آگاه: این بازه زمانی نهتنها با تداوم تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی و همراهی آمریکا، بلکه با شکست مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا درباره برنامه هستهای، فعالشدن تهدید اروپا برای بازگشت خودکار تحریمها و جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز عجین شده است. در این میان، عراقچی با تاکید بر چندلایهبودن سیاست خارجی ایران، ازجمله تعادل میان دیپلماسی و مقاومت، سلب اختیار تصمیمگیری از دولت به نفع حاکمیت و نقش دیپلماسی در محدودکردن جنگها، رویکرد دولت چهاردهم را تبیین میکند. وی نهتنها به توجیه عدمادامه مذاکرات با آمریکا پس از خواستههای غیرمنطقیِ «غنیسازی صفر» پرداخته، بلکه با بیان این نکته که «نه مذاکره و نه جنگ، تقدس یا پلیدی ذاتی ندارند»، بر ضرورت تصمیمگیری موردی براساس منافع ملی تاکید میورزد. این گفتوگو بازتابی از چالشهای پیشروی دیپلماسی ایران در سایه تحولات منطقهای و فشارهای بینالمللی است که در آن، دیپلماسی نه بهمثابه جایگزین قدرت، بلکه بهعنوان زبانی برای انتقال توان ملی به امنیت تعریف میشود. متن مصاحبه به شرح زیر است.
یک سال پس از آغاز به کار دولت چهاردهم، این دولت بیش از ۳۰۰ روز پر از ماجرا و حادثه را پشت سر گذاشته است. خطمشی رئیس دولت چهاردهم در حوزه سیاست خارجی کموبیش مشخص بود، اما آقای پزشکیان اخیرا در توضیح چرایی حمایت دولت از مذاکرات برای حلوفصل اختلافها سخنانی داشتهاند که با واکنشهای تند و تیزی روبهرو شده است. شما بهعنوان وزیر خارجه این کابینه، رویکرد دولت در سیاست خارجی را بخصوص پس از جنگ چگونه تشریح میکنید؟
رویکرد دولت چهاردهم، رویکردی روشن است. ما به دنبال افزایش تعاملات دیپلماتیک بودهایم، بهویژه در منطقه و در محیط همسایگی. از تعامل دیپلماتیک با کشورهای غربی، ازجمله ایالات متحده آمریکا و مذاکره با آمریکا در موضوع هستهای نیز هرگز ابا نکردهایم. در این زمینه برنامهریزی کرده و حتی اقدام هم کردهایم. همه شاهد بودند که ما پنج دور مذاکره داشتیم که در نهایت، به جنگ منتهی شد. بهعبارتدیگر، رویکرد ما استفاده از مذاکره و ابزار دیپلماسی در روابط خارجی بوده و تقویت این رویکرد مدنظر قرار گرفته است. من همینجا جملهای را که بارها گفتهام، باردیگر تکرار میکنم تا سوءتفاهمی پیش نیاید: هم مذاکره و هم جنگ، هر دو ابزارهایی هستند که حکومتها برای رسیدن به اهداف خود انتخاب میکنند. مذاکره و دیپلماسی راههایی کمهزینهتر و کمخطرتر هستند، اما گاهی اوقات هزینه آنها از جنگ هم بیشتر است. جنگ معمولا راهی پرهزینه است، اما برخی مواقع از مذاکرهای که منجر به تسلیم شود، کمهزینهتر است. بنابراین، هیچیک از این دو ابزار، قداست ذاتی ندارند و هیچکدام نیز پلیدی ذاتی ندارند. همه چیز بستگی دارد به اینکه در چه شرایطی، کدام ابزار را به کار بگیرید. در برخی موقعیتها باید بجنگید؛ اگر نجنگید، بهاصطلاح، باختهاید و منافع کشور را نادیده گرفتهاید. در برخی شرایط نیز نباید جنگید؛ چرا که در این صورت، هزینهای غیرضروری به کشور تحمیل میشود. در بعضی مواقع باید مذاکره کرد و مشکلات کشور را از طریق مذاکره حل کرد و گاهی هم نباید مذاکره کرد؛ مخصوصا زمانی که مذاکره ممکن است به تسلیم، خواری، یا زیرسوال رفتن عزت یک کشور بینجامد. زمانی که حاکمیت کشور تهدید شود و طرف مقابل بخواهد از طریق مذاکره به خواستههایی برسد که از طریق جنگ نتوانسته به آنها دست یابد. اینها مسائلی هستند که در مورد آنها باید بهصورت موردی تصمیمگیری شود. دولت چهاردهم کاملا به این اصل ملتزم است که منافع ملی ایران و مصالح عالیه مردم ایران تعیینکننده هستند که در هر مقطع، چه کاری باید انجام شود. ما همانطور که در جنگ با جدیت، قوت و اقتدار ایستادیم، جنگیدیم، مقاومت کردیم و نتایجش را هم دیدیم؛ اگر لازم باشد، در مذاکره نیز با همان قوت و اقتدار میایستیم و تلاش میکنیم منافع کشور را تامین کنیم. همانگونه که در جنگ مقاومت کردیم، در مذاکره نیز مقاومت کردهایم. وقتی طرف مقابل در مذاکره از تحمیل خواستههای خلاف منافع و امنیت ایران ناامید شد، به ابزار بعدی خود روی آورد. ما وارد مذاکره شدیم، اما از منافع مردم ایران و از حقوق ملت کوتاه نیامدیم. این، مرام ماست. آقای دکتر پزشکیان نیز همواره همین نکته را بیان کردهاند. البته ادبیات ایشان، ادبیات خاص خودشان است و مردم نیز با همین ادبیات به ایشان رأی دادهاند. ادبیاتی که از نظر من، از خلوص نیت و مردمیبودن ایشان ناشی میشود. ایشان با زبان خودشان صحبت میکنند و ما هم در وزارت امور خارجه با ادبیات خودمان صحبت میکنیم. اما اصل ماجرا و مرام ما در سیاست خارجی این است که از ابزار دیپلماسی در هرجا که لازم باشد استفاده کنیم و فرصتهایی را که دیپلماسی ایجاد میکند از دست ندهیم. نباید نگاهی صفر و صدی به مذاکره یا جنگ داشت؛ اینکه جنگ همیشه مقدس و مذاکره همیشه امری پلید است که نباید به سراغ آن رفت، نگاهی نادرست و غیرواقعبینانه است.
آیا میتوانم از صحبتهای شما نتیجه بگیرم که شما فکر نمیکنید دیپلماسی در آن برهه میتوانست کار بیشتری انجام دهد تا مانع جنگ شود؟
بعضی وقتها جنگ اجتنابناپذیر است، چه دیپلماسی باشد چه مجموعه عوامل دیگر. نهایتا شرایط بهگونهای است که مجبور میشوید بجنگید. مذاکراتی که انجام شد، آمریکا اصرار داشت به خواستهای برسد که از نظر ما غیرممکن بود.
غنیسازی صفر؟
بله، ما در مقابل این خواسته مقاومت کردیم و وقتی ناامید شدند از تحقق این خواسته در مذاکره، بهسوی حمله نظامی رفتند.
این خواسته آمریکا از جلسه اول و دوم مطرح بود یا در جلسات سوم و چهارم مطرح شد؟ برخی معتقدند این خواسته در جلسات اول و دوم نبود و ناگهان در جلسه سوم این مطالبه حداکثری مطرح شد.
خیر، خواسته آمریکا از ابتدا این بود که ایران توانمندی ساخت سلاح هستهای نداشته باشد. برخی آنها را قانع کردند که با وجود غنیسازی، این توانمندی همیشه وجود خواهدداشت و بنابراین خواسته آنها به معنای «غنیسازی صفر» شد. از روز اول و از دور اول مذاکره هم همین خواسته را داشتند. البته گاهی در میان مذاکرات ما تلاش میکردیم آنها را به این نقطه برسانیم که تحقق خواسته عدمسلاح هستهای الزاما با وجود غنیسازی تناقض ندارد. سیاست ما قطعی است؛ براساس فتوا، اصول و اعتقادات خودمان، ما سلاح هستهای نمیخواهیم اما غنیسازی را میخواهیم داشته باشیم؛ هم برای نیازهای خودمان و هم بهعنوان حقی که داریم و باید اجرا شود و هم بهعنوان یک دستاورد علمی ارزشمند که خودمان به آن رسیدیم. در مواقعی برخی پیشنهادات میتوانست کارساز باشد، اما وقتی این پیشنهادات به واشنگتن میرفت، دوباره تصمیمشان عوض میشد. واضح بود که لابی قویتری در واشنگتن بر آنها تأثیرگذار است.
پس هیئت مذاکرهکننده ایرانی طرحهای عملیاتی روی میز داشت؟ برخی معتقدند شاید طراحی مذاکراتی ایران درست نبوده است؟
بله، ما چندین طرح عملیاتی داشتیم تا بین غنیسازی و عدمبرخورداری از سلاح مصالحه ایجاد کنیم. این طرحها در جریان مذاکرات موردتوجه قرار گرفت و تمایل نشان داده شد، اما وقتی به واشنگتن میرفت، کسانی بودند که آنها را قانع میکردند که باید بر «غنیسازی صفر» ایستادگی کنند. من فکر میکنم لابی بسیار قویتری در واشنگتن وجود داشت که این خواسته را بر آمریکاییها تحمیل کرد. در غیر این صورت، آمریکاییها یا حداقل مذاکرهکنندگان ما آمادگی داشتند که به فرمولهای میانبر برسند.
آقای وزیر، شما در دو سوی میدان و دیپلماسی منتقدانی دارید؛ افرادی که معتقدند شما دچار خوشبینی سیاسی بودید، چه در پنج دور مذاکرات و چه در برخی موضعگیریهای دیگر و گروهی که معتقدند شما بیش از حد محافظهکار شدهاید. بهویژه برخی اظهارنظرهای افراد سرشناس که با آنها سابقه همکاری دارید، در یک ماه اخیر مطرح شده و گفتهاند باید اختیارات بیشتری به وزیر امور خارجه داده شود. خیلی صریح به مردم بگویید، آیا دست شما بسته است؟
من قبلا این موضوع را پاسخ دادهام؛ تصمیمات نظام فراتر از وزارت امور خارجه گرفته میشود و وزارت امور خارجه مجری این تصمیمات است. در اجرای این تصمیمات دست باز داریم و در زمان تصمیمگیری نیز میتوانیم نظرات و تحلیلهای خود را مطرح کنیم که این هم بهطور کامل امکانپذیر است. اما وقتی تصمیمی گرفته شود، دیگر مجری نمیتواند بگوید من دست باز میخواهم تا هر طور که دلم خواست عمل کنم. این با هیچ قاعدهای سازگار نیست؛ نه عقل و منطق، نه اصول حکومتداری و نه نظم سازمانی چنین اجازهای میدهد. مثل این میماند که در ارتش برای یک عملیات تصمیم گرفته شود، بعد یک سرباز وسط جنگ بگوید این عملیات را قبول ندارم و هر جور دلم خواست عمل کنم. من معتقدم ما در حوزه وظایف و اختیارات وزیر امور خارجه، اختیارات کامل داشته و داریم. الان هم در تصمیمگیریها حضور موثر داریم و اتفاقا تحلیلهای وزارت امور خارجه تاثیرگذار بوده و بهنظرات ما به آنها توجه شده است.
وزارت شما را محافظهکار کرده است؟ این سوال شامل بسیاری از انتقادات به شما هم میشود. خودتان هم احتمالا دیدهاید که در فضای مجازی هم مطرح میشود که آقای عراقچی، معاون وزیر امور خارجه و رئیس هیئت مذاکرهکننده در دوره برجام، در دوره وزارت محافظهکارتر شدهاند؟
معاون وزیر با وزیر چه فرقی دارد؟ چه معاون وزیر باشی چه وزیر، در یک چارچوب حرکت میکنی. آن دوستانی که چنین ادعایی دارند، خودشان هم در شرایط مشابه بودهاند و تجربه کردهاند که وزیر خارجه بهطور خاص و دولت به صورت عام در سیاست خارجی نمیتواند هر مسیری که خودش تشخیص میدهد را دنبال کند. مسیر و تصمیمگیریها در مجموعه حاکمیت که فراتر از دولت است، صورت میگیرد و ما موظفیم در آن چارچوب حرکت کنیم.
قبول دارید که آنچه وزرای خارجه را متفاوت میکند، اجراست؟ یعنی نمیتوان همه سهم را به تصمیمگیری و تصمیمسازی داد. بههرحال ما وزرای خارجه متفاوتی داشتیم و آنچه عملکرد آنها را متمایز کرده، بخشی همین نوع اجرا بوده است. میخواهم اینجا پاسخ دهید که آیا در اجرا محافظهکار هستید؟ یعنی آیا از برخی اختیاراتی که دارید، استفاده نمیکنید؟
نه، اینطور نیست. ما از مجموع اختیاراتی که داشتیم استفاده کرده و طراحی انجام دادهایم. مذاکرات پیش از جنگ در وزارت امور خارجه طراحی شده بود و ما در چارچوب مشخصشده توانستیم جلو برویم. این چارچوب اجازه نمیدهد در مذاکره هر موضعی که بخواهی بگیری، چون هدف مذاکره روشن است و نمیتوانی خارج از آن هدف حرکت کنی. این را نمیتوان «احتیاط» نامید؛ این وظیفه است.
آیا طراحی مذاکرات بعد از جنگ همچنان در وزارت امور خارجه است؟
بله، البته مثل همیشه، از روز اول که مذاکرات شروع شده تصمیمگیری در شورای عالی امنیت ملی صورت میگیرد و اجرا در وزارت امور خارجه است. در اجرا وزارت امور خارجه طراحی میکند که با چه کسی، چگونه، کجا مذاکره شود و استراتژی مذاکره چیست؛ از کجا شروع کنیم و به کجا برسیم. در این زمینه ممکن است کسی از ما ایراد بگیرد یا نگیرد؛ نقطه قوت و ضعف ما در این اجرا است. اما اینکه سیاست کلی چه باشد، در چه محدودهای میتواند حرکت کند، از کجا جلوتر نرود و از کجا عقبتر نیاید، همه در شورای عالی امنیت ملی تصمیمگیری میشود.
شما در یکی از گفتوگوهای اخیر خود اشاره کردید که نباید افکار عمومی را در حالت تردید، بلاتکلیفی، التهاب و اضطراب دائمی نسبت به آغاز دوباره جنگ نگاه داشت. پیش از حصول برجام در سال ۲۰۱۵ و پس از آن اگر از تاثیر سیاست خارجی بر زندگی مردم صحبت میکردیم این محدود به تاثیرپذیری معیشت مردم از تحریم بود؛ اما امروز که اینجا هستیم از تاثیر دیپلماسی بر آغاز دوباره جنگ یا دورکردن سایه آن از زندگی مردم صحبت میکنیم. حتما در گفتوگوهایی هم که مردم عادی با شما دارند این نگرانی و این پرسش را مطرح میکنند که آیا دوباره جنگ خواهد شد؟ بههرحال نمیتوان بهراحتی و با کلمات نگرانی مردم را از بین برد. با توقف جنگ بهنظر میرسد که یکی از انتظارهای مردم ازسرگیری مذاکرات با همان مختصاتی است که قبلا هم درباره آن صحبت شده است. اما بهنظر میرسد در این مدت در یک بنبست گرفتار شدیم. چرا از این بنبست مذاکراتی خارج نمیشویم؟ ابتکارات وزارت امور خارجه در این زمینه چیست؟
آنجایی که من گفتم بلاتکلیفی که وجود داره بهاصطلاح صدمات خودش را برای کشور دارد، در بحثی بود پیرامون جنگ روانی که در کنار جنگ واقعی شکل گرفته است. جنگ واقعی الان متوقف شده ولی جنگ روانی متوقف نشده و آنها تلاش میکنند همان خواستهای که از جنگ واقعی داشتند را الان به طریق روانی به جامعه تحمیل کنند و لذا با تفسیرها، تحلیلها و حرکتهای مختلف این حس را در جامعه نگه میدارند که امروز جنگ میشود، فردا جنگ میشود. منظور من این بود و الان هم هست که گرفتار فضای روانی که دشمن برای ما سعی میکند ایجاد کند، نشویم. یک جنگ واقعی داریم، جنگ رسانهای داریم، جنگ روانی داریم و جنگ سیاسی داریم؛ در همه اینها باید مراقبت کرد. در مصاحبه اخیر هم گفتم البته شاید اشتباه کنم، ولی حس من این است که یک التهاب، یک اضطراب و یک بلاتکلیفی غیرمعمولی بیشتر از آن چیزی که باید باشد، به جامعه ما تزریق میشود و ما نباید اجازه دهیم این تزریق صورت بگیرد. این معنایش این نیست که مراقب نباشیم که جنگی صورت نگیرد، معنایش این نیست که احتیاطهای لازم را انجام ندهیم، ولی معنایش این است که از آنسوی دیگر هم نیفتیم.نکته بعدی اینکه من در آن بحثی که راجع به قداست جنگ و مذاکرات کردم، این نکته را باید اضافه میکردم و الان اضافه میکنم که بعضیها در دیپلماسی و جنگ از اینسوی بوم میافتند؛ یعنی مذاکره را همیشه خوب میدانند و راهحل همه چیز میدانند و جنگ را همیشه بد میدانند. باز تکرار میکنم، آنجایی که باید بجنگی باید بجنگی و آنجا که نباید بجنگی نباید بجنگی. مذاکره هم همینطور است. الان این تصور که چون احتمال جنگ وجود دارد، پس باید برویم مذاکره کنیم، جوابش این است که مگر مذاکره نمیکردیم که جنگ شد؟ پس مذاکره لزوما جلوی جنگ را نمیگیرد. ما از همه برای باید آماده باشیم. چیزی که جلوی جنگ را میگیرد، آمادگی برای جنگ است. اگر دشمنان شما احساس کنند که آمادگی جنگیدن ندارید، جنگ را بر شما تحمیل خواهند کرد. آمادگی برای جنگ همچنین نباید منجر به اضطراب برای جنگ، التهاب برای جنگ شود. این مدیریت، کار بسیار هنرمندانهای است که بههرحال مجموعه مسئولین کشور در حوزههای سیاسی، اقتصادی، روانی، رسانهای باید به آن توجه کنند. ما نه باید اجازه دهیم که جامعه گرفتار التهاب و اضطراب شود و نه اینکه دچار خوشبینی و خوشخیالی غیرواقعی شویم. ما برای مذاکره الان طرح داریم، ولی بدانیم که این معنایش این نیست که مذاکره جلوی جنگ را میتواند بگیرد. یک ماه، دو ماه از تجربه بسیار اخیرمان نگذشته است. اما مذاکراتی که داریم طراحی میکنیم یا کردیم، یکی از آنها با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. ما با آژانس اولین تماس را بعد از بهاصطلاح جنگ شروع کردیم. سفر آقای آپارو، معاون مدیرکل آژانس انجام شد. ما به آژانس گفتیم که بههرحال شرایط جدیدی ایجاد شده، تاسیسات ما مورد بمباران قرار گرفته و هیچ سابقهای وجود ندارد که با تاسیسات بمباران شده چگونه باید برخورد شود. از آن طرف قانون مجلس الزاماتی دارد که دست ما را در برخی موارد بسته است و روال کار را از طریق شورای عالی امنیت ملی مجوز داده، بنابراین باید بنشینیم با همدیگر اول به یک چارچوب، مدالیته یا ترتیبات جدید و ساختار جدید همکاری برسیم و براساس آن همکاری را شروع کنیم.
ما الان در حال مذاکره برای مشخصکردن نحوه مذاکره هستیم؟
در حال حاضر، با اروپاییها در مرحلهای هستیم که بررسی کنیم آیا اساسا زمینهای برای یک مذاکره واقعی و مبادله جدی میان ما و آنان وجود دارد یا خیر.
آیا فکر میکنید اروپاییها به این مذاکرات همانگونه که اشاره کردید، نگاه نمیکنند؟
خیر، آنها حتی بیش از ما به دنبال این موضوع هستند. در جلساتی که با طرفهای اروپایی داشتیم، تاکید آنها نیز بر همین موضوع بوده است که باید ببینیم بر چه مبنایی میتوانیم وارد مذاکره شویم. بنده در یکی از جلسات از آنها پرسیدم که یک دلیل ارائه دهید که چرا ما باید با شما مذاکره کنیم؟ شما کدام تحریم یا تهدید را میتوانید بردارید یا حلوفصل کنید؟
آیا موضوع «اسنپبک» یکی از دلایل ما نیست؟
بله، آنها اکنون تنها ابزاری که فکر میکنند در اختیار دارند همین اسنپبک است. در این خصوص نیز موضع خود را بهروشنی برای آنها تبیین کردیم: اولا، شما اساسا حق استفاده از اسنپبک را ندارید، زیرا پس از خروج آمریکا از برجام و با مواضع اخیرتان - ازجمله طرح موضوع «غنیسازی صفر» - عملا خود شما نیز از برجام خارج شدهاید. بنابراین، دیگر بهعنوان مشارکتکننده در برجام شناخته نمیشوید و حق اسنپبک مختص اعضای باقیمانده در برجام است.
ثانیا حتی اگر فرض کنیم که حق دارید از اسنپبک استفاده کنید، در صورت انجام آن، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اولا، نقش اروپا در روند دیپلماتیک کاملا به پایان میرسد؛ ابزاری را استفاده کردهاید و تمام شده است. پس از آنچه میماند؟ پایان دیپلماسی!
این سوال را بنده صراحتا از آنها پرسیدم. زمانی که گفتند برای دیپلماسی زمان کمی باقی مانده است، پرسیدم آیا مقصود شما این است که پس از استفاده از اسنپبک، دیپلماسی پایان مییابد؟ پاسخی نداشتند. معلوم است که دیپلماسی پایان نمییابد، اما دیگر اروپا نقشی در آن نخواهدداشت. اروپا شمشیر خود را بیرون کشیده و پایین آورده است. حال اگر چنین شود، چه رخ خواهد داد؟ مثلا بازگشت قطعنامههای پیشین شورای امنیت. بله، من نیز موافقم که نباید اجازه دهیم چنین چیزی رخ دهد، زیرا خوشایند نیست. اما این بازگشت دیگر آن اهمیت و اثرگذاری سابق را ندارد. قطعنامه ۱۹۲۹ بسیار خطرناک بود، اما اکنون قطعنامه ۲۲۳۱ در حال اجراست که قطعنامهای مطلوبتر است. با این حال، آیا ۲۲۳۱ توانسته از وقوع جنگ جلوگیری کند؟ یا جلوی تحریمها را بگیرد؟ خیر. واقعیت این است که شورای امنیت و قطعنامههای آن دیگر آن اثرگذاری سابق را برای نه آنان دارند و نه برای ما. البته مجددا تاکید میکنم که این تحولات، تبعاتی دارند و نباید آن را کوچک شمرد. مثلا بازگشت به فصل هفتم منشور سازمان ملل، یا احتمال بازگشت تحریمهای تسلیحاتی، موضوعات مهمی هستند و نباید اجازه دهیم چنین روندی طی شود. در این زمینه تلاشهایی نیز در حال انجام است. با این حال، اروپا باید بداند که اگر چنین اقدامی انجام دهد، ما را در موقعیت دشواری قرار نمیدهد.
ما هنوز به یک مبنای مذاکراتی هم با اروپا نرسیدهایم؟
نه هنوز به چنین مبنایی نرسیدهایم. البته احتمال دارد در روزهای آینده جلسهای در این خصوص داشته باشیم. اروپاییها نیز خودشان به این درک رسیدهاند که استفاده از اسنپبک در حال حاضر، هیچ منفعتی نه برای آنها دارد و نه برای سایرین.
ممکن است ایران با شروط خاصی با تمدید موافقت کند؟ برای اینکه از بازگشت قطعنامههای شورای امنیت، به تعبیر شما، جلوگیری شود؟ به این موضوع فکر کردهاید که شاید یکی از راهکارها این باشد که ایران هم شروط خود را روی میز بگذارد؟
(با خنده) الان شما دارید رهکرد مذاکراتی میدهید؟
خیر. ولی احتمال فعالشدن اسنپبک زیاد است و آنوقت مردم ممکن است بپرسند که وزیر امور خارجه میگفت اروپا حق ندارد، اما میبینیم که این اتفاق افتاد. مثل برجام که گفته میشد احتمال خروج آمریکا بسیار کم است اما در نهایت خارج شد.
ببینید، وقتی من میگویم اروپا حق ندارد، منظورم این است که به لحاظ حقوقی، سیاسی و اخلاقی چنین حقی ندارد.
اما پایبندی به هیچکدام از اینها عملا وجود ندارد.
بله، ممکن است در نهایت اسنپبک هم فعال شود، من این را انکار نمیکنم. ما اکنون چند سال است که با چین و روسیه روی این موضوع کار میکنیم. جلسات مشترک متعددی داشتیم و مجموعهای از اقدامات را نیز بهصورت مشترک طراحی کردهایم که در صورت فعالشدن اسنپبک، آنها را اجرا کنیم. در مورد اینکه چه راهحلی برای جلوگیری نهایی از اسنپبک وجود دارد، میان ما سه کشور گفتوگوهایی شده و اقداماتی را هم مدنظر داریم؛ هرچند ممکن است موفق نباشیم. نکته اول این است که آنها حق ندارند این اقدام را انجام دهند، اما این به این معنا نیست که من بیایم و بگویم «شما این حق را دارید.» موضع ما روشن است: آنها چنین حقی ندارند. نکته دوم این است که اگر اسنپبک اتفاق بیفتد، برای ما خسارتهای سیاسی و راهبردی به دنبال خواهدداشت، اما اینگونه نیست که پایان دیپلماسی یا پایان همه چیز باشد. نکته سوم که بهنظرم باید به یک اشتباه رایج در جامعه پاسخ داده شود، این است که فعال شدن اسنپبک از نظر اقتصادی بیش از وضعیت موجود تاثیرگذار نخواهد بود.
فروش نفت ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟
خیر. تاثیر اقتصادی آن بیش از وضعیت موجود نخواهد بود. تحریمی بیش از آنچه اکنون وجود دارد، وضع نخواهد شد. چون من مشاهده میکنم که بسیاری از مردم یا حتی برخی مسئولان تصور میکنند که اگر اسنپبک فعال شود، تحریمها بازمیگردند. سوال من این است: کدام تحریمها؟ تحریمهای اقتصادی شورای امنیت در مقایسه با تحریمهای یکجانبه فعلی آمریکا بهمراتب محدودتر هستند.