آگاه: در این ساحت، توجه اصلی به محرکهایی هست که در برساختن و شکلگیری شخصیت یک فرد از اهمیت بالقوهای برخوردار هستند. کارشناسان معتقدند خانواده، مدرسه، محیط شهری یا روستایی که افراد در آن زیست میکنند، همگی در ساختهشدن سازههای فردیت یک انسان از اهمیت بسیاری برخوردارند.
اما در یک سطح بالاتر، با هویت اجتماعی مواجهیم که به مولفهای فراتر از فردیت یک انسان اشاره دارد. دقیقا به مجموعه مشخصی از انسانها که خودشان را ذیل یک مشخصه هویتی مانند: مذهب، قومیت، زبان، جنسیت و... تعریف میکنند. در واقع حلقه پیونددهنده یک جمعیت انسانی، نه مشخصهای روانشناختی، بلکه مقولاتی عموما مذهبی، فرهنگی و زبانی است که عامل انسجامبخش و وحدتبخش خواهند بود. به این اعتبار در جوامع امروزی با مجموعه انسانهایی روبهرو هستیم که خودشان را ذیل یک قومیت، مذهب، زبان و... تعریف میکنند و به این واسطه فاصله هویتی و جمعی خود را با دیگران حفظ میکنند. اما سومین سطح هویتی که از آن بهعنوان هویت ملی یاد میکنیم، عالیترین سطوح هویتی قلمداد میشود. در این سطح رابطه وثیقی میان مقولات فردی، اجتماعی و سیاسی برقرار میشود. بهاینترتیب ساختارهای سیاسی یک جامعه با بهرهگیری از مقولات هویتی، سعی میکند ساکنان یک سرزمین را ذیل یک عامل وحدتبخش و انسجام دهنده منسجم نمایند و روح تازهای بر کالبد جمعی آنها بدمند.
در همین ارتباط باید اذعان کرد که به لحاظ تاریخی آشنایی ما با مقولههای هویتی را میتوانیم در دورههای مختلف تاریخی به عینه مشاهده کنیم. از ایران پیش از اسلام که بر تداوم هویتی بر انگارههای ملی (ایران باستان) و مذهبی (آیین زرتشت) تاکید داشته، گرفته تا ایران پس از اسلام که هویت ایرانی بیشتر ذیل مقوله دین اسلام تعریف میشد، طیف متنوعی از سازههای هویتی توسط ساختارهای معرفت ساز حاکمیتی شکل گرفته است. نکته حائز اهمیت اینکه هر ساختار حاکمیتی در شکلدهی به یک هویت منسجم، فراگیر و موثر تا زمانی موفق خواهد بود که با بهرهگیری از دستگاه نظری و معرفتی نخبگان فکری، به گونهای این سازههای هویتی را در نظمی نوین چیدمان نماید که ساختارهای اجتماعی یک جامعه قرابت و نزدیکی خود را با آن سازههای برساخته حاکمیتی احساس کنند. دراینارتباط ابزارهای موثری چون ادغام فرهنگی، تبلیغات و یافتن رگههای مشترک جامعه با هویتی که ساختارهای سیاسی در پی ساختن آن هستند، اهمیت فزایندهای پیدا خواهد کرد.
اما در دوره کنونی و با شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران، هویت تعریف و شاکله متفاوتی پیدا کرد. دمیدن روح مذهب تشیع به ساختارهای هویتی از یک سو و تاکید بر قرائت نوینی از عرصه زیست سیاست از سوی دیگر، هویت بدیعی را شکل داد که مرزبندیهای مشخصی را با دیگر هویتها پیدا کرد. به این اعتبار یکی از مولفههای هویتی که پس از انقلاب اسلامی در ایران به مرحله برساختگی رسید، غیریتسازی ایرانیان با یهودیانی بود که خود را ذیل حاکمیتی به نام رژیم صهیونیستی تعریف میکردند. نظام حاکم بر ایران از بدو پیدایش خود، مرزبندی مشخص و فاصلهگذاری معناداری را در ساختارهای هویتی خود با این رژیم صورت داد. اما سوال اساسی اینکه چه مشخصههای نظری و معرفتی، در شکلگیری این غیریتسازی هویتی با رژیم صهیونیستی از اهمیت قابلتوجهی برخوردار هستند؟ یکی از مولفههایی که هویت ایران پسا انقلاب را در ضدیت با هویت یهودی - اسرائیلی شکل داده است، «اسلام سیاسی» است. ریشههای اسلام سیاسی را باید بسیار دورتر و در هنگامه شکلگیری جماعت اخوانالمسلمین در مصر دنبال کرد که دراینارتباط به دورانی تاثیرگذار در حیات سیاسی اعراب برخورد خواهیم نمود که آنها درگیر مبارزاتی طولانی با یهودیان اسرائیلیها شدند. در این هنگامه فضای آرمانگرایی دفاع از آرمان فلسطین با بهرهگیری از مولفه ناسیونالیسم عربی در ابتدا و اسلام سیاسی پس از شکست ناسیونالیسم عربی، همواره از قوت بسیاری در اذهان کنشگرانی برخوردار شد که دست به مبارزات سیاسی میزدند. شاید این طیف مبارزان به لحاظ پایگاههای سیاسی - عقیدتی اختلافنظرهای بسیاری نیز با یکدیگر داشتند، اما در حمایت از آرمان فلسطین تردیدی در خود راه نمیدادند و در این بین، محرکه اصلی مبارزاتی آنها «اسلام سیاسی» بود که دفاع از مظلومان را به طور اعم و دفاع از فلسطینیان مسلمان را به طور خاص یک وظیفه دینی و الهی برای خود قلمداد مینمودند. یکی دیگر از شاخصههایی که در شکلگیری چنین هویت غیریت ساز با اسرائیل از اهمیت ویژهای برخوردار است، قوتگرفتن این دیدگاه بود که رژیم پهلوی، ارتباطات وثیق و پیوستهای با رژیم صهیونیستی داشته است و همانند کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، باید آنها را در محور شرارت قرار داده و هر سازمان حکومتی غربی یا شرقی که رابطهای تنگاتنگ و نزدیک با رژیم سابق داشته است را باید به چشم یک غیر و خصم نظاره نمود. به این منظور هویت ایرانی - اسلامی در تلقی ایران پساانقلابی هم به لحاظ تاثیرگذاری عاملیت مذهب در قرائت اسلام سیاسی و هم دشمن پنداشتن هر نظامی که از روابط نزدیکی با رژیم سابق در ایران برخوردار بوده است ریشههای هویتی خود را کمکم مورد شناسایی قرار داد و در تعمیق شناخت آن در بستر جامعه تلاشی شبانهروز را صورت داد. از سوی دیگر عوامل یاد شده بهعنوان علتالعلل شکلگیری یک هویت سیاسی غیریتساز با رژیم صهیونیستی در ایران تا به امروز شناخته شدهاند. سایه این هویت غیریتساز همواره در طول بیش از چهار دهه، بر عرصه زیست سیاسی ایران بهگونهای سنگینی کرده است که گویی جداسازی این درهمتنیدگی هویتی برای ایران، تبعات بحرانی بسیاری را در پی خواهد داشت. در نهایت باید اذعان نمود که فرازوفرود فضای تنشآلود میان دو کشور در طی تمامی دهههای گذشته را باید در عمق ریشههای هویتی دنبال کرد که ساختارهای سیاسی در ایران و اسرائیل همواره حیات سیاسی خود را ذیل آن تعریف کردهاند.
۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۹
محمد آخوندپور امیری، دانشجوی دکترای علوم سیاسی: همواره یکی از مولفههایی که در روابط فردی و اجتماعی افراد یک جامعه از اهمیت بسیاری برخوردار است و بررسی نظری و کاربست عملی آن، وجه همت اهالی علم و معرفت قرار میگیرد، توجه به مولفه «هویت» و تاثیر آن در شکلگیری ویژگیهای فردی و اجتماعی است. به همین مناسبت و بر اساس یک دستهبندی مشخص، دانشمندان عرصه اجتماع، «هویت» را در سطوحی سهگانه به نامهای «فردی»، «اجتماعی» و «ملی» تعریف میکنند. هویت فردی در رابطه با ویژگیهای روانشناختی افراد مورد شناسایی قرار میگیرد و یکی از حوزههای موردبررسی در علم روانشناسی است.