آگاه: رژیم صهیونیستی در یک سال و چند ماه گذشته با این تصور که باید یک بار برای همیشه خود را از تهدید وجودی جبهه مقاومت خلاص کند، چهره دموکراتیک و صلحطلب خود را کنار گذاشته و برای تحقق این هدف از همه خطوط قرمز ممکن عبورکرده بود. بهگونهای که در ماههای اخیر حتی حامیان اروپایی آن نیز نمیتوانستند در برابر سبوعیت پایانناپذیر دولت نتانیاهو با سکوت و لبخند برخورد کنند. مسیر طیشده رژیم نشان میداد که برای تکمیل ماموریت خود و دستیابی به هدف راهبردیِ تعیین شده، نمیتواند نسبت به جمهوری اسلامی ایران که پیشران مقاومت در برابر رژیم و ضربه به آن بوده است، بیتفاوت باشد و بدون ضربه اساسی و حذف آن از چرخه پشتیبانی و حمایت مقاومت، آینده خود را تضمین کند. این نگاه از اهداف اعلامی و بهانههای آغاز جنگ که از طرف نتانیاهو اعلام شد نیز مشخص است و از آنجا که او ازبینبردن تاسیسات هستهای، نابودی توان موشکی و تقویت معارضان داخلی برای براندازی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم در توجیه این تجاوز ارائه میکرد؛ بعید به نظر میرسید پس از پذرش خطر حمله به ایران و مواجهه مستقیم، بدون دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خاتمه جنگ را بپذیرد.
جنگی که در بامداد روز ۲۳ خرداد آغاز شد، شباهت بسیاری به تجربههای گذشته جنگی رژیم صهیونیستی، مانند جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل داشت که با یک ضربه قوی امنیتی نظامی ارتشهای کشورهای عربی را در عمل از کار انداخت و شکست بسیار سریع آنها را موجب شد. رژیم تصور میکرد با به شهادت رساندن فرماندهان نیروهای مسلح و ترور فرماندهان هوافضای سپاه، قدرت عملیات و اعتماد به نفس آنها را کاهش داده و ایران را به تسلیم وا می دارد. اما در عمل ساختار نظامی موشکی نه تنها دچار فروپاشی نشد، بلکه با روحیهای مثالزدنی وارد جنگ شد و روزبهروز به دقت عملیات آفندی خود افزود. برعکس آنچه احتمالا طیفی از براندازان به ویژه سلطنت طلبان با نتانیاهو مطرح کرده بودند، حمله رژیم صهیونیستی بهرغم همکاری برخی عوامل پنهان نفوذی و جاسوس، نه تنها با حمایت اجتماعی در ایران همراه نشد، بلکه موجب همبستگی مردمی گروههای مختلف در برابر دشمن بیرونی شد و سرمایه اجتماعی کشور را افزایش داد. از ابتدا واضح بود که رژیم صهیونیستی بدون ورود مستقیم آمریکا، امکان ازبینبردن تاسیسات هستهای ایران را ندارد. هرچند پس از طوفان الاقصی، کابینه نتانیاهو در عمل هر آنچه موردنظرش بوده را از آمریکاییها گرفته است و هیچ محدویتی در خشونت جنگی نداشته و دسترسیهای خاص فناورانه نیز به او داده شده است؛ اما به تنهایی امکان تخریب تاسیسات هستهای ایران را نداشته و به نظر میرسید رایزنیهای فشردهای، برای قانعکردن ترامپ برای ورود به جنگ و بمباران سایتهای فردو، نطنز و اصفهان را در دستور کار قرار داده است. مانند دیگر کنشهای سیاسی ترامپ، رفتار متناقض و غیرقابل پیشبینی او به گونهای پیش رفت که در عمل آنچه نتانیاهو انتظار داشت به طور کامل محقق نشد و بهرغم بمباران تاسیسات هستهای ایران میزان آسیب وارده و محل اورانیومهای غنیشده در هالهای از ابهام است.
در این شرایط توقف جنگ و پذیرش آتشبس از سوی نتانیاهو امری قابلتحلیل است، چرا که اولا اهداف او در این مرحله محقق نشده، ثانیا همراهی ترامپ و آمریکا را بهطور کامل به دست نیاورده و موفق به ایجاد چالش اجتماعی در ایران نشده است و با مقاومت فعالانه ایران، موشک باران و تخریب بیسابقهای را در اراضی اشغالی تجربه میکند. این شرایط نشان دهنده پیروزی ایران در مرحله اخیر است. اما آیا دشمن در همین مرحله متوقف خواهد ماند؟ با توجه به رفتار سالهای اخیر دولت نتانیاهو و حمایت ساکنان رژیم از ایدههای او، بعید به نظر میرسد.
به نظر من او برای محققشدن راهبرد خود، یک چرخه عملیاتی تکرارشونده دارد که شامل سه مرحله است، حمله نظامی، چالش امنیتی و فروپاشی سیاسی که حتما با تمرکز ادامه خواهد یافت.
در چنین شرایطی، راهکار درست مواجهه با رژیم و حفظ این پیروزی چیست؟ بهسازی درست در عرصههای مختلف و آمادگی متناسب که بازدارندگی لازم را در برابر زیادهخواهیهای رژیم ایجاد میکند و مانع از جسارت او در تعرضات بعدی چه به صورت نظامی و چه به شکل امنیتی می شود؛ اما این عرصهها کدام است؟ متناسب با الگوی سهگانهای که از عملکرد رژیم معرفی کردم، به نظرم بهسازی در سه عرصه همبستگی اجتماعی، بازدارندگی امنیتی و اقتدار نظامی ضرورت اجتنابناپذیر برای ایران و حفظ و تقویت قدرت بازدارندگی آن در برابر رژیم است که در ادامه به طور خلاصه هر یک از این سه را توضیح خواهم داد:
همبستگی اجتماعی: یکی از مهمترین شاخصهایی که تابآوری اجتماعی را افزایش میدهد و دشمن بیرونی را از دستیابی به اهداف خود مایوس می کند، هبستگی بالای اجتماعی است که در سالهای گذشته به دلایل مختلف، بهویژه خدعه بیرونی دشمن و کمتوجهی و بعضا سطحینگری داخلی آسیب دیده بود و این آسیب دیدگی دشمن را نسبت به ما طمعکار کرده بود.
روح ققنوسوار ایرانی اسلامی که در این جنگ به پرواز درآمد و ایرانیان را زیر پرو بال خود در برگرفت، در جنگ ارادهها ما را در برابر رژیم صهیونیستی مصونیت بخشید. پیشنهاد من این است که برای حفظ فرصت به دست آمده و تقویت آن باید ابتدا یک تحلیل دقیق محیطی انجام داد و پس از آن با تقسیم کار درست در بخشهای دولتی و مردمی به رشد اجتماعی در این عرصه کمک کرد. پرهیز از رویکردهای افتراقی و دگرسازی افراطی از هر سو، اولین اقدام عملی قابلاجرا است.
بازدارندگی امنیتی: تردیدی نیست که دشمن در سال های گذشته با استفاده از فرصت تحریم های ناجوانمردانه و آسیبهایی که امید اجتماعی را در بخشی از جامعه کاهش داده، بر یارگیری از عناصر خود فروخته، سرمایهگذاری ویژهای داشته است.
بهرهگیری بدون محدودیت از زیرساخت های فناورانه که امروزه مورد مصرف همه ایرانیان است و به بخشی از محیط زندگی و کسب و کار اغلب ایرانیان تبدیل شده است، به او در اشراف اطلاعاتی کمک کرده است و همکاری سرویسهای جاسوسی غربی و حتی ممکن است برخی در منطقه دستان او را در این حوزه دراز کرده است.
وسعت سرزمینی و تنوع اقلیمی قومیتی هم فرصتی است که او را برای نفوذ آن را در نظر داشته است. تجدیدنظر در شیوههای مقابله با جاسوسی و یارگیری رژیم، از مواردی است که بهنظر میرسد نیازمند تدابیر کوتاهمدت و بلندمدت است و به قول شهید حسن باقری، لازم است ما سبک جنگیدنمان را در این عرصه تغییر دهیم.
اقتدار نظامی: جنگ حماسی و قدرتمند نیروهای مسلح در شرایطی که فرماندهان ارشد به شهادت رسیده بودند، تهدیدات فردیِ نزدیک متوجه آنها بود و دشمن با حمایت بیچون و چرای آمریکا و برخی خودفروختگان داخلی، آسمان کشور را آلوده کرده بود، قابلستایش است. کاهش شلیک - افزایش ضربه، برنامهای بود که به خوبی اجرا شد و روزبهروز وحشت بیشتری را در دل دولتمردان و ساکنان رژیم ایجاد کرد.
زندگی طولانیمدت در پناهگاهها، چالشهایی برای زندگی روزمره ساکنان سرزمینهای اشغالی بهوجود آورد و با آنکه بر اساس نظرسنجیها چندان باعث سلب اعتماد عمومی نشد، نتانیاهو را با واقعیتی مواجه ساخت که ناگزیر شد، آتشبس را بپذیرد. هم چنین حمله به پایگاه نظامی العدید نشان داد ایران امروز در دفاع از سرزمین خود دچار تردید نمیشود و از ابهت دشمن و توانمندیهای او نمیترسد.
با این وجود پدافند هوایی ما باید بهگونهای باشد که امکان نمایش قدرت رژیم در آسمان ایران را محدود کند و فرصت افزایش توان عملیات آفندی ما را فراهم سازد.به نظر میرسد سرمایهگذاری بر نقاط ضعف سیستم چند لایه پدافندی رژیم که اکنون برای ما مشخصتر شده است، در کنار بازطراحی چرخه تامین آفندی که نیازمند و بهینهسازی، بر همین مبناست لازم است در دستورکار قرار گیرد تا دشمن را نسبت به اهداف خود ناامید کند. همکاری متناسب با کشورهای دوست در کنار بهرهمندی از توانمندیهای داخلی در صورت امکان مطلوب است. اگر چه حتما دولتمردان و نیروهای مسلح با در نظر گرفتن نحوه تعامل کشورها در طی این جنگ تحمیلی نسبت به برنامهریزی و گسترش روابط آینده اقدام خواهند کرد.
در مجموع شیرینی پیروزی نباید ما را از اهمیت بهسازی و بهروزرسانی غافل کند، چراکه دشمن در مسیر رسیدن به اهداف خود متوقف نشده و توقف جنگ به معنای پایان تهدید نیست.