۲۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۴

زهرا بذرافکن، خبرنگار گروه فرهنگ: صحبت کردن درباره تابوها، مثلا روابط پیچیده و عجیب و خارج از هر چارچوبی، حالا متفاوت از گذشته‌ای نه چندان دور در فضای گفت‌وگوهای عمومی، بدل به امری عادی شده است. این موضوع و بسیاری موضوعات حساس‌تر دیگر به ویژه در میان نسل‌های جدید تبدیل به امری روزمره شده و کاتالیست آن محتواهایی است که در رسانه‌های نوین و اجتماعی همین حالا که این متن را می‌خوانید، در حال پخش و البته مورد توجه است.

آگاه: این پدیده فراتر از یک تغییر ساده در سلیقه‌های فردی است و می‌تواند به یک تحول بنیادین در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران اشاره داشته باشد. این متن به مرور یکی از پیچیده‌ترین و حساس‌ترین پدیده‌های فرهنگی در جامعه ایران معاصر، یعنی فرآیند سازگاری و تغییر ظرفیت مردم نسبت به محتواهای رسانه‌ای حساس و مستهجن می‌پردازد. مرور این سیر تحول، از این برای حائز اهمیت است که درک درستی از تقابل میان ایده‌آل‌های حاکمیتی و واقعیت‌های جاری در عرصه فرهنگ و رسانه فراهم می‌آورد. تقابلی که درنهایت منجر به شکل‌گیری یک چرخه پیچیده از سیاست‌های رسمی، واکنش‌های اجتماعی و نوآوری‌های تکنولوژیک شده است. 

  دوره سازندگی؛ بستر تحولات (۱۳۶۸-۱۳۷۶)
دوران پس از جنگ تحمیلی و آغاز دوره ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که به «جمهوری دوم» نیز مشهور است، با تغییر رویکرد سیاست‌ها از آرمان‌گرایی به عمل‌گرایی همراه بود. در این دوره، برنامه‌های تعدیل اقتصادی با هدف بازسازی کشور آغاز شد که منجر به رشد اقتصادی بی‌سابقه با میانگین ۹.۶۵‌درصد و کاهش نرخ بیکاری به حدود ۹‌درصد شد. با این حال، این سیاست‌ها پیامدهای اجتماعی و فرهنگی قابل‌تاملی نیز به همراه داشت. رشد اقتصادی و همزمان افزایش نرخ تورم که در سال ۱۳۷۴ به رکورد ۴۹.۵‌درصد رسید، منجر به افزایش «شکاف طبقاتی» و دگرگونی در ارزش‌های جامعه شد. این تغییرات اقتصادی، ارزش‌محور شدن پول و ثروت را در جامعه تقویت کرد و گروه مرجع مردم را دگرگون ساخت. درحالی‌که دغدغه‌های نسل درگیر با جنگ بیشتر معطوف به نیازهای اولیه، اشتغال و ازدواج بود، نسل‌های پس از جنگ در فضایی متفاوت با مسائل جدیدی روبه‌رو شدند. این دگرگونی در ارزش‌ها و نیازها، بستر مناسبی را برای پذیرش اشکال جدیدی از فرهنگ عامه فراهم کرد که با هنجارهای پیشین در تضاد بود. جامعه به‌تدریج برای ورود به منازعات سیاسی پیرامون مسائل فرهنگی آماده می‌شد که این آمادگی زمینه‌ساز تحولات عمیق‌تر در دهه‌های بعدی بود.

تناقض سیاست‌ها و ظهور اشکال جدید فرهنگ عامه
رویکرد سیاست‌گذاران در این دوره با تناقض آشکاری همراه بود. از یک سو، پیام رسمی امام خمینی (ره) بر «حفظ شعائر اسلامی و ارزش‌ها» و «پرهیز از افراط‌کاری‌ها و تنگ‌نظری‌ها» تاکید می‌کرد. از سوی دیگر، در سطح اقدامات عملی زمینه برای گسترش اشکالی از موسیقی و فرهنگ عامه با درون‌مایه‌های عرفی فراهم شد. این تناقض در رسانه ملی نیز به‌وضوح دیده می‌شد. برای مثال، برنامه‌هایی مانند «بعد از خبر» با سبک خودمانی و شوخ‌طبعی، از لحن رسمی و سخت‌گیرانه پیشین فاصله گرفتند و به محبوبیت بالایی دست یافتند. این رویکرد تازه را می‌توان به‌عنوان یک عمل‌گرایی یا اقدام پنهان در برابر ایدئولوژی رسمی تفسیر کرد. گفتمان رسمی در تلاش بود تا با پاسخگویی به بخشی از نیازهای فرهنگی جامعه از تشدید بحران جلوگیری کند، اما در سطح گفتمان عمومی، همچنان شعارهای رسمی در جریان بود. این شکاف میان گفتار و عمل، به‌تدریج باعث دوری مردم از رسانه‌های رسمی و جست‌وجوی محتوای جایگزین در خارج از مرزها شد. این دوره در واقع، مرحله اول آماده‌سازی جامعه برای پذیرش فرهنگی بود که از منابع خارجی سرچشمه می‌گرفت.

رویدادهای کلیدی اجتماعی و فرهنگی در دهه هفتاد
وقایع این دوره نشان می‌دهد که چگونه تحولات فرهنگی تنها یک پدیده رسانه‌ای نبودند، بلکه ریشه‌های عمیقی در تغییرات ساختاری اقتصادی و اجتماعی داشتند. رویدادهای این دوره، بستر اصلی برای تحولات رسانه‌ای و فرهنگی دهه‌های بعدی را فراهم کردند و نشان می‌دهند که سیاست‌های تنظیم‌گری فرهنگی در برابر نیازهای برآمده از تغییرات اقتصادی و اجتماعی با چالش‌های جدی روبه‌رو بوده‌اند.

 عصر ماهواره؛ تقابل و مقاومت (۱۳۷۷-۱۳۸۸)
با پایان دوران سازندگی و ورود به دهه ۷۰، پدیده ماهواره به سرعت در ایران گسترش یافت. در این دوره، بیش از سه‌هزار شبکه ماهواره‌ای، ازجمله شبکه‌هایی با محتوای جنسی در ایران قابل دریافت بودند. آمارها و تحقیقات اولیه در آن زمان از گرایش بالا به استفاده از این رسانه خبر می‌دادند؛ به‌طوری که برخی نظرسنجی‌ها نشان می‌دادند تا ۷۰‌درصد مردم به صورت مستقیم از ماهواره استفاده می‌کنند. این پدیده درنهایت بستر ایجاد ایده گفتمان تهاجم فرهنگی شد. از دیدگاه رسمی، ماهواره ابزاری برای نفی هویت فرهنگی، گسترش فساد و فحشا و تغییر سبک زندگی بود. در ادامه این هجمه، سیاست‌های سلبی و تقابلی در دستور کار قرار گرفت. مقامات به صورت فیزیکی به جمع‌آوری دیش‌های ماهواره از پشت‌بام‌ها اقدام کردند و با ارسال پارازیت، تلاش کردند دریافت تصویر را مختل کنند.
با این حال، این سیاست‌ها با یک تناقض همراه بود. درحالی‌که نظام به‌شدت با فناوری ماهواره برای انتقال محتوا از خارج مبارزه می‌کرد، همزمان درحال‌توسعه صنعت فضایی خود بود و ماهواره‌های بومی مانند «امید» و «سینا-۱» را با همکاری کشورهای دیگر به فضا پرتاب می‌کرد. این تناقض نشان می‌دهد که مبارزه نه با خود فناوری، بلکه بامحتوا و کنترل روایت بود. همان‌طور که رئیس‌جمهور وقت، حسن روحانی بعدها به‌صراحت اشاره کرد، «مبارزه در پشت‌بام‌ها موثر نبود، نه ای‌مان مردم رفت و نه هویت آنان.» این جمله در واقع، اعتراف رسمی به شکست سیاست‌های سلبی و تقابلی در برابر جریان آزاد اطلاعات و محتوا بود.


  از ماهواره به اینترنت؛ انتقال پارادایم مصرف (۱۳۸۸ تا کنون)
با ورود به دهه ۸۰ و گسترش دسترسی به اینترنت، پارادایم مصرف محتوا در جامعه ایران به‌طور اساسی تغییر کرد. رئیس‌جمهور وقت، حسن روحانی در سال‌های بعد به صراحت به کنار گذاشته‌شدن ابزارهای سنتی مانند رادیو و تلویزیون و جایگزینی آنها با موبایل و اینترنت اشاره کرد. اینترنت، برخلاف ماهواره که یک رسانه یک‌طرفه و پخشی بود، یک فضای تعاملی است که کاربران در آن نه‌تنها مصرف‌کننده، بلکه تولیدکننده محتوا نیز هستند.
ویژگی‌های منحصربه‌فرد این فضا، فرآیند سازگاری را وارد مرحله جدیدی کرد. محتوای حساس در اینترنت نه‌تنها دردسترس‌تر و متنوع‌تر شد، بلکه کاربران نیز به صورت مستقیم در تولید، انتشار و توزیع آن مشارکت داشتند.

بازنمایی مسائل جنسی در فضای عمومی
تغییر پارادایم از مصرف منفعل به کنشگری فعال در سال‌های اخیر به شکل‌گیری پدیده‌هایی مانند جنبش #من_هم در ایران انجامید. این جنبش که در تابستان ۱۳۹۹ با الهام از جنبش جهانی #MeToo آغاز شد، به شکستن تابوی گفت‌وگو درباره تجاوز و آزار جنسی در فضای عمومی منجر شد و روایت‌های قربانیان را در شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه توییتر، آشکار ساخت. این نقطه عطف، نشان‌دهنده یک تغییر پارادایم از «مخاطب منفعل» به «کنشگر فعال» است و اثبات می‌کند که تقابل با این موضوعات دیگر فقط با سیاست‌های سلبی ممکن نیست. در این فضا، مردم خود تصمیم می‌گیرند درباره چه چیزی صحبت کنند و چه تابوهایی را بشکنند.

سینما و بازنمایی تابوهای اجتماعی
درحالی‌که ماهواره و اینترنت به‌تدریج در حال تغییر ظرفیت جامعه برای مواجهه با موضوعات حساس بودند، سینمای ایران نیز به این تحولات واکنش نشان داد. فیلمسازان با اتخاذ رویکردی جسورانه به سراغ موضوعاتی رفتند که تا پیش از این از تابوهای شدید محسوب می‌شدند. آثاری همچون «فروشنده»، «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» و «علفزار» به مسائلی چون تجاوز و خشونت جنسی پرداختند و با موفقیت‌های داخلی و بین‌المللی (مانند جایزه اسکار برای «فروشنده») روبه‌رو شدند. این فیلم‌ها، نه‌تنها موفقیت تجاری کسب کردند، بلکه به زمینه‌ساز بحث‌های اجتماعی گسترده در رسانه‌ها تبدیل شدند. پژوهش‌هایی در این زمینه نیز انجام شده است. 
برای مثال، ساجده عسکری، علی ایزانلو و شهلا شریفی در مقاله‌ای با عنوان «بررسی همبستگی تابوهای جنسی در فیلم‌های کمدی ایرانی و فروش گیشه» نشان دادند که در سینمای کمدی ایران، همبستگی مثبت و معناداری میان وقوع تابوهای جنسی و میزان فروش این فیلم‌ها وجود دارد. این یافته، یک بینش حیاتی را ارائه می‌دهد: جامعه‌ای که در گذشته محتوای جنسی را به‌عنوان یک تهاجم خارجی و فساد می‌دید، اکنون برای تماشای بازنمایی هنرمندانه و حتی تجاری آن در سینمای داخلی هزینه پرداخت می‌کند. این امر نشان می‌دهد که تابو به‌تدریج به یک کالای فرهنگی با ارزش اقتصادی تبدیل شده است و سینما نیز از این تغییر نگرش برای جذب مخاطب و کسب سود استفاده می‌کند.

ریشه‌های سازگاری و پیامدهای آن
فرآیند سازگاری فرهنگی با محتواهای حساس، محصول عوامل متعدد جامعه‌شناختی است. نخستین عامل، شکاف نسلی است. نسل‌های جدید (دهه هفتاد و هشتاد) با دسترسی به تکنولوژی‌های پیشرفته و با سرعت شتاب نسلی بالا، نگرش‌های متفاوتی نسبت به نسل‌های قبل دارند. برای این نسل‌ها اینترنت به راه‌حل جدیدی از سواد رسانه‌ای نیاز دارد که باسواد لازم برای رسانه‌های سنتی متفاوت است. عامل دوم، فردگرایی و تغییرات در ساختار خانواده است. افزایش استفاده از فضای مجازی منجر به کاهش تعاملات واقعی و افزایش انزوا شده است. این امر، نیازهای عاطفی و اجتماعی افراد را به فضاهای مجازی منتقل کرده و آنها را در معرض محتواهای متنوع‌تر، ازجمله محتوای حساس قرار داده است. درنهایت باید توجه داشت که جامعه ایران مانند هر جامعه مدرن، با چالش‌های نوینی همچون اعتیاد به اینترنت و افزایش اخبار جعلی روبه‌رو است که مختص این کشور نیست. این پدیده‌ها، اگرچه در همه جوامع مدرن وجود دارند، اما در جامعه‌ای با سیاست‌های فرهنگی سخت‌گیرانه، پیامدهای متفاوتی به همراه داشته‌اند. یکی از این پیامدها پدیده عادی‌سازی است که در اینجا به معنای انتقال تدریجی یک پدیده از وضعیت تابو به «پذیرش اجتماعی» است.

از ابتدا تا تحول
بررسی سیر سازگاری فرهنگی جامعه ایران با محتواهای رسانه‌ای حساس، نشان می‌دهد که این پدیده فرآیندی تدریجی بوده که از پس از جنگ تحمیلی آغاز و با ظهور فناوری‌های نوین ارتباطی شتاب گرفته است. سیاست‌های سلبی و تقابلی، ازجمله جمع‌آوری دیش‌های ماهواره و فیلترینگ اینترنت درنهایت ناکام ماندند و نه‌تنها نتوانستند مانع از نفوذ محتوا شوند، بلکه با بی‌اعتبارکردن رسانه‌های داخلی، این فرآیند را تسریع کردند. درنهایت، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که محتوا بر سیاست‌گذاری پیروز شده است. تمایلات فرهنگی و اجتماعی مردم، راه خود را از طریق پلتفرم‌های جایگزین پیدا کرده است و محتوایی که زمانی ممنوع و بیگانه تلقی می‌شد، اکنون در داخل کشور بازتولید و حتی به یک کالای فرهنگی با ارزش اقتصادی تبدیل شده است.

چه کار کنیم؟
باتوجه‌به نتایج پژوهش‌های پیرامون این مسئله و نیز آنچه از ابتدا تا اینجا مرور شد، ارائه چند پیشنهاد سیاستی ضروری به‌نظر می‌رسد:
یک، تغییر رویکرد از تقابل به مدیریت؛ سیاست‌گذاران بعد از بسیار تجربه‌های سلبی یا محدودکننده و شکست آنها شاید بهتر است به ناکارآمدی این نوع تنظیم‌گری‌ها اذعان کنند و به جای محدودسازی رشد فناوری و محتوای همبسته با آن، بر آموزش سواد رسانه‌ای به مردم و به‌ویژه نسل‌های جوان تمرکز کنند تا آسیب ناشی از این امکانات و ابزارها به حداقل ممکن برسد.
دو، رقابت با محتوای خارجی؛ در این دوره شکست‌های پی‌درپی وی. او. دی‌های داخلی در مخاطب‌یابی و فروش و نیز ورشکستگی رسمی تعدادی از آنها، برای بقای خودشان هم که شده با تولید محتوای جذاب و با کیفیت که نیازهای واقعی مردم را منعکس می‌کنند، به رقابت با محتوای خارجی بپردازند.
سه، توسعه گفتمان سازنده؛ به جای سکوت و محدودسازی، باید گفتمان‌های سازنده‌ای درباره مسائل جنسی و روابط اجتماعی در فضای عمومی ایجاد شود. پرداختن به این موضوعات در قالب‌های هنری و اجتماعی و از مسیرهای سالم و درست، ظرفیت جامعه را برای حل مسائل مرتبط افزایش خواهد داد و نوع مواجهه با آن را از حالت قربانی به برخوردی موثر تغییر می‌دهد. 

منتظر چه باشیم؟
با گسترش روزافزون تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، به‌نظر می‌رسد روند عادی‌سازی و شکستن تابوهای فرهنگی ادامه خواهد یافت. آینده فرهنگی ایران، در گرو این است که آیا نهادهای رسمی قادر خواهند بود رویکردهای بنیادین خود را با این تحولات همگام سازند یا همچنان بر سیاست‌های ناکارآمد گذشته، اصرار خواهند داشت. درنهایت، پیروزی با کسانی خواهد بود که به جای مبارزه با جریان تغییر، آن را درک کرده و برای مدیریت و هدایت سازنده آن در چارچوب ارزش‌های اجتماعی پایدار و سالم تلاش کنند.
 

تاثیرات اجتماعی محتوای ماهواره‌ای بر خانواده
محتوای ماهواره‌ای، به‌ویژه سریال‌های فارسی‌زبان، به‌تدریج بر ساختار خانواده و روابط میان اعضای آن تاثیر گذاشت. مطالعه‌ای در همان دوره با عنوان «تاثیر شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بر ناهنجاری‌های اجتماعی در بین جوانان اردبیل» توسط صمد فریدی و علی جعفری، نشان داد که بین میزان استفاده از ماهواره و ناهنجاری‌هایی مانند خیانت، طلاق، اعتیاد به مشربات الکلی و روابط جنسی رابطه معناداری وجود دارد. شبکه‌هایی مانند «من و تو» و «جم»، با تولید برنامه‌هایی که بر مد و آرایش، تنوع‌طلبی و تفریحات تمرکز داشتند، به ترویج سبک زندگی غربی پرداختند و حتی در مواردی با استفاده از پوشش‌های نیمه‌عریان و اشاعه برهنگی، به عادی‌سازی این مفاهیم در جامعه کمک کردند. با نگاهی به نظریه کاشت، پخش مداوم این روایت‌ها که عادی‌سازی روابط خارج از چارچوب و خیانت را ترویج می‌کردند، به‌تدریج بر تصویر ذهنی مخاطبان از روابط زناشویی تاثیر گذاشت. این فرآیند، تابو را به «روایت‌های روزمره» تبدیل کرد و ظرفیت اجتماعی را برای پذیرش و بحث درباره این موضوعات افزایش داد. به‌عبارت‌دیگر، با وجود سیاست‌های رسمی تقابلی، محتوای ماهواره‌ای به‌تدریج باورها و ارزش‌های مرتبط با روابط جنسی و خانوادگی را در جامعه دگرگون کرد و زمینه‌ساز تحولات عمیق‌تر در دهه‌های بعدی شد.

شبکه نمایش خانگی پاسخی که خود به مسئله تبدیل شد
در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، عملکرد رو به افت صداوسیما در تولید برنامه‌های جذاب، منجر به کوچ مخاطبان به سوی شبکه‌های ماهواره‌ای شد. در واکنش به این وضعیت، نهادهای فرهنگی خصوصی و دولتی با هدف مقابله با تهاجم فرهنگی، پلتفرم‌های نمایش خانگی را راه‌اندازی کردند. این پلتفرم‌ها قرار بود با تولید محتوای جذاب و با محدودیت‌های کمتری مخاطب ایرانی را به سمت تولیدات داخلی بازگردانند.
با این حال، این راه‌حل خود به یک مسئله جدید تبدیل شد. با گسترش پلتفرم‌ها و ورود سرمایه‌گذاران، تولیدات این حوزه به‌تدریج دچار افت کیفی و تقلید از الگوهای بیگانه شدند. به‌عنوان‌مثال این سریال‌ها به جای ترویج ازدواج پایدار، به عادی‌سازی خیانت و طلاق پرداختند. این پدیده اوج تناقض در سیاست‌گذاری فرهنگی را به تصویر کشید. در یک چرخه علت‌ومعلولی، ضعف رسانه داخلی منجر به گرایش مخاطب به محتوای خارجی شد و تلاش برای بازگرداندن مخاطب با استفاده از ابزار داخلی، منجر به بازتولید همان محتوا در داخل شد.