکه کشتی‌های ایران به آن آسیب زده‌اند و اگر پاسخ داده شود جنگی رخ خواهد داد، شکل گرفت. اما در نهایت مشخص شد که واقعیت چیز دیگری بود. بنابراین، اقداماتی که شما و دوستانتان در رسانه‌ها و حوزه‌های مختلف انجام می‌دهید، به نظرم می‌تواند تا حدودی آرامش، اطمینان و ثبات ذهنی را به جامعه بازگرداند.

 به فرض اینکه چهار سال دیگر یا ۱۰ سال دیگر جنگی رخ دهد، افکار عمومی در آن زمان باید چگونه آرامش خود را حفظ کنند؟
 صحبت شما درست است؛ ما باید فعلا به شرایط فعلی بپردازیم. به نظرم در سطوح بالاتر باید تصمیماتی اتخاذ شود که اصلا جنگی اتفاق نیفتد و اگر هم جنگی رخ داد، به موقع خود آن را مدیریت خواهیم کرد.

 پیشنهادات شما برای تبلیغات در حوزه جنگ یا صلح چیست و دستگاه تبلیغاتی باید چه اقداماتی انجام دهد تا این موضوع به نتیجه برسد؟ 
به نظر من بخشی از این کار، توجه به واقعیت‌هایی است که ما داریم. البته برخی از این واقعیت‌ها مربوط به توانمندی‌های خاص ما در حوزه‌های نظامی و امنیتی است. اطمینانی که وجود دارد و تبلیغات ما باید بتواند این اطمینان را در افکار عمومی و فضای عمومی جا بیندازد. به نظرم این کار کمک زیادی می‌کند. مهم‌تر از این موضوع یا بستر برای کارهای تبلیغاتی، عملیات روانی یا بحث‌های فکری و اندیشه‌ای، همان انسجام درونی و هویت ایرانی است. این هویت ایرانی معمولا دیر بیدار می‌شود، اما این تصور وجود دارد که هویت ایرانی اجازه نخواهد داد ما وارد تهدید وجودی شویم. یعنی ممکن است جنگ‌هایی وجود داشته باشد، اما در تحلیل نهایی، برنده‌ ما هستیم؛ البته ممکن است هزینه‌ای بپردازیم. اگر به این دو نکته توجه شود، این می‌تواند خط سیر کارهای تبلیغاتی، فرهنگی و روانی ما باشد.