مردی که فهمی فراتر از ظاهر حوادث دارد

بر مدار معنا

حجه الاسلام دکتر احمد فرحانی ـ مدیر موسسه فقهی امیرالمومنین (ع) قم
۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۱

 در سپهر پرغبار عصر ما که سیاست‌ورزی‌ها اغلب در دام دنیاگرایی و مصلحت‌اندیشی‌های زودگذر افتاده‌اند، آن‌کس که بر مدار معنا و در پرتو روح الهی صحنه را تدبیر می‌کند، خود به معجزه‌ای در متن تاریخ بدل می‌شود. بی‌تردید یکی از کم‌نظیرترین نمونه‌های چنین شخصیت‌هایی در روزگار معاصر، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای مدظله‌العالی است؛ مردی که فهمی فراتر از ظاهر حوادث دارد و با عقلانیتی سلوکی و باطنی، گره‌های سخت زمانه را گشوده و مسیر انقلاب را در دل طوفان‌ها هموار ساخته است.

آگاه: ساده‌لوحانه است اگر کسی گمان برده باشد که ایشان با یک تدبیر، تنها یک هدف را دنبال می‌کند. آن‌ کس که عمیق‌تر بنگرد، درمی‌یابد که در منظومه فکری ایشان، «تیر واحد» نه برای زدن یک نشان، بلکه برای نشانه رفتن چند افق و گشودن چند جبهه به کار می‌رود. راز این چندسویه‌نگری و چندبُعدی‌سازی، در تکیه بر «روح‌المعنا» است. ایشان نه‌تنها فهمی عمیق از ایدئولوژی‌های روح‌المعنایی و الهی دارد، بلکه توانایی خلق متدولوژی‌های معنابنیاد و ابتکار راهبردهای کلان بر پایه آن معانی را داراست.
همین رویکرد روح‌المعنایی است که تهدید را به فرصت و معادله را به معامله‌ای برد - برد برای جبهه حق تبدیل می‌کند. آن‌هم در شرایطی که طرف مقابل ناگزیر از باخت - باخت است. آنگاه که رهبری از «احدی الحسنین» سخن می‌گوید، در حقیقت در حال گشودن باب فهمی است که در آن ظاهرا متناقض‌ها چون دو زوج متعالی در آغوش هم‌اند: عقل و عشق، سیاست و دیانت، جهاد و صلح، شهادت و بقاء.
در دستگاه معرفتی ایشان، تضادها فرومی‌ریزند و زوجیت به‌مثابه سنتی الهی جایگزین تقابل‌های زمینی می‌شود. به‌جای جدال تحجر و تجدد، به ترکیب خلاق سنت و نوآوری می‌رسد؛ در عرصه اقتصاد، نظریه اقتصاد مقاومتی را برمی‌کشد که نه تکرار مدل‌های سرمایه‌داری است، نه انکار معیشت مردم؛ بلکه جریانی است برآمده از عمق فرهنگ فداکاری و زیست مومنانه. در سیاست داخلی جناح‌ها را به‌جای آنکه حذف کند، با هم به گفت‌وگوی خلاق و سازنده دعوت می‌کند. در سیاست خارجی به‌جای تکیه بر الگوهای وارداتی، بر فرهنگ مقاومت و گفتمان فطری انسان‌محور تمرکز می‌کند.
مسئله جهاد و مقاومت، از دیگر مصادیق درخشان مدیریت معنابنیاد ایشان است. بسیاری این مفاهیم را در چارچوب سخت‌افزارهای نظامی و سنجه‌های کمی تحلیل می‌کنند: تعداد موشک‌ها، میزان تلفات، زمان مقاومت؛ اما رهبر انقلاب جهاد را از سطح به ژرفا برده، آن را به حقیقتی ایمانی و باطنی بدل کرده‌اند؛ جهادی که نه‌تنها با جنگ مسلحانه که با تربیت، ایثار، شهادت‌طلبی و بازسازی اجتماعی تعریف می‌شود.
ایشان جهاد را «نرم‌افزاری» معرفی کرده‌اند که «سخت‌افزار» را در دل خود می‌پروراند. بدین معنا شهادت نه پایان بلکه آغاز پویشی نو است؛ همچنان‌که شهید سلیمانی در حیاتش، با جسارت و درایت، داعش را درهم شکست، اما در شهادتش با الهام‌بخشی و معناآفرینی جبهه مقاومت را جهانی کرد. این همان جهاد نرم‌افزاری است که از دل اشک‌های عاشورایی، از تربیت نسل گریه‌کننده بر سیدالشهدا (ع)، از فهم شهادت نه به‌مثابه فقدان بلکه به‌مثابه تجلی می‌جوشد.
در همین چارچوب است که می‌فهمیم ایران اسلامی با همه کمک‌هایی که به جبهه‌های مقاومت می‌کند، «نیروی نیابتی» ندارد. آنان که از بیرون می‌نگرند و از دور تحلیل می‌کنند، این حضور منطقه‌ای را به چشم مداخله می‌بینند؛ اما آنان که باطنا می‌فهمند، در می‌یابند که اینان «نیابتی» نیستند بلکه «موحدانی»اند که در مدار واحد الهی با زبان، اشک، اسلحه و ای‌مان جهاد می‌کنند.
در این دستگاه فکری، تضادهای تحلیلی جریان‌های غرب‌گرا نیز بی‌اثر می‌شود: اگر آمریکا با دموکرات‌هایش کند می‌رود، جمهوری‌خواهانش شتاب‌زده خود را به ته دره نابودی می‌اندازند؛ اما انقلاب اسلامی آرام و استوار از فراز و فرود آنها عبور می‌کند. این سیر، نه سیر تکنیکی که سیر تربیتی یک «امت اهل‌بکاء» است؛ نسلی که غدیر را به ده میلیون و اربعین را به بیست میلیون رسانده است.
فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی در نگاه رهبر حکیم نه تسلط بر فناوری‌های هسته‌ای و نانو و تسلیحاتی که تسلط بر جان‌ها و قلوب مردمان است. فتح واقعی ساختن جامعه‌ای است که در دل فقر و تحریم، در دل جنگ و تهدید، در دل فتنه و یاس، همچنان از ولایت جدا نشود. در کنار حکومت بایستد و از میدان نرم‌افزار تا میدان موشک پیش‌رَوی کند.
و این است مدیریت الهی و روح‌المعنایی؛ مدیریتی که به جای اداره‌ بحران، آفریننده‌ افق است؛ به جای مصلحت‌اندیشی‌های موقت، در پی تحقق آن عهد الهی است که از کربلا آغاز شده و به ظهور می‌رسد.
این‌چنین است که با یک تیر، بی‌نهایت نشانه زده می‌شود؛ نه تنها در میدان جنگ که در میدان معنا.