۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۵

در تقویم بین‌المللی ۳۰ سپتامبر به‌عنوان روز جهانی ترجمه نامگذاری شده است. انتخاب این مناسبت به دلیل همزمانی این روز با تاریخ درگذشت سنت جروم (کشیش یونان باستان) مترجم مشهور انجیل از زبان عبری به زبان لاتین است. اما معمولاً نامگذاری و مناسبت‌ها در تقویم به دلیل اهمیت آن رویداد هستند و از این منظر می‌توان گفت این تاریخ، نوعی یادآوری درخصوص اهمیت ترجمه است؛ به عقیده بسیاری از اهل علم، ترجمه یک فرصت است؛ یک فرصت تازه برای  مواجهه با اتفاقات تازه.

آگاه: در مورد تاریخ پیدایش ترجمه و اینکه اولین ترجمه مربوط به چه زمانی است حرف‌های ضدونقیض بسیاری وجود دارد اما با نگاهی به همین تاملات می‌توان به صورت تنزدیکی گفت اولین تأملات در مورد رشته ترجمه به بیش از ۲۰۰۰ سال قبل باز می‌شود. گفته می‌شود کتاب انجیل در تاریخ ترجمه به‌عنوان کتابی در نظر گرفته می‌شود که به دفعات زیادی ترجمه شده است  و با فاصله کمی از آن، قرآن قرار می‌گیرد.
 این فرضیه احتمالاً درست است، زیرا بیشتر کتاب‌های مذهبی به سرعت به بسیاری از زبان‌ها ترجمه می‌شوند تا در سرزمین‌های مختلف خوانده شوند. حتی سنت جروم که روز جهانی ترجمه به مناسبت سالروز درگذشت او نامگذاری شده، ترجمه را به دو دسته مذهبی و غیرمذهبی تقسیم می‌کرد.

دو انقلاب رشته ترجمه
شاید بتوان گفت رشته ترجمه دو انقلاب را سپری کرده است؛ یکی کشف و ورود چاپخانه و دیگری جنگ جهانی اول و دوم و تولد سازمان‌های بین‌المللی بزرگ مثل یونسکو و سازمان ملل متحد. در این دوره فناوری‌های جدید ظاهر می‌شوند و حجم وسیعی از مهاجرت امکان ظهور روش‌های ترجمه جدید را فراهم می‌کند. نیاز به ارتباط بین کشورها سرعت می‌گیرد و درنتیجه زمانی است که چندین انجمن مترجم در اروپا و در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه و چندین کشور دیگر به وجود می‌آیند.
اما تاریخ ترجمه در ایران به دوران هخامنشیان برمی‌شود. برخی کتیبه‌های تخت جمشید به سه زبان متفاوت نوشته شده‌اند؛ متن اصلی که به زبان فارسـی باسـتانی اسـت و دو ترجمه به زبان‌های بابلی و ایلامـی. این کتیبه‌ها را می‌توان نخسـتین مـدارک ملمـوس از تاریـخ ترجمـه در ایـران به‌شمار آورد. زبان پارسی باستان در دوران پارت‌ها و مادها و هخامنشیان با فارسی تفاوت‌های عمده‌ای داشت. در آن دوران خطوط بابلی و ایلامی نیز بین مردم باستان رواج داشت به‌گونه‌ای که شاهان هخامنشی به چند زبانه بودن خود افتخار می‌کردند. وسعت این امپراطوری و ارتباطات گسترده آن با سرزمین‌های بیگانه و نیز تغییرات مهم و کلیدی در زبان پارسی باستان باعث نزدیکی هرچه بیشتر فرهنگ و قومیت به زبان‌های مختلف در ایران شده و ترجمه متون را امری لازم و اجتناب‌ناپذیر کرده بود. از این رو، کاتبان و منشیان ماهر در دبیرخانه‌های دولتی به کار گرفته می‌شدند.
پیش از ورود اسلام در ایران، ترجمه به‌عنوان یک فعالیت فرهنگی و ادبی پررنگ بود. در این دوره، ترجمه‌هایی از زبان‌هایی مانند پهلوی، سریانی، یونانی و سنسکریت به زبان پارسی صورت می‌گرفت. آثار ادبی، دینی و فلسفی ازجمله شاهنامه، چهل حدیث، آثار افلاطون و ارسطو و... در این دوران ترجمه می‌شدند.
بعد از عصر ساسانی، در قرون وسطی، اسلام به تدریج در کشورهای همسایه گسترش یافت. در آن زمان، ایرانیان با وجود مکتب خداشناسی و ترویج اسلام، تحولات بزرگی را در ساختار زندگی و اجتماعی خود تجربه کردند. در سده‌های بعدی ترجمه تحت اللفظی قرآن به زبان پهلوی و ترجمه آثار بسیاری از دانشمندان به عربی نیز رواج یافت.
در بیشتر دوره‌های شکوفایی ترجمه تا عصر قاجار، اولویت با ترجمه متون علمی، مثل پزشکی و مهندسی و تا حدودی متون فلسفی و تاریخی بوده است نه متون ادبی. البته متونی مثل «کلیله و دمنه» و «مرزبان‌نامه» و... هم در دوره‌ای ترجمه می‌شود، حتی «کلیله و دمنه» هم بیشتر به دلیل وجه تعلیمی‌اش مورد توجه بوده تا وجه ادبی و داستانی. مثلاً در دوره ساسانیان که جندی‌شاپورتاسیس می‌شود، پزشکی بیشتر مورد توجه بوده تا شاخه‌های دیگر. در اوایل قاجار هم وضع به همین‌گونه است تا اینکه کم‌کم به ترجمه رمان و داستان و نمایشنامه و مانند اینها می‌رسیم. اما مثلاً در هیچ دوره‌ای صحبت از ترجمه «ایلیاد و اُدیسه» هومر نیست و این کتاب در دوره پهلوی ترجمه می‌شود.
ماندگاری دن کیشوت در ایران با ترجمه‌اش
بنابر اسناد و مدارک موجود «دن کیشوت» اولین کتاب خارجی و رمانی است که در ایران ترجمه‌شده است. این اثر در قرن ۱۹ میلادی برای ناصرالدین شاه به فارسی ترجمه شد، ولی به انتشار عمومی نرسید. بعدها ذبیح‌الله منصوری ترجمه‌ای فارسی از این رمان منتشر کرد. پس از آن این کتاب به ترجمه محمد قاضی در سال ۱۳۳۷ در ایران منتشر شد؛ این ترجمه چون از روی ترجمه موریس باردنِ فرانسوی انجام شده بود، نام دن کیشوت را در ادبیات ایران ماندگار کرد.
در تاریخ ترجمه ایران، مترجمان کاربلد و زبردستی دست به ترجمه معروف و بزرگ دنیا زدند و از این منظر می‌توان گفت، لطف بزرگی در حق فرهنگ و ادبیات این سرزمین کردند. مترجم‌ها واسط بین ما و دنیا هستند. واسطه‌هایی که کمک می‌کنند از ناب‌ترین آثار ادبی هر کشوری بهره ببریم و پشت سد زبان نمانیم. به لطف حضور مترجم‌هاست که می‌توانیم از شاهکارها بهره ببریم و فرهنگ و ادب کشورهای مختلف را بشناسیم. در برخی موارد کیفیت ترجمه آثار به قدری بالا بوده که ما نام و موضوع آثار را به واسطه نام مترجم به یاد می‌آوریم و فراموش می‌کنیم، مؤلف آن که بوده است. محمود اعتمادزاده، محمد قاضی، بهمن فرزانه، سروش حبیبی، عبدالله کوثری، ابوالحسن نجفی، عزت الله فولادوند، مهدی غبرائی، مهدی سحابی، نجف دریابندری و خشایار دیهیمی تنها بخشی از مترجمان نام‌آشنای این سرزمین هستند که ما به واسطه ترجمه آنها با بسیاری از آثار معروف و کلاسیک دنیا آشنا شدیم. به‌عنوان مثال محمود اعتمادزاده که به او لقب پدر ترجمه ایران را داده‌اند آثار مهمی مثل دن آرام، بابا گوریو، ژان کریستف، جان شیفته، شاه لیر، هملت، فاوست و… را به دنیای زبان فارسی کشاند تا علاقمندان به ادبیات از جریان جهانی عقب نماند.

دو چالش اصلی ترجمه در ایران
با این حال و با وجود مسیر پرفراز و نشیبی که ترجمه در ایران داشته، امروز با وجود ابزار و فناوری‌های بسیار زیاد اوضاع ترجمه به جای اینکه بهتر شود،‌ بدتر شده است و دلیلش هم واضح است؛ به میان آمدن سود مالی و فروش و پدیدآمدن تکنولوژی‌هایی مثل هوش مصنوعی. از آنجا که امروز در هر کسب و کاری پول و سود مالی، حرف اول را می‌زند در بازار ترجمه هم این موضوع وجود دارد و نتیجه اینکه در بیشتر مواقع ناشر فقط به فکر فروش اثر است فارغ از کیفیت ترجمه. ثمره این غفلت موضوعاتی چون ترجمه دزدی و تکراری است. به این شکل که یک مترجمه، ترجمه‌ای که یک‌بار یک نفر انجام داده را برمی‌دارد و با نام خود به یک ناشر می‌دهد و ناشر هم آن را چاپ می‌کند و نتیجه اینکه نسخه‌های زیاد و متنوعی با مترجمان مختلف از کتاب‌های پرفروش در بازار موجود می‌شود. به همه اینها، چالش هوش‌مصنوعی را هم اضافه کنید به لطف این ابزار بسیاری از مترجمان کار خود را آسان می‌کنند و از مترجمی فقط نامش را بهره می‌برند وگرنه همه زحمات به دوش هوش‌مصنوعی است.

ترجمه انسانی؛ به مثابه یک امر لاکچری
در این میان، خلاقانونی در مورد استفاده از این ابزارها کار را سخت‌تر می‌کند. وقتی قانونی در زمینه استفاده از هوش‌مصنوعی برای ناشران وجود ندارد، جلوی استفاده غلط هم گرفته نمی‌شود نتیجه اینکه، ناشران کتاب‌ساز آزادانه و به راحتی فعالیت می‌کنند و فقط به فکر پول درآوردن هستند. البته قانون گذاری در این زمینه به معنای سانسور و ممیزی نیست بلکه به معنای ترسیم یک ساز و کار شفاف و قانونی است. سهیل سمی، مترجم پرکاری که به قول خودش به ترجمه کتب آمریکایی و حجیم علاقه دارد معتقد است با رویه‌ای که هوش‌مصنوعی در پیش گرفته،‌ مترجمان در آینده بیکار می‌شوند و ترجمه انسانی یک نوع کار لوکس به حساب می‌آید. وی می‌گوید: ممکن است مترجمان انسانی با سبک خاص خودشان، تفاوت‌هایی در ساختار زبانی و واژه‌سازی‌ها ایجاد کنند، اما باید دید که در آینده، اساساً کسی خواهان این تفاوت‌ها هست یا خیر. آیا ناشران حاضرند همچنان با مترجمان انسانی و پیچیدگی‌های قراردادی همکاری کنند، وقتی که می‌توانند از ابزارهایی بهره ببرند که هیچ اعتراضی هم ندارند و هزینه زمانی را نیز تا یک‌پنجم کاهش می‌دهند؟ الان ناشرها دقیقاً همین کار را می‌کنند؛ متن را به هوش‌مصنوعی می‌دهند و سپس یک ویراستار چک نهایی را انجام می‌دهد و سرعت بسیار بالا می‌رود.
مترجم «هرگز رهایم مکن اثر کازو ایشی گرو» با اشاره به اینکه مفاهیم سنتی در حال تغییر است، بیان می‌کند: همه‌چیز در حال تغییر معناست. البته در خاورمیانه حتماً سرعت تغییر پایین‌تر خواهد بود، شاید هنوز افرادی باشند که ترجیح بدهند سفارش ترجمه را به مترجمی انسانی بدهند، چون دوست دارند کار انسان باشد. اما این ترجمه‌ها در آینده دیگر جنبه لاکچری پیدا خواهد کرد و بسیاری از مشاغل فعلی، ازجمله ترجمه انسانی، به‌زودی از بین خواهند رفت. او مقاومت در برابر این‌گونه ابزارها را بی‌فایده می‌داند و می‌گوید: همه‌چیز عوض می‌شود. مثل غذاهای خاصی که آدم فقط گاهی ممکن است در یک رستوران بخورد، ترجمه انسانی هم به چیزی خاص و لوکس بدل می‌شود. چاره‌ای نیست. مقاومت فایده‌ای ندارد.
در مقابل این نظر، عده‌ای هم معتقدند که هیچ‌چیز نمی‌تواند جای هوش و خلاقیت انسان را بگیرد و درنهایت باز هم همه راه‌ها به انسان ختم می‌شود. به عقیده این دسته از افراد، هوش‌مصنوعی نهایتاً می‌تواند در حد یک دستیار عمل کند اما درنهایت کار با نظارت و حضور انسان به نتیجه می‌رسد.
احتمالاً با خواندن این گزارش متوجه سیر ترجمه در ایران شدید و اینکه از کجا به کجا رسیدیم و متاسفانه باید بگوییم به جای خوبی نرسیدیم؛ بسیاری از مترجمان معاصر یا مشغول به کار دیگری هستند یا اینکه ترجمه برای‌شان یک شغلی دلی است. باید منتظر ماند و دید که آیا در آینده هوش انسانی حریف هوش مصنوعی می‌شود یا از پا می‌افتد؟

ترجمه ، تابع ضرورت‌های بیرونی و نیاز جامعه است

عبدالحسین آذرنگ، نویسنده کتاب «تاریخ ترجمه در ایران، از دوران باستان تا پایان عصر قاجار» در مورد ترجمه در عصر قاجار معتقد است: «ترجمه در عصر قاجار چند دوره اصلی دارد: ۱) دوره عباس‌میرزا / فتحعلی‌شاه که دوره آغاز ترجمه بود؛ ۲) دوره محمدشاه قاجار که ادامه دوره نخست بود و تغییر محسوسی در روند پیشین دیده نمی‌شود؛ ۳) دوره ناصری که می‌توان آن را به چهار بخش ترجمه در دوره صدارت امیرکبیر؛ ترجمه‌های دارالترجمه ناصری؛ ترجمه‌های دارالفنون؛ و ترجمه‌های دگراندیشان و آزاد تقسیم کرد؛ ۴) دوره مظفری و مشروطه؛ ۵) دوره پسامشروطه تا انقراض قاجاریه.
در این دوره‌ها از آغاز تا دوره فعالیت دگراندیشان در عصر ناصری ترجمه‌ها به سفارش دولت، در برای مقاصد دولتی و به ترجمه مترجمانی بوده است که به هزینه دولت یا تنی چند از شاهزادگان دارای سمت دولتی ترجمه می‌کرده‌اند. درنتیجه، کتاب‌هایی ترجمه می‌شد که شاه و رأس هرم قدرت و مقامات دولتی ترجمه آنها را ضروری یا مفید یا موافق ذوقیات خود تشخیص می‌دادند. تا دوره ناصری هم طبقه متوسط باسواد شهری، یعنی طبقه‌ای که نشر در میان آن، با درآمد و هزینه آن طبقه و اساساً خطاب به آن طبقه رشد می‌کند، به مرتبه‌ای از تأثیرگذاری نرسیده بود که بتواند تقاضای موثری ایجاد کند و بازار کتاب را وادارد تا به تقاضای این طبقه پاسخ بدهد. در دوره ناصری که دگراندیشان، یعنی مجموعه‌ای از مخالفان سیاست‌های دولت، روشنفکران، آزادی‌خواهان، طرفداران حکومت قانون، اصلاح‌طلبان، شماری از رجال دولتی خیرخواه و منزه و منتقد و بری از فساد به‌گونه‌ای با هم همگرا شدند، ضرورت ترجمه آثاری به میان آمد که در برای مقاصد آنها بود. کتاب‌هایی که میرزاحبیب اصفهانی ترجمه کرد، مثل «حاجی بابای اصفهانی»، مطالبی که میرزا ملکم‌خان و مستشارالدوله و طالبوف ترجمه کردند، خارج از نظارت دولت، جدا از منویات دولت، مخالف با اغراض دولت و به منزله بازتابی از نیازهای جامعه زمان خود بود. ترجمه تابع نیاز است، ترجمه مانند تألیف نیست. به ندرت ممکن است کسی بنشیند و کتابی را فقط به هوای دل خودش و بدون آن‌که به انتشار آن بیندیشد، ترجمه کند؛ نه اینکه از این دست ترجمه نباشد اما موارد آن بسیار اندک است. روند ترجمه به‌طور کلی و در مجموع تابع هوای دل مترجمان نیست، تابع ضرورت‌های بیرونی، تأثیرها و طلب جامعه و نیاز به منابعی است که در زبان اصلی جامعه یافت نمی‌شود. به همین دلیل تا زمانی که سیاست‌های دولتی قاجار اجرا می‌شد، مضمون‌های حمایت‌شده برای ترجمه نبود، اما جنبش مشروطه‌خواهی که آغاز شد و جامعه نیاز پیدا کرد صداها و نواهای دیگری بشنود و در ضمن اختیار هم از دست دولت خودکامه بیرون رفت، آنگاه ادبیات داستانی، نمایشنامه، نظریه‌های سیاسی، کتاب‌های انتقادی، اعتقادی، الهام‌بخش در روانه ترجمه قرار گرفت. در دوره مشروطه نمایشنامه‌های انتقادی با استقبال بی‌نظیر و کم‌نظیری روبه‌رو شد. استقبال این‌قدر زیاد بود که کسانی مثل محمدعلی فروغی و علی‌اکبر داور هم نمایشنامه ترجمه کردند. در چنان مرحله‌ای بود که ادبیات زنده و الهام‌بخش و تأثیرگذار به اعماق جامعه راه یافت.