۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۷

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: صحبت و یادکردن از مرگ در طول تاریخ در برخی فرهنگ‌ها تابو محسوب می‌شد. همان‌طور که الرنس ساموئل، نویسنده کتاب «تاریخچه فرهنگ مرگ» می‌گوید: «در نیمه اول قرن بیستم و همزمان با شروع جنگ جهانی اول، شیوع همه‌گیر بیماری آنفلوانزا و ظهور پزشکی مدرن از جمله عواملی بودند که تابوی مرگ را شکستند و این امر باعث شد موضوع مرگ به یکی از مباحث عمومی در بین مردم تبدیل شود. در حقیقت مرگ اکنون توانسته است دوباره به گفت‌وگو برگردد.» اگرچه در دین و مذهب ما، مرگ موضوعی است فراموش ناشدنی و همواره جاری اما هرگز بدل به امری مصرفی و تهی از معنا نشده بود. حالا اما در شبکه‌های اجتماعی، مرگ نیز دست‌مایه شهرت، مخاطب‌یابی و اقتصاد توجه شده است. 

آگاه: موضوع مرگ در شبکه‌های اجتماعی، دو مولفه را در ارتباط با هویت کاربر فوت شده، مطرح می‌کند. نخست، تجسم حضور؛ یعنی اینکه با دسترسی و مدیریت صفحه اینستاگرامی فرد فوت شده، حضور او در فضای رسانه‌های اجتماعی تداعی می‌شود. دوم، بازنمایی هویت؛ به این مفهوم که در حقیقت تصور درست از شخص فوت‌شده بستگی به محتوایی دارد که پیش از مرگ او در صفحه شخصی‌اش قرار گرفته است؛ بنابراین جامعه‌ای که به کمک شبکه‌های اجتماعی، در اندوه و سوگواری جمعی یک فرد شرکت می‌کند ممکن است به تناسب ظرفیت فضای مجازی تحت تاثیر پیامدهای متفاوتی قرار گیرد. 

سوگ از نگاهی اجتماعی و روان‌شناختی
در واقع سوگ واکنشی به انواع فقدان‌ها است. سوگواری جدای از این واکنش که درگذر سده‌های گوناگون به‌عنوان واکنشی طبیعی شناخته می‌شود، سنتی دیرینه است که حس نوع‌دوستی و همدلی اعضای جامعه را برای تسلی‌دادن به بازماندگان متوفی نشان می‌دهد. در ایران آیین سوگواری باتوجه‌به سابقه فرهنگی اقوام مختلف ایرانی اهمیتی بیش از پیش دارد. شیوه عزاداری را می‌توان از سده‌های پیشین تاریخ ایران تا امروز دید؛ واکنش‌هایی که تفاوت‌ها و شباهت‌های هر کدام به یکدیگر، موضوع سوگواری و ریشه‌های آن را اهمیت می‌بخشد. رفتارهایی از عزاداران در سوگواری ایرانیان پس از دوران اساطیری سر می‌زند که از آنها به تکرر می‌توان در ادبیات کهن نشان یافت. این نوع کنش‌ها که از تاریخ حماسی تا روزگار کنونی فراوان می‌توان از آنها سراغ گرفت، به رسم‌هایی تبدیل شده‌اند که انجام‌دادنشان از غم فراوان نشان دارد. احساس ازدست‌دادن ناشی از فوت یک دوست یا شخص آشنا، همیشه دردناک است و واکنش‌های مختلفی از جمله غم، شوک، خشم و... را در افراد ایجاد می‌کند؛ احساس شوک و ناباوری، انکار، خشم و عصبانیت، چانه‌زدن، افسردگی و پذیرش پنج مرحله سوگواری از نظر الیزابت کوبلر- راس به شمار می‌رود. در زمان سوگ و فقدان یک دوست، همه به یک حمایت و همدردی اجتماعی نیاز دارند و این امر می‌تواند در فضای شبکه‌های اجتماعی با اشتراک‌گذاری نظرات و ابراز احساسات کاربران محقق شود. در گذشته حمایت اجتماعی یا به عبارت بهتر، همدردی عاطفی به طور معمول، به صورت حضور فیزیکی و چهره‌به‌چهره انجام می‌شد؛ اما امروزه با ظهور شبکه‌های اجتماعی و توسعه روزافزون فناوری‌های ارتباطی مبتنی بر اینترنت، ماهیت ابراز احساسات و همدردی‌های اجتماعی متحول شده است. به‌گونه‌ای که افراد با احساس مشترک، از نقاط مختلف جهان در بستر شبکه‌های اجتماعی برای درگذشت یک دوست یا فرد آشنای به سوگواری و ابراز احساسات می‌پردازند.  در واقع سوگواری فرآیندی است که بعد از فقدان و تجربه مرگ عزیزان رخ می‌دهد. یکی از راه‌های گذر بازماندگان از سوگواری نظریه تکالیف سوگواری است. مفهوم تکالیف سوگواری را بسیار هم‌خوان با مفهوم فروید از سوگ می‌داند و اشاره به این دارد که فرد سوگوار باید وارد عمل شود و کاری انجام دهد. همچنین این رویکرد حاکی از این است که سوگواری می‌تواند تحت تاثیر یک مداخله بیرونی قرار گیرد. رویکرد تکالیف می‌تواند به او این حس و انرژی را بدهد که وی می‌تواند فعالانه دست به عمل بزند تا با مرگ محبوب ازدست‌رفته‌اش کنار بیاید. سوگواری مستلزم تکالیفی است که باید تکمیل شود. تکالیف سوگواری عبارت‌اند از: تکلیف اول، پذیرش واقعیت فقدان است. وقتی شخصی می‌میرد این حس که انگار مرگی رخ نداده، وجود دارد. اولین تکلیف سوگواری، روبه‌رویی کامل با این واقعیت است که شخص مرده، رفته و دیگر برنمی‌گردد. تکلیف دوم، مواجهه با درد سوگ است. درد تعریف گسترده‌ای دارد که هم شامل درد فیزیکی واقعی و هم شامل دردهای عاطفی و رفتاری مرتبط با فقدان است. ضروری است این درد به رسمیت شناخته شود و آن را حل‌وفصل کرد. تکلیف سوم، سازگاری با دنیای بدون متوفی است. سازگاری ابعاد درونی، بیرونی و معنوی دارد. تکلیف چهارم، یافتن ارتباطی پایدار با متوفی در یک زندگی جدید است. دلبستگی احساسی بازماندگان با فرد فوت شده با مردن او قطع نمی‌شود و آنها از طریق حفظ خاطرات و یادگاری‌ها این ارتباط را حفظ می‌کنند و زندگی جدیدی را بدون حضور فیزیکی او شروع می‌کنند. 

آنلاین‌سازی سوگ
چنانچه مرور شد، سوگ مرحله‌ای بعد از فقدان است که به‌مثابه یک مسیر باید طی شود؛ مسیری که طی آن فرد سوگوار همدردی و همراهی دوستان و نزدیکانش را احساس و طی مدتی تا حدی با فقدان کنار می‌آید. بنابراین، چه در فضای مجازی و چه در فضای واقعی، سوگواری و مناسک مربوط به آن، از طبیعی‌ترین مراحلی است که همه انسان‌ها به آن نیاز دارند. همان‌طور که دوره‌های مهم تاریخ، مرگ‌های فراگیر، مثلا مرگ بر اثر بیماری‌های واگیردار، موجب ورود مفهوم مرگ به عرصه عمومی به عنوان بخشی از زندگی طبیعی شده است و از حالت اتفاقی که به‌ندرت می‌افتد، خارج شده است. در هنگام شیوع ویروس همه‌گیر کرونا نیز چنین اتفاقی به شکلی سراسری در جهان رخ داد؛ مرگ‌های بی‌شمار و عدد و رقم‌های بزرگی که وحشتناک بودند، اما از سویی وقوع مرگ را از معنا دور کرده بودند. در هنگامه مرگ‌های هر روزه در دوران همه‌گیری کرونا، به علت محدودیت‌های ایجاد شده برای سوگواری عزادارانی که اعضای خانواده‌شان را در اثر کرونا از دست داده بودند، ناچار به توسل به عزاداری و سوگواری به شیوه‌های دیگری شدیم. اصلی‌ترین- یا شاید تنها- راه جایگزین برای ابراز و انجام سوگ، عزاداری آنلاین بود. همین چند سال پیش بود که بسیاری در رسانه‌های رسمی، شیوه‌های گسترش عزاداری آنلاین و ترویج آن را به مخاطبان توصیه می‌کردند. در نهایت نیز این شیوه تا حدی توانست راهی برای ابراز غم و اندوه ناشی از فقدان باز کند و اگرچه جای سوگواری حقیقی و حضور افراد در کنار هم را نگرفت اما فوایدی نیز داشت که برای آن مقطع زمانی مفید و موثر واقع شد. 

و حالا بلاگری سوگ!
روایت بلاگری سوگ اما به‌کلی فرق می‌کند. در هفته‌های گذشته، مردی که به همراه همسر و دختر کوچکش در فضای اینستاگرام صفحه‌ای به سبک بلاگرهای خانواده و سبک زندگی داشتند، در حالی که مدتی بود اعلام کرده بود همسرش بیماری سختی دارد، با انتشار ویدیویی اعلام کرد که لحظاتی پیش همسرش را از دست داده است. در حالی که هنوز حتی لباسی مناسب عزاداری به تن نداشت و آمبولانس حامل جسد همسرش را نشان می‌داد که تازه داشتند او را از بیمارستان خارج می‌کردند. این رویه در این صفحه ادامه داشت و به همین شکل، تعداد قابل‌توجهی مخاطب را به تماشای این ویدیو و دیگر ویدیوهای این شخص کشاند. در ادامه نیز، این فرد صفحه‌ای برای دختر کوچکش ایجاد کرد که کلیدواژه ویدیوها و توضیحات این صفحه کاملا معطوف و متمرکز بر مرگ مادر و عزادار بودن اوست. 
البته که این مورد اولین مرتبه‌ای نیست که صفحه‌ای را در رسانه‌های اجتماعی می‌بینیم که موضوع آن کاملا مربوط به سوگواری و عزاداری است؛ اما شیوه نمایشی‌شدن امر مرگ و سوگواری در شبکه‌های اجتماعی تا به این حد که بلافاصله بعد از مرگ عزیزی با دوربینی به دست روبه‌روی مخاطبانت گریه کنی، تازگی خودش را دارد.  نمایش مراسم‌ها و آیین‌های حقیقی در شبکه‌های اجتماعی به عنوان انعکاسی از آنچه در واقعیت در حال رخ‌دادن است، می‌تواند شیوه‌ای از ارتباط‌گرفتن و به اشتراک‌گذاری لحظات و خاطرات واقعی در فضای مجازی باشد. اما جهت‌دهی واقعیت و چینش رویدادها و رفتارها بر مبنای خوشایند دنبال‌کننده‌های فضای مجازی جز ابتذال و سطحی‌شدن امور واقعی و بامعنا نیست. تعداد زیادی از دنبال‌کننده‌های این فرد از او می‌پرسیدند که چطور بلافاصله بعد از مرگ همسرت توانستی موبایل به دست بگیری و ویدیو منتشر کنی. 

«نیستی ببینی بازدیدمون چقدر شده...»
در واقع اگر این اتفاق را در تصویر بزرگ‌تر ببینیم، کل گردش محتوایی در شبکه‌های مجازی از جمله اینستاگرام بر مبنای اقتصاد توجه است؛ تصاویر، ویدیوها و کلیدواژه‌هایی که بیشترین توجه را در مخاطبان برمی‌انگیزند، این شانس را برای منتشرکننده ایجاد می‌کنند که بتواند با هر موضوعی چه مثبت و چه منفی، بیشترین تعداد بازدید و بازخورد را بگیرد. بنابراین، در جهان بزرگ محتواهای آنلاین، انتشار ویدیویی که در آن بلافاصله پس از مرگ همسرت، این خبر را اعلام می‌کنی، می‌تواند موضوعی باشد که کنجکاوی چندین میلیون مخاطب را برانگیزد. در مقابل اما سوگ را به عنوان امری مصرفی در خدمت می‌گیرد که این فرصت را فراهم کند، تا از لحظه اول فوت همسر تا یتیم ماندن دختر کوچکش به عنوان قلابی برای مخاطب میلیونی بهره بگیرد. آن هم در فرهنگ و جغرافیایی که مرگ معنایی عمیق دارد و تنها به‌مثابه اتفاقی نیست که هرکس یک‌مرتبه تجربه می‌کند. این رویکرد به مرگ و سوگواری، با ایجاد نگاهی بی‌رحمانه به مرگ، آن را به شکل تصویری برای مصرف در می‌آورد و از هرگونه معنای عمیق، فلسفی یا معاداندیشانه تهی می‌کند.