آگاه: در طول دو دهه گذشته، هرجا ایران خواست مستقل تصمیم بگیرد، تهدید شد؛ از غنیسازی ۲۰ درصد تا ساخت واکسن کرونا، از راهاندازی شبکه ملی اطلاعات تا سامانههای بومی پدافندی. ماجرای هستهای صرفا آخرین حلقه از زنجیرهای طولانی است که در آن، آمریکا بهروشنی نشان داده که با کشوری مستقل نمیتواند کنار بیاید. پس این حمله، چه با موشک انجام شده باشد چه بمب و چه خرابکاری؛ اما در اصل با این امضای ایدئولوژیک همراه بود که غرب، استقلال ایران را نمیپذیرد. هرچند با لبخند مذاکره، با ظاهرِ گفتوگو یا حتی با وعده سرمایهگذاری.
از همینرو، پاسخ ایران به این حمله نباید صرفا یک عملیات تلافیجویانه تلقی شود. آنچه جمهوری اسلامی انجام داد، دفاع از زیرساخت نبود، بلکه دفاع از شأن ملی بود. موشکهای نقطهزن ایران، نه صرفا در پاسخ به یک تجاوز نظامی، بلکه در تثبیت اصل «استقلال» بهکار گرفته شدند. استقلالی که برای آن خون دادهایم، هزینه کردهایم و حالا با اقتدار از آن محافظت میکنیم. آمریکا خیال میکرد با یک حمله دقیق میتواند کل پروژه هستهای ایران را متوقف کند. اما آنچه را نتوانست ببیند، این بود که پروژه اصلی، انسان ایرانی است؛ جوان دانشمندی که دوباره از نو طراحی میکند، مهندسی که از دل خاکستر، سانتریفیوژ نو میسازد و ملتی که با هر فشار، مصممتر میشود.
در واقع، آنچه اینبار آماج حمله قرار گرفت، نه صرفا هستهایبودن تاسیسات، که «ملی»بودن آنها بود. غرب، هستهای را برای دوستانش مجاز میداند، برای کرهجنوبی، برای آلمان، برای ژاپن و حتی برای صهیونیستهای خونخوار. اما وقتی یک کشور مستقل، یک ملت انقلابی، میخواهد همان دانش را برای خودش داشته باشد، ناگهان تهدید شمرده میشود.
و چرا اینچنین است؟ چون آنان خوب میدانند که انرژی هستهای، در ایران فقط برق و دارو و پیشرفت نیست. انرژی هستهای، نماد ارادهای است که حاضر نشده زیر پرچم سلطهگران خم شود. همین نماد است که باید با موشک به آن حمله شود؛ تا شاید استقلالش لکهدار شود.
اما آنچه رقم خورد، خلاف این بود. استقلال ما زیر موشک نرفت. بلکه شکوهش بیشتر نمایان شد. همان لحظههایی که پدافند دوباره به کار افتاد، همان وقتی که حمله آمریکایی - صهیونیستی بیپاسخ نماند و مهمتر از همه، وقتی مردم در خیابانها در صف ایستادگی باقی ماندند. امروز وظیفه داریم این حقیقت را بازگو کنیم که هر حملهای به زیرساختهای راهبردی ما، بیش از آنکه نظامی باشد، «ارزشی» است. ما در معرض حمله به استقلال هستیم؛ حمله به حق تصمیمگیری خود، به حق تعیین سرنوشت، به حق ایستادن بر مبنای ارزشهای خودمان. اگر امروز پاسخ دادیم، نه از سر هیجان بود، نه صرفا برای بازدارندگی؛ بلکه چون فهمیدیم آنچه زیر آتش دشمن است، فقط تاسیسات نیست؛ اصل «استقلال» است. و هیچ ملت آزادهای، این را بیپاسخ نمیگذارد. ما از جنگ نمیهراسیم، چون بارها ایستادهایم. اما از دست دادن استقلال، همان مرگی است که دیگر راه بازگشتی ندارد. این خط قرمز ماست که نه فقط در سیاست بلکه در جانمان حک شده است.
آنها حمله کردند اما به جسم ما نخورد؛ به روحمان زدند. پاسخ ما پاسخی بود از عمقِ همان روح. ما نشان دادیم که اینجا، کسی استقلال را معامله نمیکند. اینجا، ایران است.
۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۱
فاطمه ارجمند : در ظاهر، چند موشک بود و چند پایگاه. چند انفجار در یک مرکز هستهای که غرب مدتها بود با آن مشکل داشت. اما در حقیقت، هدف این حمله نه سانتریفیوژ بود، نه نیروگاه، نه حتی تاخیر در پیشرفت علمی. هدف بسیار بنیادیتر از اینهاست، استقلال! همان واژهای که در ذهن غرب، خطرناکتر از غنیسازی است. وقتی آمریکا دکمه شلیک را زد و نخستین انفجار در تاسیسات فردو یا اراک یا نطنز رخ داد، آنچه واقعا زیر آوار رفت، ساختمان نبود؛ تصور سادهلوحانهای بود که ایران را کشوری صرفا فنی یا فناورانه میدید. غافل از اینکه ریشه انرژی هستهای در ایران، در ارادهای فراتر از فناوری است، یعنی اراده به ایستادن روی پای خود.