۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۶

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: یکی از شخصیت‌های بسیار مهم و اثرگذار در فرهنگ ما، روحانیون هستند. با این حال به علت وجود حساسیت‌های زیاد پیرامون این موضوع، چهره و شخصیت این افراد کمتر دستخوش تولید اثری سینمایی شده است. در این گزارش نگاهی به برخی از شاخص‌ترین آثار سینمایی با محوریت یک شخصیت روحانی انداخته‌ایم.

آگاه: «زیر نور ماه» نخستین فیلم سینمایی ایرانی است که نقش روحانی در روایت، شخصیتی فرعی قصه نیست. رضا میرکریمی که پیش از این فیلم، برای تلویزیون چند سریال کارگردانی کرده و در اولین گام فیلمسازی هم فیلم موفق «کودک و سرباز» را ساخته بود، در این اثر به سراغ دغدغه‌ها و چالش‌های ذهنی یک طلبه جوان رفته است. درعین‌حال او با کارگردانی این فیلم شناخته شد. 
روایت زیر نور ماه در مورد طلبه‌ای به نام سیدحسن است که در پوشیدن لباس روحانیت درگیر تردید شده. او تصور می‌کند چون مثل پدربزرگش میان مردم نیست و نفسش تاثیری ندارد، نمی‌تواند لباس روحانیت به تن کند. روزی که لباس روحانیت را می‌خرد، پسرکی در مترو لباس او را می‌دزدد. جست‌وجوی او برای لباس باعث آشنایی او با بی‌خانمان‌های زیر پل رسالت می‌شود. در نهایت او کتاب‌هایش را می‌فروشد تا بتواند به آنها کمک کند. خواهر کودکی که از آن صحبت شد هم یک زن خیابانی است که اقدام به خودکشی می‌کند. سیدحسن او را به بیمارستان می‌رساند. روزی که طلاب به دست استادشان ملبس می‌شوند، سیدحسن لباس روحانیت را از زن خیابانی پس می‌گیرد. زیر نور ماه در کشورهایی همچون ژاپن، آمریکای جنوبی و هند به نمایش درآمد و با استقبال جهانی مخاطبان همراه بود. با این حال به بیان میرکریمی فقط اروپایی‌ها، پایان فیلم را نپسندیدند و بنا به همان تصور عمومی که از سینمای جشنواره‌ای ایران داشتند، آن را در حالتی از تعلیق و رهاشدگی می‌خواستند. 
زیر نور ماه، نقطه آغازی برای نزدیک‌شدن فیلمسازان به زندگی و مسائل روحانیون بود. نکته جالب این فیلم، تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی است که پیش از این در کنار کمال تبریزی، فیلم پرحاشیه و جنجالی مارمولک را با بیانی دیگر و با محوریت روحانیت ساخته بود و سال‌های بعد با پسرش، حامد محمدی فیلم سینمایی «فرشته‌ها با هم می‌آیند» را ساخت. رضا میرکریمی به بهانه نمایش تصویری از روحانیت در این فیلم به سراغ مسئله ایمان رفته است. او در مورد هدف ساخت این فیلم گفته: «می‌خواستم نشان دهم که امر قدسی در یک‌ طبقه و یک قشر خلاصه نشده و حتی نشانه‌های ایمان را می‌توان در وجود آدم‌هایی دید که شاید خیلی‌ها از ایشان خبری ندارند؛ مثل همان آدم‌هایی که زیر پل زندگی می‌کنند. ایمان می‌تواند همه‌جا حضور داشته باشد و اتفاقا طلبه قصه من به تصادف با همین جنس آدم‌ها آشنا می‌شود که اگرچه مناسبتی با کسوت روحانیت ندارند ولی به لحاظ ایمانی و نزدیکی به خدا از او هم جلوترند.» میرکریمی درباره طراحی شخصیت سیدحسن (روحانی) می‌گوید: «من در این فیلم سعی کردم تمام عواملی را که می‌تواند یک انسان را خوب نشان دهد، برای سیدحسن حذف کنم. به‌عنوان‌مثال او با اراده خود به حوزه نیامده، بلکه به اجبار پدر آمده است. حواسش در همه موارد جمع نیست و پیچیدگی‌های جامعه را نمی‌فهمد و حتی به نظر می‌رسد راحت فریب می‌خورد.»
این فیلم در سال ۱۳۸۰ به اکران عمومی رسید و با مخاطبانی به تعداد ۳۵۹ هزار و ۵۴۶ نفر اکران را به پایان برد. علاوه بر این، سال ۲۰۰۱ جایزه بهترین فیلم هفته منتقدین جشنواره کن را به دست آورد. همان سال لوح بهترین کارگردانی و جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم توکیو و همچنین جایزه ویژه هیات داوران جشنواره بیروت را گرفت. سال ۲۰۰۲ برنده جایزه طاووس نقره‌ای جشنواره فیلم دهلی نو شد و عنوان بهترین فیلم جشنواره فیلم کوالالامپور به آن اختصاص پیدا کرد.

استشهادی برای خدا
سوزن‌بان قدیمی قطار در روزهای پایانی زندگی‌اش، برای جبران اتفاقات گذشته به روستای زادگاه خود برمی‌گردد و در پی جبران اتفاقات گذشته‌اش است که یک روحانی به او در این مسیر کمک می‌کند. «استشهادی برای خدا» در سال ۱۳۸۶ با کارگردانی علیرضا امینی ساخته شد. معمولا فیلمسازان تلاش دارند تصویر کلیشه‌ای را که تلویزیون از روحانیت شکل داده، تغییر دهند. محسن تنابنده، ایفاگر نقش روحانی در این فیلم هم تلاش کرده به کمک کنش‌های متفاوت و البته یک لهجه مشهدی تصویری ملموس‌تر از روحانیت ارائه دهد؛ روحانی‌ای که از جنس مردم است. تنابنده علاوه‌بر بازی، فیلمنامه این اثر را هم نوشته است و بر این نکته تاکید دارد که قصه نگاهی نمادین به موضوع مرگ دارد و برای همین مکانی که برای آن انتخاب شده، از میان گردنه‌های سرد کوهستانی است. 
محسن تنابنده، بازیگر و نویسنده فیلمنامه «استشهادی برای خدا» در باره فضای این اثر سینمایی گفته است: «نمادین بودن قصه استشهادی برای خدا باعث شد انتخاب مکان فیلم برای من و علیرضا امینی بسیار مهم باشد، به‌نحوی‌که نزدیک به یک ماه در جست‌وجوی محل مورد نظر (گردنه گدوک) بودیم تا در دمای ۴۰درجه زیر صفر فیلمبرداری را انجام دهیم. البته برای بیان قصه و نشان‌دادن تنهایی قهرمان، مکانی آنچنان سرد، در پیشبرد داستان کمک بسیاری به ما کرد.» هرچند این اثر به‌طور مستقیم زندگی یک روحانی را روایت نمی‌کند، اما نقش روحانی فیلم به‌دلیل تاثیرگذاری‌اش در قصه و همچنین بازی خوب محسن تنابنده، تبدیل به یکی از شخصیت‌های ماندگار روحانی در سینما شد. استشهادی برای خدا در جشنواره فیلم فجر  جزو چهار فیلم پرتماشاگر بود ولی بعد از دو سال و به‌دلیل شرایط بد اکران در سال ۸۸، نتوانست فروش خوبی در گیشه داشته باشد. این اثر که در سال ۱۳۸۸ به اکران عمومی رسید، در نهایت توانست پنج‌ هزار و ۳۲ نفر مخاطب را ثبت کند.  

طلا و مس
«طلا و مس» فیلمی است که دوربین را به داخل خانه یک طلبه می‌برد؛ طلبه‌ای به نام سیدرضا به‌تازگی با خانواده‌اش به تهران آمده و متوجه بیماری خاص همسرش می‌شود. او برای تهیه هزینه درمان او به‌ناچار تغییراتی در شیوه زندگی‌اش می‌دهد. البته برخی طلاب حوزه علمیه در ابتدا مخالفتی با شیوه روایت همایون اسعدیان کارگردان این کار داشتند. اسعدیان در این باره گفته است: «طلاب مخاطب این فیلم بسیار ناراضی بودند و استقبال خوبی نکردند؛ زیرا تصور می‌کردند فیلم درخصوص یک طلبه است، اما این‌طور نبود و مفاهیم عمیق‌تری را مطرح کردیم.» او همچنین درباره این اثر می‌گوید: «اگر این فیلم را نمی‌ساختم و از دنیا می‌رفتم، احساس می‌کردم چیزی از من به یادگار نمی‌ماند. من فرزندی ندارم که از من بماند و امیدوارم نام من با امضایی که پای این فیلم‌ها می‌گذارم بماند و به نیکی هم بماند.» این کارگردان در مورد هدف از ساخت این فیلم گفته: اصلا قصد ما در «طلا و مس» نشان‌دادن سختی زندگی طلبگی نبود. ما می‌خواستیم طلبه‌ای را نشان دهیم که اتفاقا در عوالم بالا دنبال اخلاق می‌گردد. درحالی‌که می‌خواستم بگویم نه، اتفاقا همین کنار دست خودت بگردی پیدا می‌کنی. اول فیلم دنبال کتاب و درس اخلاق استاد است ولی انتهای فیلم، می‌بینیم که طلبه در کلاس درس نشسته و کفش‌های نامرتب طلبه‌ها را جلوی در کلاس جفت می‌کند. این فیلم هم به خاطر حساسیت‌هایی که درباره این موضوع وجود دارد، در ابتدای اکران با انتقاداتی مواجه شد. کارگردان اثر در این باره می‌گوید: «سر فیلم طلا و مس، یکی از روحانی‌های بانفوذ، با سخنرانی‌هایش می‌خواست پنبه فیلم را بزند و مدام می‌گفت این فیلم ضد روحانیت است، اما روزی از دفتر رهبری به بنده زنگ زدند و گفتند رهبری فیلم را دیده‌اند و خواسته‌اند از شما تشکر کنند.» این اثر درحالی‌که در سال ۱۳۸۹ به اکران عمومی راه یافت، مخاطبانی به اندازه ۲۳۱ هزار و ۳۷۷ نفر را به سینما کشاند. 

دوگانه رسوایی 
مسعود ده‌نمکی پس از ساخت سومین قسمت از «اخراجی‌ها» و موفقیت این فیلم، در قالب یک نظرخواهی از مخاطبان وبلاگش خواست موافقت یا مخالفت خود را برای ساخت چهارمین قسمت اخراجی‌ها اعلام کنند. با این حال، از همان اول مشخص بود ده‌نمکی تصمیمش را برای ایجاد تغییری در مسیر فیلمسازی گرفته است. همان‌طور که انتظار می‌رفت، نظرخواهی همراهان وبلاگی ده‌نمکی با رای منفی مواجه شد تا پرونده اخراجی‌ها بسته شود. درباره این اثر از ابتدای تولید گمانه‌زنی‌های بسیاری مطرح بود؛ برخی می‌گفتند «حکایت شیخ صنعان» است، اما ده‌نمکی در این باره گفت: «رسوایی، قصه‌ای اورجینال دارد؛ نه قصه برصیصای عابد است و نه قصه شیخ صنعان و نه حتی رابطه عشق و عاشقی و نه میوه ممنوعه؛ قصه‌ای کاملا مستقل است.» 
با این وجود، رسوایی نتوانست رضایت داوران جشنواره سی‌ و یکم فیلم فجر را جلب کند. داود میرباقری، از داوران جشنواره در مورد این فیلم گفت: «مضمون فیلم رسوایی متعالی است اما صرف داشتن این مضمون فیلم را شکل نمی‌دهد. رسوایی دارد از مولفه‌هایی استفاده می‌کند که دورانش سپری شده. هیچ خلاقیتی برای شکل‌دادن به یک فضای جدید در فیلم نمی‌بینید. همان مولفه‌های سینمای دهه ۴۰ و ۵۰ کمی به‌روز شده و در فیلم گنجانده شده. کهنگی و تکرار این مولفه‌ها باعث شد دوستان هیات داوری نتوانند به فیلم نزدیک شوند.» 
با وجود این، میرباقری در مورد بازی اکبر عبدی در نقش روحانیت گفت: «این وسط چیزهای خوبی در فیلم وجود دارد. من خودم معتقدم کاری که اکبر عبدی در رسوایی انجام داده، یک نوع تالیف است، یک نوع خلق است. باتوجه‌به سابقه او انتظار نداشتیم ببینیم او نقش یک روحانی را بازی کرده و درعین‌حال به ورطه مبالغه نیفتاده، کاریکاتور نشده و لحظات واقعا موثری را در نقش آورده. معتقد بودم فیلم را به‌خاطر این بازی باید مورد توجه قرار داد. بحث‌های مفصلی هم شد. اما آن کلیت ناموفق تاثیرش را روی قضاوت دوستان گذاشت. گفتند وقتی کلیت فیلم این‌قدر خراب است، چیزهای خوبش ارزش مکث ندارد.» با وجود این، موفقیت رسوایی در اکران، باعث شد ده‌نمکی، سه سال بعد به فکر ساخت سری دوم این فیلم بیفتد. برای آثار ده‌نمکی خیلی عجیب نبود که با وجود مخاطبان زیاد اما منتقدان آنچنان‌که باید طرفدار فیلم‌هایش نبودند، اما افت مخاطب برای رسوایی دو را شاید بتوان آغاز شکست ده‌نمکی در جذب مخاطب دانست. هرچند او هیچ‌گاه این مسئله را نپذیرفت و در یادداشت آخرین روز اکران این فیلم نوشت: «کف استقبال از رسوایی دو، سقف استقبال از دیگران است با همه عقبه‌هایشان. با این فیلم جمع فروش ۶ فیلم اخراجی‌ها تا رسوایی به ۳۰میلیارد تومان یعنی ۱۰ میلیون مخاطب رسید.»
سری اول این اثر در سال ۱۳۹۲ و دومین آن در سال ۱۳۹۵ به اکران رسیدند که هر کدام به ترتیب، ۹۶۳ هزار و ۷۳۹ نفر و ۴۴۵ هزار و ۹۱۲ نفر مخاطب را به تماشا میزبانی کردند. 

فرشته‌ها با هم می‌آیند
جواد عزتی در «فرشته‌ها با هم می‌آیند» در نقش یک طلبه ظاهر شده است و به گفته خودش برای شناخت بهتر طلبه‌ها مدتی را با بهروز شعیبی در قم زندگی کرده. البته او در سریال «دودکش» به کارگردانی محمدحسین لطیفی هم نقش یک روحانی را به شکلی متفاوت از چیزی که در سریال‌ها می‌دیدیم، ایفا کرد. این بازیگر در این اثر، بازیگر اولین فیلم کارگردانی است که در سال‌های قبل، فیلمنامه «طلا و مس» را نوشته بود. حامد محمدی، فرزند منوچهر محمدی تهیه‌کننده سینما، در اولین گام فیلمسازی خود، فیلمنامه ساده و شیرین زندگی یک زوج جوان را برای ساخت آماده کرده بود. قصه «فرشته‌ها با هم می‌آیند» در مورد یک روحانی جوان به اسم احمد است. او و همسرش زندگی ساده‌ای دارند. احمد مثل روحانی طلا و مس در میانه داستان با چالشی مواجه می‌شود که البته مثل آن فیلم، ملتهب و همراه با مریضی همسرش نیست. خداوند به او دختران سه‌قلویی می‌دهد و او قرار است در کنار محدودیت‌هایی که یک روحانی برای امرارمعاش دارد، از پس هزینه‌های این زندگی برآید. حامد محمدی، کارگردان فرشته‌ها با هم می‌آیند، در مورد شباهت این فیلم با طلا و مس گفته است: «شاید این سوال برای مخاطب پیش بیاید که این دو فیلم شباهت‌هایی به یکدیگر دارند، به عقیده من فقط لباس این دو شخصیت در هر دو فیلم یکی است، اما هرکدام از آنها دو دنیای متفاوت دارند.» این فیلم که در سال ۱۳۹۳ اکران عمومی را تجربه کرد، ۱۶۲ هزار و ۸۳ نفر مخاطب را ثبت کرد.

 فرزند صبح
این اثر یکی از حاشیه‌دارترین فیلم‌های تولید شده در سینمای ایران بود که با وجود نمایش در جشنواره عمار یا چند موقعیت دیگر، پس از ۱۵ سال هنوز به اکران عمومی نرسیده است. «فرزند صبح» اولین‌بار در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۹ و در سالن همایش‌های برج میلاد به نمایش درآمد که کیفیت پایین فیلم حاشیه‌های زیادی را به همراه داشت و حتی صدای اعتراض کارگردان را هم بلند کرد. چرا که فیلم در نبود او تدوین و به جشنواره ارائه شده بود. افخمی در سال‌های قبل گفته بود: فکر می‌کنم «فرزند صبح» بهترین فیلمی است که ساخته‌ام و دوست دارم این آخرین فیلم من به عنوان کارگردان سینما در ایران باشد، که البته این‌طور نشد. در این فیلم عبدالرضا اکبری نقش رهبر و پایه‌گذار انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) را در سکانس‌هایی کوتاه ایفا کرده و بعد کل فیلم فلاش‌بک به کودکی سید روح‌الله خمینی است. هدیه تهرانی و سحر دولتشاهی از دیگر بازیگران این فیلم بودند. این اثر هنوز به اکران عمومی نرسیده است. 

مارمولک؛ فیلمی که فهمیده نشد
طرح فیلمنامه «مارمولک» را منوچهر محمدی، تهیه‌کننده سینما به پیمان قاسم‌خانی می‌دهد. قاسم‌خانی در این باره گفته است: «در ابتدا سوژه فیلم برایم چندان جذاب نبود، چون از جمله فیلمنامه‌های پیام‌دار بود؛ اما ازآنجاکه من همیشه می‌گردم و چیزی پیدا می‌کنم که به من نزدیکش کند، با این طرح هم همین کار را کردم. فکر کردم یک روحانی چه کارهایی می‌تواند انجام دهد که دیگران نمی‌توانند، مثلا یک روحانی که از دیوار بالا برود یا موتورسواری کند، می‌توانست جذاب باشد. به این شکل آن فیلم را پیدا کردم و مسیر شروع شد. زمانی که ایده کتک‌زدن به روحانی به ذهنم رسید، می‌دانستم می‌خواهم از این ایده استفاده کنم و به تکنیکی برای استفاده از آن نیاز داشتم.»
 قاسم‌خانی فیلمنامه را نوشت و منوچهر محمدی وقتی متن فیلم را می‌خواند، بی‌وقفه می‌خندد. این تهیه‌کننده سینما در مرحله بعدی برای کارگردانی سراغ کمال تبریزی رفت که به‌تازگی «لیلی با من است» را ساخته بود. برای اولین‌بار بود که کمال تبریزی در «لیلی با من است» جسورانه سراغ فضای جبهه و رزمندگان رفته و یک فیلم کمدی ساخته بود. پرویز پرستویی در این اثر، از پس ایفای نقش برآمده بود و حالا کمال تبریزی برای نقش اصلی مارمولک، سراغ او رفت. گروه عوامل و بازیگران مارمولک جمع شده بود تا یکی از جنجالی‌ترین و پرحاشیه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای بعد از انقلاب که برای ۱۸ سال توقیف بود، ساخته شود. سال ۱۳۸۲ زمانی که مارمولک در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، علاوه‌بر آنکه توانست جایزه بهترین فیلم از نگاه مردمی را کسب کند، جایزه بین‌المذاهب را هم دریافت کرد تا با کسب این جایزه به نظر برسد برخلاف حساسیت‌های موضوع فیلم، مشکلی بر سر راه اکران آن نخواهد بود؛ اما ماجرا آن‌طور که تصور می‌شد پیش نرفت و صدای سازهای مخالف از همان پایان جشنواره فجر بلند شد. 
کمال تبریزی به‌عنوان کارگردان و منوچهر محمدی در مقام تهیه‌کننده متوجه حساسیت‌ها روی فیلم بودند و به همین خاطر بعد از جشنواره و پیش از آنکه فیلم به اکران عید برسد، آن را برای برخی مسئولان کشور به نمایش گذاشتند. اوایل اردیبهشت ۱۳۸۳ انتظار مخاطبان برای تماشای این فیلم به پایان رسید و صف‌های طولانی مقابل سالن سینما برای تماشای رضا مارمولک شکل گرفت. فیلم در سانس‌های مختلف در تهران و شهرستان‌ها با استقبال روبه‌رو شد و درعین‌حال که از یک سو رکوردهای فروش را پشت سر می‌گذاشت، از سوی دیگر صدای مخالفان هم بلند و بلندتر می‌شد. تبریزی و محمدی فیلم را در حوزه علمیه اکران نکرده بودند. اگرچه به گفته تبریزی فیلم پیش از اکران برای نهادهای تصمیم‌گیر و تاثیرگذار به نمایش درآمده بود، اما فیلم در حوزه علمیه و برای مراجع پخش نشده بود. برخی می‌گویند عمده حساسیت‌ها در زمان اکران فیلم، به‌خاطر بدسلیقگی در انتخاب نام فیلم بود. کمال تبریزی در این مورد گفته است: «زمان اکران به وزارت ارشاد پیشنهاد کردیم اسم فیلم را تغییر دهیم، گفتند تغییر ندهید. حتی در گروه‌مان مسابقه گذاشتیم که هرکس اسم خوبی پیشنهاد کند، به او سکه می‌دهیم که اسم «آدرس خدا» را انتخاب کردیم.» 
صف‌های سینمایی شلوغ شده بود و اتفاقاتی فراتر از متن فیلم به‌سرعت در حال رخ‌دادن بود. مطبوعات ازجمله روزنامه جمهوری اسلامی شروع به انعکاس نظرات برخی روحانیون مخالف فیلم کردند. اکران شهرستان‌ها متوقف شد. پایان‌دادن به اکران فیلم در رشت و واکنش‌هایی که نسبت به آن وجود داشت، خود در رسانه‌ها انعکاس گسترده‌ای یافت. وضعیت برای نمایش فیلم به حدی بغرنج شد که گفته می‌شود در آن دوره حتی برخی مراجع قضایی محلی، احکامی بسیار سنگین در حد اشد مجازات برای تهیه‌کننده بریده بودند. همزمان با این اتفاقات بود که نسخه قاچاق فیلم که با کیفیت بسیار پایینی از پرده سینما تهیه شده بود، به‌صورت وسیعی در داخل و خارج از کشور توزیع شد. مارمولک در نیمه اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳ از ادامه اکران بازماند. با وجود این، نسخه ویدیویی این فیلم منتشر شد و کمتر ایرانی‌ای است که این فیلم را ندیده باشد. مارمولک سال‌ها بعد فارغ از این دعواها مورد قضاوت قرار گرفت و جالب اینکه این فیلم حدود ۱۳ سال بعد از توقیف در جشنواره سینما و روحانیت نامزد دریافت جایزه شد. کمال تبریزی سال ۹۴ در مصاحبه‌ای با مجله نقد سینما، به نظر مثبت رهبر انقلاب نسبت به این فیلم اشاره کرد و گفت: «آقا فیلم را دیدند و خوششان آمد. اتفاقا همزمان با اکران، از دفتر آقا تماس گرفتند که چه فیلم خوبی ساختی. من اعتقاد دارم کسی به گردپای فهم هنری حضرت آقا نمی‌رسد. ایشان بسیار اهل مطالعه است و جدا از تسلط فقهی و علوم مربوطه، در حوزه فرهنگی و هنری، سواد بیش از اندازه دارد و هنر و مخاطب را خوب می‌شناسد. ایشان در دیدار دست‌اندرکاران سریال «شهریار» فرمودند که فیلم مارمولک فهمیده نشد، وگرنه به‌جای مخالفت، تایید می‌شد.»
مارمولک که در سال ۱۳۸۳ تنها توانست برای دو هفته در اکران عمومی باشد، یک میلیون و ۶۴۸ هزار مخاطب را ثبت کرده است.