آگاه: وضعیتی خاکستری که رهبر انقلاب با دقت از آن با تعبیر «نه جنگ، نه صلح» یاد کردهاند؛ حالتی که نه جبههای برای ایثار شکل میگیرد و نه میدانی برای شکوفایی. در چنین وضعیتی، ملت در معرض خطر بزرگتری از حمله نظامی قرار میگیرد: فرسایش روحیه، رخوت اراده و تعلیق تصمیم. اگر جنگ، بدن ملت را هدف میگیرد؛ «نه جنگ و نه صلح»، روح ملت را از درون میفرساید. هدف دشمن نیز دقیقا همین است: از حرکت بازداشتن جامعهای که باید در مسیر پیشرفت دائمی و استقلال همهجانبه گام بردارد.
طراحی دشمن؛ جنگی خاموش برای فرسودن امید
سیاست «نه جنگ، نه صلح» قدیمی است. در تاریخ روابط بینالملل، قدرتهای سلطهگر از این راهبرد برای حفظ موازنهای ناعادلانه استفاده کردهاند؛ یعنی حفظ خصومت و بحران، بدون اجازه به طرف مقابل برای پایان دادن یا آغاز کردن. امروز، نسخه پیچیدهتری از آن علیه ایران اسلامی بهکار گرفته شده است:
در حوزه سیاسی: با تداوم فشارهای دیپلماتیک، مذاکرات نامطمئن و وعدههای بیسرانجام، کشور را در حالتی از انتظار نگه میدارند تا انرژی تصمیمسازی فرسوده شود.
در حوزه اقتصادی: با ابزار تحریم، اما نه تا حد انفجار، بلکه تا آستانه خفگیِ تدریجی، امید تولید و سرمایهگذاری ملی را تضعیف میکنند.
در حوزه رسانهای: با تولید انبوه ناامیدی و مقایسههای القایی، ملت را در وضعیت روانیِ «شک در توان خویشتن» قرار میدهند.
این نقشه، جنگی بیصداست؛ تیرها در لحظه شلیک نمیشوند، اما روحیهها آرام آرام سقوط میکنند. هنگامی که مردم به این باور برسند که «هیچ کاری از ما ساخته نیست»، دشمن بدون شلیک حتی یک گلوله پیروز شده است.
هشدار رهبر انقلاب؛ پایان انتظار و آغاز اراده
در دیدار اخیر با هیات دولت، رهبر انقلاب با لحنی هشداردهنده فرمودند: «منتظر تحولات بیرونی نباشیم؛ روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت نه جنگ، نه صلح که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند.» این جمله، بیانی دیپلماتیک از یک پیام راهبردی است: عبور از وضعیت تعلیق نیازمند بیداری اراده جمعی است. در نگاه ایشان، آینده نه با اتفاق بیرونی رقم میخورد و نه با «گشایش وعدهدادهشده»، بلکه با تحول در درون ملت و دولت ممکن است؛ یعنی ایمان به اینکه جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد پیش برود، کسی نمیتواند سد راهش شود. این همان سنت الهی است که قرآن کریم فرموده: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾؛ تا مردم خود را تغییر ندهند، خدا سرنوشتشان را دگرگون نخواهد کرد.
چگونه از رخوت به حرکت برسیم؟
در برابر نقشه دشمن، نسخه علاج، بازسازی روحیه ملی و بازگرداندن شتاب به قطار پیشرفت است. این فرآیند، سه لایه اساسی دارد: مسئولان، نخبگان و رسانهها.
الف) مسئولان؛ از مدیریت انفعالی تا مدیریت جهادی: نخستین گام، عبور از «مدیریت منتظر» است. مدیرانی که چشم به بیرون دارند، در واقع موتور ملی را خاموش میکنند. رهبر انقلاب بارها فرمودهاند که باید کار را بر مدار امید، نه بر مدار بهانه چید. مدیریت جهادی یعنی تصمیم بر مبنای تکلیف، نه مصلحت ظاهری؛ یعنی تبدیل هر تنگنا به فرصت.
ب) نخبگان؛ روشنفکری امیدبخش: نخبگان فکری، استادان دانشگاه و اندیشمندان حوزه باید صدای عقلانیت امیدوارانه باشند، نه پژواک یأس. جامعه وقتی میایستد که روشنفکرانش در نقد، از انصاف و در نگاه به آینده، از ایمان خالی شوند. نقد سازنده باید به جای تخریب، دعوت به اصلاح باشد؛ نه تسلیم در برابر بنبستسازی رسانههای دشمن.
ج) رسانهها؛ مهندسی معنا و امید: رسانه ایرانی امروز باید از «بازتاب خبری» به «تولید معنا» برسد. در شرایط جنگ ادراکی، رسالت اصلی رسانه، ساختن روحیه ملی است. خبر اگر امید نیافریند، خدمت نمیکند. رسانه باید پیوسته نشان دهد که ملت ایران، باوجود همه فشارها، در مسیر رشد علمی، دفاعی و فرهنگی به پیش میرود.
بازی بزرگ دشمن با احساس انتظار
دشمن میداند که ملت ایران خسته از جنگ، اما تشنه عدالت است. بنابراین، سیاست «نه جنگ، نه صلح» را بهمثابه تلهای ادراکی طراحی کرده تا جامعه را میان دو حس متناقض گرفتار کند: نه آرام بگیرد، نه برخیزد. اما تاریخ ایران نشان داده که ملت ما هرگاه به نقطه مرزی رسیده، تولد دوباره ملی را تجربه کرده است: از دفاع مقدس تا پیشرفت هستهای، از تحریمهای فلجکننده تا جهش صنایع بومی.
امروز هم همان قانون جاری است: تنها راه شکست نقشه دشمن، تغییر میدان بازی است. یعنی به جای توجه به تهدید، تمرکز بر ظرفیت؛ به جای انتظار رفع تحریم، تمرکز بر تولید و نوآوری داخلی؛ به جای جنگ کلمات، جهاد کار و خدمت.
روحیه ملی به مثابه سنگر نهایی: در نهایت، اگر سرمایهای باشد که ملت را در برابر این جنگ ترکیبی حفظ میکند، همان روحیه ملی است؛ روحیهای که رهبر انقلاب همواره بر حفظ آن تاکید دارند: ایمان به خویشتن، اعتماد به وعده الهی و باور به توان ملت. این روحیه، حاصل تبلیغ نیست، حاصل تجربه تاریخی است؛ تجربه کشوری که از هیچ، همهچیز ساخته است. برای احیای روحیه ملی، باید روایتهای الهامبخش را زنده کرد؛ روایت پدرانی که در شرایط جنگ ساختند، مادرانی که در کمبودها امید آفریدند و جوانانی که با بذر علم و ایمان، قلههای نو را فتح کردند. جامعهای که این حافظه را از یاد ببرد، دوباره به خواب تعلیق میرود. نتیجه؛ از تعلیق تا تصمیم: عبور از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» یعنی عبور از ذهنیت منفعلانه و ورود به مدار اراده مستقل. ایران در نقطهای ایستاده که آیندهاش نه در پایتختهای دیگر، بلکه در اراده و وجدان تاریخی خودش رقم میخورد. رهبر انقلاب با حکمت همیشگی فرمودند: «نسل امروز ما اگر بخواهد، خواهد توانست آینده درخشانتر از امروز را برای کشور بسازد.» این «اگر بخواهد»، همان کلید نجات است. امید نه شعار است و نه احساس زودگذر؛ امید همان تصمیم عالمانهای است که امیرالمومنین(ع) از آن به عنوان «جهاد عقل» یاد میکردند. امروز جهاد عقل، جهاد امید و جهاد کار، سه ضلع مثلث عبور از وضعیت تعلیقاند. ملتهای بزرگ، با امید میسازند نه با انتظار. اگر ایران بخواهد، از هر «نه جنگی» صلح عزتمند میسازد و از هر فشار، نهضتی تازه برای پیشرفت.
عصر جدید خودباوری توحیدی
سیاست «نه جنگ، نه صلح» ابزار فرسایش ملتی است که دشمن از شکستش در میدان نبرد مأیوس شده است. پاسخ ما، همان است که رهبر انقلاب فرمودند: خروج از حالت انتظار و غلبه دادن روحیه کار و تلاش. این مسیر نه صرفا اقتصادی است و نه سیاسی؛ این یک بازسازی روحی-ملی است، بازگشت به ایمان به خود و آغاز عصر جدیدی از خودباوری توحیدی.