آگاه: مردمان وا میمانند از چراغی که راه را بنماید. گاه در میانه طوفان، دستی از آسمان، آرام و استوار، سفینه ملت را هدایت میکند. در جنگ ۱۲ روزه اخیر، این دست، دست ولی خدا بود؛ رهبری که نه از اضطراب حادثه در هم شکست و نه از غوغای رسانهها لغزید. زیرا او از زمین برنخاست تا در خاک بماند؛ از آسمان برخاست تا نشانهای باشد از تدبیر الهی در زمین.اگر بخواهیم سیره رهبری را در چنین بحرانهایی به درستی بشناسیم، راهی جز تفسیر آن از دریچه قرآن و سنت اهلبیت نیست. چرا که اساسا این ولایت دنباله همان نوری است که در چاه زمزم گفتند: «کتابالله و عترتی»، سلوک او نیز سلوک رسول است: لقد کان لکم فی رسولالله اسوه حسنه.
صبر اما نه انفعال؛ تدبیر اما نه شتاب
اولین اصلِ این سیره «صبر راهبردی» است؛ آنگونه که قرآن در سوره آلعمران توصیه میکند: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا. در میانه جنگی که رسانههای صهیونیستی و غربی همچون طبلهای جنگ میکوبیدند و افکار عمومی را به اضطراب میکشیدند، رهبر انقلاب ایران، سکوتی آگاهانه برگزید؛ اما این سکوت نه از جنس بیعملی، بلکه همان چیزی بود که قرآن در وصف پیامبر اکرم(ص) نقل میکند: فَصبرٌ جمیل؛ صبری که در دل خود محاسبه، هماهنگی و فرصتآفرینی را پنهان دارد.
در این ایام، هر کلام رهبر مثل «یک موشک نقطهزن» عمل کرد. پیامها نهچندان پرشمار اما با دقت انتخابشده، حسابشده و معطوف به نقاطی کلیدی بودند: از تاکید بر پیوند میدان و دیپلماسی تا تنبه دادن به دشمن از خشم امت اسلامی. این همان شیوهای است که در سیره نبوی و علوی نیز مشاهده میشود؛ از سکوت مدبرانه پیامبر در بدر تا سکوت بغضآلود امیرالمومنین در دوران خانهنشینیاش.
بینش الهی؛ نه محاسبه زمینی
اصل دوم ایمان به نصرت الهی است. قرآن میفرماید: و کان حقا علینا نصر المومنین. این اصل، رهبر انقلاب را از دام آن نوع محاسبهگری رها میسازد که اساس آن «برتری تجهیزات» یا «آمارهای جهانی» است. او مانند انبیا به نیرویی مافوق محاسبههای کلاسیک باور دارد؛ نیرویی که بندگان صابر و مومن را در میانه معرکه تنها نمیگذارد.
در هنگامه جنگ بسیاری نگاهشان به مواضع کاخ سفید بود، اما او چشم به آیهای داشت که میفرمود: و ان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا. نگاه رهبری به وعدههای الهی نه یک «روحیهبخشی معنوی»، بلکه شالوده تحلیل راهبردی اوست. او با عقل الهیِ تربیتیافته در دامان قرآن و نهجالبلاغه، حرکت میکند؛ نه با ذوق ژورنالیستی یا محاسبات روزنامهنگارانه.
حکمت علوی؛ نه شتاب سیاستبازانه
اصل سوم حکمت است. نه هر دانشی، بلکه حکمت؛ یعنی «قرار دادن هر چیز در جای خود» با بصیرت و استوار بر ارزش. امام علی (ع) در نامهای به مالک اشتر نوشت: لا تَکوننَّ علیهم سَبُعاً ضارِیاً تَغتَنِمُ أکلَهُم، فإنّهم صِنفان: إمّا أخٌ لکَ فی الدّینِ، أو نظیرٌ لکَ فی الخَلقِ. در مدیریت بحران رهبر انقلاب هرگز خوی درندگی به خود نگرفت؛ حتی در مواجهه با دشمن، ابتدا حق سپس تکلیف و آنگاه هشدار را به زبان آورد. هیچ اقدامی از سر هیجان، شتاب یا انتقام نبود. بر خلاف آنانی که با یک توییت یا مصاحبه، همه محاسبات خود را بر باد میدهند، حکمت رهبری نه از شتاب بلکه از سکینه برمیخیزد. این همان نَفَس علوی است که در دلِ طوفان، عدالت را با شجاعت در میآمیزد.
ولایت، ادامه بعثت است؛ نه صرفا یک مقام سیاسی
در نگاه قرآنی و روایی ولی خدا فقط فرمانده سیاسی نیست. او حاملِ امانتِ انبیاء است؛ آنکس که یهدی بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون. ولایت نه مقامی اجرایی بلکه ظرفی است برای تحقق اراده الهی در تاریخ. به همین دلیل در بحرانها کار او تنها مهار آتش نیست، بلکه تغییر مسیر آتش به سوی روشنایی است؛ همانگونه که جنگ ۱۲ روزه به فرصتی برای پیوند دوباره امت اسلامی بدل شد.
اگر در سایر کشورها، بحرانها دولتها را میفرسایند، در منظومه ولایی بحرانها امت را میسازند. رهبری مهارگر بحران نیست؛ او معمار فرصتیست که در دل تهدید شکفته میشود.
در پایان باید این حقیقت را تکرار کرد که اگر از آسمان فرمان نمیگرفت، اگر پایی، در کلام وحی و سنت نبوی - علوی نداشت، اگر دل در گرو نصرت الهی نمیسپرد، این کشتی از تلاطمها به سلامت نمیگذشت. اما اکنون نهتنها گذشتهای از طوفانها داریم، بلکه افقی پیشروست که در آن بحرانها، نردبانیاند برای عروج به تمدن.
این است سنت ولایی در مدیریت بحران: بیرون کشیدن نور از دل آتش!