آگاه: برخلاف آنچه برخی رسانههای خارجی یا عناصر معارض داخلی میکوشند تا القا کنند که ملت ایران در بزنگاههای تاریخی دچار تردید و تزلزل نمیشود. در این جنگ که نخستین رویارویی مستقیم و تمامعیار جمهوری اسلامی با رژیم اشغالگر بود، توده ایرانی نهتنها دچار وحشت یا اضطراب نشدند، بلکه در یک آرامش تحسینبرانگیز، صحنه پشتیبانی و همراهی را رقم زدند. این پدیده نه حاصل تبلیغات رسانهای، بلکه ناشی از عقلانیت اجتماعی و شناخت دقیق جامعه از منطق و ضرورت این نبرد بود. همانگونه که رهبر انقلاب نیز بدان اشاره داشتند: «بحمدالله یک ملت در حدود ۹۰ میلیون جمعیت، یکپارچه، یکصدا، شانهبهشانه، در کنار هم، بدون هیچگونه تفاوتی در خواستهها و در مقاصدی که ابراز میکنند، ایستادند، شعار دادند، حرف زدند، از رفتار نیروهای مسلح حمایت کردند، بعد از این هم همین خواهد بود. ملت ایران بزرگواری خودش را، شخصیت برجسته و ممتاز خودش را نشان داد در این قضیه و نشان داد که در هنگام لازم، یکصدا از این ملت شنیده خواهد شد» ۰۵/۰۴/۱۴۰۴. شجاعتی را که رهبری از آن سخن به میان آوردند، به معنای ایستادگی آگاهانه در برابر ظلم و تجاوز بود. این شجاعت در کنار معنویتی که در بافت دیندار و مؤمن جامعۀ ایران ریشه دارد، نوعی مقاومت فرهنگی و اخلاقی را پدید آورد. درعینحال، وقتشناسی جامعه نیز ستودنی بود. مردم بهدرستی تشخیص دادند که این نبرد، نقطهای حیاتی در موازنه قدرت در منطقه و آغاز فصل تازهای در تحولات مقاومت اسلامی است. نه فضای عمومی جامعه دچار هیجانهای کاذب شد، و نه انسجام ملی دچار خدشه. این خود نشانهای است از بلوغ سیاسی و اجتماعی ملت ایران. در میانه این تحولات، برخی مدعیان روشنفکری و لیبرال داخلی یا در سکوت فرو رفتند، یا در صف تحلیلگران مغرضی ایستادند که پیروزی ایران را شکست جلوه دادند. این طیف، همان جریان لیبرال وطنی و اپوزیسیون خارجی است که همواره از عقلانیت و آزادی دم میزنند، اما در بزنگاهها یا در کنار دشمن قرار میگیرند یا با مصلحتسنجیهای منفعتطلبانه، حقیقت را پنهان میکنند. سکوت آنان در برابر جنایات رژیم صهیونی، و بیتفاوتی نسبت به پیروزی بزرگ مقاومت، گواهی روشن بر جدایی آنان از مسیر ملت و آرمانهای آن است. واقعیت این است که قاطبه مردم ایران، در عمق وجود خود، انقلابیاند. انقلابی بودن، نه به معنای ستیزِ بیمنطق، بلکه به معنای ایستادن در برابر ظلم، استکبار و سلطهطلبی است. این روحیه انقلابی، برخاسته از تجربه انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس، مقابله با تحریمها، و حمایت از محور مقاومت است. ملت ما، حتی آنان که ممکن است در نقد وضع موجود شریک باشند، اما در اصول و آرمانها وفادارند؛ در مقابل، آن دسته از روشنفکران و سیاستورزان لیبرال که انقلاب را پایانیافته میدانند، یا حتی اصل آن را زیر سؤال میبرند، در واقع از توده جدا افتادهاند. نکته مهم در این میان آن است که انقلابیگری، بر خلاف تبلیغات این جماعت، هرگز به معنای انحصارگرایی نبوده و نیست. انقلاب اسلامی از ابتدا بر پایه مشارکت گسترده مردم، حضور جریانهای مختلف و تعامل متعهدانه بنا شد. آنچه در برابر انقلاب ایستاده، نه تکثر فکری، بلکه غربزدگی و خودباختگی فرهنگی است. انقلابیگری یعنی ایستادگی با هویت ایرانی-اسلامی، نه طرد کسانی که با صداقت و پایبندی به اصول در پی اصلاح هستند. اما آنان که همهچیز را از پشت عینک غربی تحلیل میکنند، طبیعی است که جایی در منظومه انقلابی مردم نداشته باشند. در پایان نیز این پرسش بنیادین باید طرح شود که نسبت زندگی روزمره با آرمانهای انقلابی چیست؟ پاسخ روشن است: انقلاب، اگر در زندگی روزمره حضور نداشته باشد، به یک خاطره تاریخی بدل میشود. آنچه انقلاب را زنده نگه میدارد، پیوند عمیق آن بااخلاق، عدالت، کار، تلاش، صداقت و مسئولیتپذیری در زندگی روزمره است. وقتی یک کارمند باوجدان کار میکند، یک معلم با تعهد تدریس میکند، یک مادر فرزندی مومن و مقاوم تربیت میکند و یک جوان با امید و غیرت وارد میدان جهاد علمی و اقتصادی میشود، در حقیقت انقلاب در آن خانه و آن شهر جاری است.
نگاهی به تاثیرات جنگ بر مفهوم انقلابیگری
دفاع مقدس ۱۲روزه و ملت انقلابی!
علی رشیدی ـ پژوهشگر فرهنگ و علوم اجتماعی
۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۵
در مواجهه با جنگ ۱۲روزه ایران و رژیم صهیونیستی، یکبار دیگر چهره واقعی مردم ایران به نمایش گذاشته شد؛ چهرهای سرشار از عقلانیت، شجاعت، معنویت و وقتشناسی.