۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۱

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مفهوم استکبارستیزی به‌عنوان یکی از ستون‌های اصلی هویت سیاسی و فرهنگی ایران مطرح شد. در آغاز، این مفهوم بیش از همه در قالب شعارهای ضدسلطه و به‌ویژه مخالفت با ایالات متحده بروز پیدا می‌کرد. امام خمینی(ره) با استفاده از تعبیر «شیطان بزرگ» تلاش داشت ساختار سلطه جهانی را افشا و هویت مستقل ملت ایران را تثبیت کند. اما استکبارستیزی در این مرحله بیشتر ماهیتی خطابی، اخلاقی و هویتی داشت تا ساختاری و بلندمدت.

آگاه: با گذشت زمان و ورود به دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، این مفهوم وارد مرحله‌ای تازه شد. او با معرفی مفهوم «نظام سلطه»، استکبارستیزی را از یک مواجهه احساسی و موردی، به یک سیاست پایدار، نهادمند و جهانی تبدیل کرد. نظام سلطه در این نگاه، صرفا یک کشور یا قدرت خاص نیست؛ بلکه شبکه‌ای از روابط اقتصادی، رسانه‌ای، فرهنگی، مالی و نظامی است که تلاش می‌کند ساختار تصمیم‌گیری کشورهای مستقل را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین مقابله با چنین ساختاری، نیازمند شناخت دقیق سازوکارهای آن و شکل‌دهی به نهادهایی است که بتوانند مقاومت پایدار و هوشمندانه را امکان‌پذیر سازند.
یکی از تفاوت‌های مهم انقلاب اسلامی با بسیاری از انقلاب‌های قرن بیستم این است که توانست روح انقلابی خود را به نهاد تبدیل کند. شکل‌گیری نهادهایی چون سپاه پاسداران و سپس سپاه قدس، مصداق روشن نهادینه شدن استکبارستیزی است. این نهادها تنها کارکرد امنیتی ندارند؛ بلکه نقش مهمی در مدیریت بحران‌ها، انسجام اجتماعی و شکل‌دهی به بازدارندگی منطقه‌ای ایفا کرده‌اند. از دیدگاه نهادگرایی، استمرار یک سیاست زمانی ممکن است که در قالب ساختارهای پایدار سازمانی جا بیفتد. تجربه ایران نشان می‌دهد که استکبارستیزی نه به‌عنوان واکنش عصبی به فشار خارجی، بلکه به‌عنوان سیاستی هدفمند با پشتوانه نهادی امکان تداوم یافته است.

رهبری تحول‌گرا و مدیریت گسست‌های تاریخی
تاریخ ایران پس از انقلاب، مجموعه‌ای از لحظات بحرانی و گسست‌های تعیین‌کننده بوده است؛ از جنگ تحمیلی تا تحریم‌های گسترده. در بسیاری از کشورها، این گسست‌ها می‌توانست منجر به فروپاشی ساختارهای سیاسی یا عقب‌نشینی از استقلال ملی شود. اما رهبری انقلاب این لحظات را به فرصت‌ تبدیل کرد. در این چارچوب، رهبری تحول‌گرا به معنای توانایی هدایت جامعه در شرایط بحرانی، خلق افق‌های تازه و ایجاد اعتماد جمعی برای پیشبرد پروژه‌های بلندمدت است. استمرار سیاست استقلال و استکبارستیزی بدون این سبک رهبری امکان‌پذیر نبود.

پذیرش گزینشی علم و فناوری
یکی از نکات کلیدی در تجربه ایران آن است که استکبارستیزی همزمان با توسعه علمی و فناوری پیش رفته، نه در تقابل با آن. برخلاف برخی جریان‌های سلفی یا سنت‌گرایانه که علم جدید را تهدید هویت دینی می‌دانند، اسلام انقلابی در ایران توانسته است میان دین، اخلاق، استقلال و پیشرفت علمی پیوند برقرار کند. پیشرفت‌های دفاعی، فناوری‌های فضایی، صنعت هسته‌ای، پزشکی‌های نوین و صنایع دانش‌بنیان، نشان می‌دهند که ایران مسیر «مقاومت همراه با نوآوری» را انتخاب کرده است. علم در ایران نه تقلیدمحور، بلکه گزینشی و مبتنی بر نیازهای واقعی کشور دنبال می‌شود. در نتیجه، پیشرفت علمی بخشی از استراتژی استکبارستیزی شده است و نه مانع آن.

استکبارستیزی محدود و هوشمند
درک «محدود» از استکبارستیزی به این معناست که ایران با سلطه مقابله می‌کند اما علم، فناوری و حتی تعاملات بین‌المللی را به‌طور کلی نفی نمی‌کند. این سیاست به کشور اجازه داده است که امنیت و استقلال را حفظ کند، از دستاوردهای جهانی بهره‌برداری کند اما تصمیم‌گیری راهبردی خود را به قدرت‌های بزرگ واگذار نکند. بنابراین، ایران نه منزوی است و نه تابع. بلکه رویکردی گزینشی و مستقل دارد. تجربه ایران نشان می‌دهد که استکبارستیزی می‌تواند از سطح شعار به سطح سیاست پایدار، نهادینه و علمی ارتقا یابد. این تجربه بر سه پایه استوار بوده است: ۱: رهبری تحول‌گرا که توانسته مسیر انقلاب را در شرایط پیچیده حفظ کند. ۲: نهادهای استراتژیک که ظرفیت مقاومت و قدرت ملی را تثبیت کرده‌اند. ۳: پذیرش گزینشی علم و فناوری که امکان داده است مقاومت با پیشرفت علمی همراه شود.
بنابر ملاحظات گفته شده، ایران الگویی ارائه کرده است که نشان می‌دهد می‌توان همزمان آزاد و مستقل بود و پیشرفته و خلاق. این الگو برای بسیاری از ملت‌هایی که میان توسعه و استقلال تردید می‌کنند، واجد اهمیت است.