آگاه: در روزهای بحران، این پیوند نه یک شعار بلکه سازوکار عملیاتی امت اسلامی شد. نهتنها یک رابطه عاطفی یا تشریفاتی، بلکه ستون خیمه تصمیمگیری و میدانداری. در بحبوحه جنگ ترکیبی که دشمن با تمام قوای روانی و رسانهای در پی بریدن این ریسمان نامرئی بود، آنچه خنثیکننده همه نقشهها شد، نه صرفا قدرت سخت بلکه نسبت زنده و جاری امام و امت بود. نسبتی که نه بر پایه رابطه رئیس و مرئوس بلکه براساس عشق و بصیرت و ایمان تعریف میشود.
آنان که در دنیای سیاست و قدرت، رابطه رهبر و مردم را به بازیهای رسانهای یا اجبار ساختاری فروکاستهاند، از درک این حقیقت ناتوانند که در منظومه فکری انقلاب اسلامی، امت با امام خویش نسبت ایمانی دارد؛ نسبتی که از جنس معرفت است، نه فقط مشروعیت؛ از جنس وفاداری است نه فقط تابعیت؛ در نهایت از جنس همپیمانی در مسیر خداوند است، نه صرفا مدیریت بحران.
رهبر انقلاب، در تمام سالهای پرالتهاب این عصر، پیوسته بر این نسبت تاکید کردهاند؛ اما جنگ اخیر جلوهای عینی و تاریخی از آن را به صحنه آورد. هنگامی که دشمن میخواست امت را از امامش جدا کند؛ با دروغ، با تحریف، با تهدید و تطمیع؛ اما در میدان جوانانی که شاید حتی فرصت دیدار رهبرشان را نیافته بودند، به نام او و به فرمان عقلانیت و ایمان برخاستند و نشان دادند که این پیوند، نه بسته به مکان و زمان بلکه زنده در دلهاست.
در ساختارهای کلاسیک مدیریت بحران، نقش «رهبر» بیشتر در سطح هماهنگی، تصمیمسازی و فرماندهی خلاصه میشود؛ اما در منظومه انقلاب اسلامی، امام جامعه همزمان عقلِ جمعی، قلبِ امت و قطبنمای مسیر تاریخی آن است. در جنگ ۱۲ روزه، این ویژگی بیش از هر زمان دیگر هویدا شد. نهفقط در مواضع و بیانیهها، بلکه در تاخیر حکیمانه سخنگفتن، در سکوتی که گویاتر از هزار کلمه بود، در واژههایی که سنجیده، کم و نافذ بودند. او نه در میدان گلوله که در میدان معنا، سربازان خویش را هدایت کرد.
اما امت نیز در این نسبت، صرفا مخاطب و تابع نیست. امتِ ولیمحور، مسئول است؛ خودآگاه، نقشآفرین و آماده فداکاری. در جنگ اخیر، همین امت بود که بار رسانهای نبرد را به دوش کشید، در فضای مجازی جهاد تبیینی به راه انداخت، پشت جبهه را گرم نگه داشت و در عینحال مراقب فتنهها و دامهای تفرقهافکن بود. امت با تکیه بر امام خویش ایستاد؛ امام با تکیه بر امت خویش، بحران را به فرصت تبدیل کرد.
شاید در نگاه سطحی، جنگ ۱۲ روزه یک درگیری محدود نظامی و چند بیانیه سیاسی بود. اما اگر این ماجرا را با عینک تمدنی و الهی نگاه کنیم، تجلی زندهای از نظریه ولایت فقیه در عمل بود؛ از آن فراتر، احیای همان نسبتی که میان رسول خدا و مردم مدینه، یا میان علی و یاران وفادارش جاری بود. نسبتی که نه در قالب قراردادهای اجتماعی بلکه در متن عهدهای الهی بسته شده است.
امروز ما شاهد ولایتی هستیم که نه بر کرسی قدرت، بلکه بر قلوب مردم تکیه دارد. این بزرگترین قدرت در جهان بیقرار کنونی است. دشمن شاید بتواند تاسیسات را هدف بگیرد، رسانهها را بخرد، سلاحها را تکثیر کند؛ اما نمیتواند رشته محبتی را قطع کند که امت از عمق جان به امام خویش بسته است.
در پایان اگر بخواهیم بفهمیم چرا دشمن در این جنگ شکست خورد، باید از تحلیل نظامی و سیاسی فراتر برویم. باید به آن «نسبتِ ایمانی» نگاه کنیم که هرگز در نقشههای دشمن جا نمیگیرد: نسبت امام و امت. این نسبت همان ستون خیمه تمدن آینده است. همان مهاری است که بحران را رام میکند و همان جریانی است که حتی در آتش، باغ معنا میرویاند.
اینجاست که جنگ دیگر فقط جنگ نیست؛ بلکه آزمونی است برای پیوندها. امتِ ولیمحور از این آزمون با سرافرازی بیرون آمد. نهفقط با پیروزی نظامی که با تثبیت یک حقیقت: امام هست. امت بیدار و پیوندشان خللناپذیر.
۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۲
در روزهایی که آتشِ جنگ ۱۲ روزه، افق منطقه را سرخ کرده بود و نفسها در سینه حبس شده بود، چیزی فراتر از موشکها و پهپادها در کارزار دیده میشد. پیوندی پنهان و درعینحال آشکار میان دلها، صفوف، تصمیمها و حتی اشکهای مادران شهید و محاسبات فرماندهان. پیوندی که رمز آن، در واژهای نهفته بود که قرنهاست بار امانت تاریخ را به دوش میکشد: ولایت.