۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۲

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: موج تکثر و پرمخاطب شدن پلتفرم‌های تصویری در ایران، محتوای گفت‌وگومحور را از انحصار رسانه‌های سنتی خارج کرد. این جابه‌جایی قدرت در کنار مزایای فراوانی که برای آزادی بیان به ارمغان آورده، زمینه‌ای برای قبح‌شکنی‌های آشکار فراهم کرده است. برنامه‌هایی که در فضای مجازی تولید می‌شوند، مانند پادکست‌های تصویری و تاک‌شوهای اینترنتی، برای جذب بازدید و شکستن رکوردهای رقابتی به سمت موضوعات تابو و خط قرمزهای اجتماعی گرایش پیدا کرده‌اند. یکی از جدی‌ترین این خط قرمزها که پیشتر تنها به ‌صورت تلویحی یا با پیامدهای منفی در فیلم‌های سینمایی نمایش داده می‌شد، حالا به‌طور علنی و گاه با لحنی تمجیدآمیز مطرح می‌شود. آن هم نمایش یا عادی‌سازی مصرف دخانیات و مواد مخدر است.

آگاه: این رویکرد، زنگ خطر جدی‌ای را به صدا درآورده است. وزارت بهداشت با استناد به نظر متخصصان رسانه نسبت به عادی‌سازی مصرف مواد مخدر و روان‌گردان‌ها در برنامه‌های نمایشی و فضای مجازی هشدار داده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که شبکه‌های نمایش خانگی و به ‌خصوص برخی تاک‌شوهای پرمخاطب، به شکلی عمل می‌کنند که انگار مصرف این مواد نه تنها یک انحراف نیست، بلکه امری طبیعی یا پذیرفته‌شده در سطح جامعه است. در برخی موارد حتی این مصرف به شکلی تصویر می‌شود که عواقب منفی ندارد، بلکه با تاثیرات مثبتی مانند افزایش انرژی، جذابیت یا عمق فکری مرتبط است! این رفتار در حقیقت نه یک تغییر ایدئولوژیک، بلکه یک استراتژی بازاریابی مبتنی بر جنجال است که در آن هدف اصلی تولید محتوا یعنی جذب حداکثری مخاطب، بر حفظ سلامت عمومی ارجحیت داده می‌شود، به‌ ویژه در قشر جوان و نوجوان که بیشترین تاثیر را از الگوهای رسانه‌ای می‌پذیرند.

به سادگی یک شوخی مجازی
این روند عادی‌سازی از طریق دو سازوکار اصلی در تاک‌شوهای پرمخاطب داخلی مشاهده می‌شود. یکی نمایش مستقیم رفتارهای پرخطر و دوم شوخی‌های جنجالی که انکار غیرمستقیم را به همراه دارد. برنامه «پامپ» با مجری‌گری امیرحسین قیاسی به واسطه سبک گفت‌وگوی غیرمنتظره و انرژی بالای مجری توانسته‌ رکوردهای بازدید قابل توجهی را به ثبت برساند. همین انرژی فراوان و حاضرجوابی، شایعاتی مبنی بر مصرف مواد مخدر پیش از ضبط برنامه را در فضای مجازی به راه انداخت. واکنش قیاسی به این شایعات، ماهیت عادی‌سازی از طریق طنز را آشکار می‌کند. او در پاسخ به اینکه قبل از ضبط چی می‌زنید؟ با یک شوخی جنجالی واکنش نشان داد: «هرکس مصاحبه‌های منو می‌بینه سریع می‌پرسه شما قبل از ضبط چی می‌زنید؟ داداش من اگر چیزی بزنم از هر هفت کلمه نهایتا دوتاشو میگم. بعد هم به من نمی‌سازه بدفاز میشم، اگر دیدید تو یه مصاحبه یهو رفتم سرمو گذاشتم رو پای مهمون شروع کردم گریه کردن اونجا بدونید چیزی زدم. البته اینا صرفا حدسه، بر اساس مشاهدات نیست.»
این نوع برخورد، عملا موضوع مصرف مواد را از حیطه هشدار خارج کرده و آن را وارد فضای گپ‌وگفت‌های دوستانه و کمدی می‌کند. وقتی شایعه مصرف مواد با لحنی طنزآمیز پاسخ داده می‌شود و به ویژگی‌های مثبت مجری گره می‌خورد، این امر ناخواسته موضوع را قابل بحث می‌سازد و این حس را منتقل می‌کند که مصرف مواد می‌تواند با پرستیژ و موفقیت مرتبط باشد. علاوه بر این پرسش مجری از مهمانان برنامه درباره اینکه «چی می‌زنی؟» یا «تا حالا مصرف کردی؟» را نیز باید در نظر داشت که به شکل شوخی و خنده مطرح و از آن گذر می‌شود. اینطور است که قبح ماجرا در ذهن مخاطب جوان از بین می‌رود و بر اساس یافته‌های علمی، حس گناه یا نگرانی نسبت به مصرف کاهش می‌یابد و احساس دسترس‌پذیری اجتماعی افزایش پیدا می‌کند.
البته این رفتار معمولا طوری بازنمایی می‌شود که مخاطبان تصور کنند این رفتار تقلیدی از جهان غرب است. اما بر خلاف این تصور، مصادیق زیادی وجود دارد که خلاف این موضوع را اثبات می‌کند. مانند داستانی که در آن یک زن از ستاره سینمای هالیوود (همفری بوگارت) شکایت کرد، زیرا او چنان سیگار کشیدن را جذاب نمایش داده بود که زن به پیروی از او دچار اعتیاد شده بود. این الگوهای رفتاری، سلبریتی‌های داخلی را به الگوهای مصرفی تبدیل می‌کند که جوانان از آنها پیروی می‌کنند و بر تصمیمات‌شان در مورد سلامتی و سبک زندگی تاثیر مستقیم می‌گذارد.

دود شوخی در چشم مخاطب 
می‌توان گفت کلیدی‌ترین نکته درباره آسیب‌زایی محتواهای اینچنینی، توجه نکردن به رده سنی مخاطب است که می‌تواند آثار جبران‌ناپذیری را برای نسل نوجوان رقم بزند. رسانه با قدرت خود می‌تواند خط قرمزها را آهسته جابه‌جا کند و ناخودآگاه مخاطبان را به سمت جسارت انجام چنین کارهایی سوق دهد.
این روند، مبارزه پیشگیرانه را به یک نبرد نابرابر تبدیل می‌کند. محتوای جنجالی و تابوشکن به سرعت توسط الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی تقویت شده و به مخاطب هدف می‌رسد، در حالی که پیام‌های رسمی پیشگیری در رقابت با سیل سرگرمی‌های آنلاین دیده نمی‌شوند. در نهایت این چرخه باعث از بین رفتن حساسیت عمومی و فضای پرهیز و مقابله می‌شود و اثربخشی هشدارها را کاهش می‌دهد.

عادی‌سازی یعنی چی؟
بر اساس تئوری کشت یا Cultivation Theory، تکرار نمایش یک پدیده اجتماعی در رسانه‌های جمعی باعث می‌شود مخاطبان آن پدیده را رایج‌تر و واقعی‌تر از آنچه در حقیقت هست، درک کنند. نمایش مداوم سیگار کشیدن یا شوخی با مصرف مواد در تاک‌شوهای اینترنتی، این رفتار پرخطر را به بخش پذیرفته‌شده‌ای از زندگی روزمره سلبریتی‌ها تبدیل می‌کند. در نتیجه نوجوانان آن را عادی تلقی کرده و کنجکاوی بیشتری برای آزمایش پیدا می‌کنند.

نگاهی به رسانه‌های جهانی
البته آمارها در رسانه‌های بین‌المللی نگرانی‌های داخلی را تقویت می‌کنند. بررسی‌ها نشان داده است که مواد مخدر با فراوانی زیادی در محتواهای محبوب حضور دارند. به عنوان مثال، در تلویزیون‌های پرایم‌تایم (پربیننده‌ترین ساعات پخش برنامه در طول شبانه‌روز)، یک صحنه نوشیدن الکل هر ۲۲دقیقه و یک صحنه سیگار کشیدن هر ۵۷دقیقه یک بار نمایش داده می‌شود. 
نگران‌کننده‌تر آن است که غالب محتوای مرتبط با مواد، آن را به‌طور مثبت یا خنثی به تصویر می‌کشد. این موضوع تاثیر عمیقی بر شکل‌گیری نگرش‌های اولیه در کودکان و نوجوانان دارد و می‌تواند زمینه‌ساز مصرف زودهنگام و مشکل‌ساز شود. مطالعات نشان می‌دهد که مواجهه با بازاریابی و رسانه‌های حامی تنباکو، احتمال شروع سیگار کشیدن را در جوانان بیش از دو برابر افزایش می‌دهد.

شبکه‌های اجتماعی به عنوان دروازه
تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر مصرف مواد بسیار پیچیده است. این پلتفرم‌ها می‌توانند به‌طور غیرمستقیم با عادی‌سازی سبک زندگی مرتبط با مواد، خطر سوءمصرف را افزایش دهند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که نوجوانانی که به‌طور منظم از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، تا پنج برابر بیشتر سیگار می‌خرند و سه برابر بیشتر از نوشیدنی‌های الکلی استفاده می‌کنند. در واقع پلتفرم‌های داخلی با تقلید از الگوهای جذاب‌سازی جهانی ریسک آسیب‌پذیری جوانان ایرانی را در یک خلأ نظارتی افزایش می‌دهند.

رسانه، عامل خاموش در بحران سلامت عمومی
عادی‌سازی مصرف مواد در تاک‌شوهای پرمخاطبی مانند پامپ و با ضیا نباید صرفا یک اشتباه فرهنگی یا یک سهل‌انگاری قلمداد شود. این پدیده یک الگوی رفتاری کسب و کار مبتنی بر جنجال است. تولیدکنندگان محتوا دریافته‌اند که شکستن تابوها، کوتاه‌ترین و پربازده‌ترین راه برای وایرال شدن و جذب مخاطب و اسپانسر است. با این حال، هزینه این جذابیت رسانه‌ای، تخریب زیربنای پیشگیری در جامعه است. تولیدکنندگان با دادن حس کاذب دسترس‌پذیری و پذیرش اجتماعی، شالوده اصلی مقابله با اعتیاد را تخریب می‌کنند. این رسانه‌های جدید در حال بازتولید افراط هستند. در حالی که رسانه‌های سنتی نیز در ایران با فریم‌بندی قضایی-اخلاقی افراطی، اعتیاد را به گروه‌های منحرف اجتماعی تقلیل داده و در بازنمایی واقعیت شکست خوردند، رسانه‌های جدید به دام افراط افتاده‌اند و مواد را جذاب یا خنده‌دار جلوه می‌دهند. هر دو رویکرد در نهایت برای سلامت عمومی زیان‌آور است.

خلأ همیشگی رده‌بندی سنی
با این حال، نقد اصلی در این زمینه متوجه ناکارآمدی نهادهای نظارتی است. هشدارهای رسمی مانند وزارت بهداشت یا رسانه‌ها اغلب واکنشی عمل می‌کنند و توان رقابت با سرعت انتشار محتوای آنلاین را ندارند. در شرایطی که مطالعات علمی نشان می‌دهند نگرش کودکان از سنین پایین تحت تاثیر این نمایش‌ها قرار می‌گیرد و به سمت مصرف زودهنگام سوق پیدا می‌کند، ضروری است که رویکردی مسئولانه‌تر در نظر گرفته شود. راه حل، ممنوعیت کور نیست، بلکه اجبار به مسئولیت‌پذیری رسانه‌ای مبتنی بر استانداردهای جهانی است. اگر موضوع مصرف مواد مطرح می‌شود، هدف باید ارائه محتوای پیشگیرانه باشد، نه تولید طنز یا جذابیت بی‌پروا. پلتفرم‌ها باید ملزم به اجرای سیستم‌های دقیق رده‌بندی سنی شوند تا از دسترسی نوجوانان و کودکان به محتوایی که خطر کنجکاوی و الگوبرداری از رفتارهای پرخطر را افزایش می‌دهد، جلوگیری شود. اگر این شوخی کنترل نشود و خطوط قرمز اخلاقی و بهداشتی همچنان برای کسب سود شکسته شوند، دود ناشی از این عادی‌سازی در نهایت به چشم کل جامعه و سلامت نسل آینده خواهد رفت.