۲۹ آذر سالروز درگذشت موسیقیدان و نوازنده‌ای است که حق بزرگی بر گردن موسیقی در ایران دارد. کسی که با گذشت ۶۸ سال از درگذشتش هنوز هرجا که حرف از موسیقی سنتی و آموزش آن است،‌ نامش به میان می‌آید. ابوالحسن خان صبا، موسیقیدانی است که به دلیل نوآوری‌ها و تحولاتی که در موسیقی ایران پدید آورد، از او با عنوان «نیمای موسیقی ایرانی» یاد می‌شود و مدتی که در این عرصه حضور داشته است را «دوران طلایی موسیقی» می‌نامند.

دایره‌المعارف عملی موسیقی

آگاه: تاریخ فرهنگ و هنر ایران در سده اخیر، مشحون از نام‌هایی است که هر یک به سهم خود در پاسداشت و ارتقای میراث گذشتگان کوشیده‌اند. اما در این میان، نام «ابوالحسن صبا» درخشش و جایگاهی یگانه دارد. او تنها یک نوازنده چیره‌دست یا یک ردیف‌دان برجسته نبود؛ صبا را می‌توان «نقطه عطف» و «حلقه اتصال» دو دوران مهم در تاریخ موسیقی ایران دانست: دوران سنت‌گرایی قاجار و دوران نوگرایی و تجدد عصر پهلوی. او با درکی عمیق از مبانی زیبایی‌شناختی موسیقی دستگاهی و با بهره‌گیری از متدولوژی‌های نوین آموزشی که از غرب وام گرفته شده بود، ساختاری را بنیان نهاد که تا امروز، ستون فقرات آموزش موسیقی در ایران محسوب می‌شود.

اهمیت صبا در تاریخ موسیقی ایران
اهمیت صبا در تاریخ موسیقی ایران از چند منظر قابل بررسی است: نخست، احاطه بی‌نظیر او بر تمام سازهای اصلی موسیقی ایرانی که او را به «دایره‌المعارف عملی موسیقی» بدل کرد؛ دوم، نقش پیشگامانه او در پژوهش‌های میدانی و ثبت موسیقی نواحی (فولکلور) و پیوند آن با موسیقی شهری و سوم، که شاید مهم‌ترین وجه شخصیت او باشد، نقش «معلمی» و تربیت نسلی از موسیقیدانان است که بعدها بدنه اصلی موسیقی رادیو و برنامه «گل‌ها» را تشکیل دادند. اگر بپذیریم که موسیقی ایران در گذر از طوفان‌های تجدد آمرانه و تغییرات اجتماعی سده چهاردهم خورشیدی، هویت خود را حفظ کرد، بخش عظیمی از این ماندگاری مرهون تلاش‌های صبا در تدوین، ثبت و انتقال این میراث است.
ابوالحسن صبا در سال ۱۲۸۱ خورشیدی (برخی منابع ۱۴ فروردین ۱۲۸۲ را ذکر کرده‌اند) در تهران و در محله‌ای که بعدها به واسطه سکونت او و خاندانش اهمیت یافت (محله ظهیرالاسلام)، دیده به جهان گشود. او از خاندانی برخاست که فضل و هنر در آن موروثی بود. پدرش، ابوالقاسم کمال‌السلطنه، فرزند محمدجعفرخان صدرالحکما و نوه محمودخان صبا (ملک‌الشعرای دربار فتحعلی‌شاه قاجار) بود. این شجره‌نامه نشان می‌دهد که صبا ریشه در خاکی داشت که شعر، طبابت و موسیقی اجزای جدایی‌ناپذیر آن بودند.
کمال‌السلطنه، پدر صبا، پزشکی حاذق و ادیبی فرزانه بود که موسیقی را نه به عنوان پیشه، بلکه به عنوان لازمه کمال روح می‌شناخت. او سه‌تار را با مهارتی دلنشین می‌نواخت و نخستین کسی بود که گوش ابوالحسن را با نغمات موسیقی ایرانی آشنا کرد. فضای خانه پدری صبا، محفل آمد و شد بزرگانی چون میرزا عبدالله فراهانی و درویش‌خان بود. تنفس در چنین اتمسفری، ذائقه هنری کودک را چنان پرورش داد که او پیش از آنکه خواندن و نوشتن بیاموزد، با زبان موسیقی آشنا شده بود. نبوغ و استعداد موسیقی در صبا از همان سنین خردسالی نمایان بود. نقل است که او در کودکی با بستن تارهایی به انگشتان خود، صدای سازهای مختلف را تقلید می‌کرد. پدر که این اشتیاق و استعداد را دریافت، او را به محضر بزرگ‌ترین استادان زمان فرستاد. صبا برخلاف رویه معمول آن زمان که هنرجویان تنها بر یک ساز تمرکز می‌کردند، عطشی سیری‌ناپذیر برای آموختن تمام ابعاد موسیقی داشت. او نزد مجموعه‌ای از اساتید تراز اول دوران قاجار موسیقی را آموخت.
گستردگی در آموزش، صبا را به شخصیتی چندبعدی تبدیل کرد. او کمانچه را نزد اسماعیل‌زاده آموخت تا بتواند روح ایرانی را در ویولن بدمد؛ تار و سه‌تار را نزد درویش‌خان و میرزا عبدالله فراگرفت تا بر ردیف و جمله‌بندی مسلط شود و نزد وزیری رفت تا بیاموزد چگونه این میراث کهن را با زبان علم (نت) ثبت و تدریس کند. یکی از فصول درخشان و تعیین‌کننده در زندگی هنری صبا، سفر او به استان گیلان و اقامت در شهر رشت است. در سال ۱۳۰۶، استاد علینقی وزیری که ریاست مدرسه عالی موسیقی را بر عهده داشت، صبای ۲۵ ساله را مامور کرد تا شعبه‌ای از این مدرسه را در رشت تاسیس کند. این ماموریت که حدود دو سال به طول انجامید، فراتر از یک وظیفه اداری و آموزشی بود و به نقطه عطفی در تاریخ پژوهش موسیقی ایران بدل شد.
«صبا» در قامت یک مردم‌نگار
تا پیش از صبا، موسیقی ایران عمدتا به «موسیقی دستگاهی» (شهری) خلاصه می‌شد و موسیقی نواحی و روستایی کمتر مورد توجه موسیقیدانان رسمی قرار می‌گرفت. صبا در دوران اقامت در رشت، با روحیه‌ای جست‌وجوگر و پژوهشگر، از حصار شهر خارج شد. او با تحمل سختی‌های فراوان و سفر با اسب و قاطر به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور گیلان همچون «دیلمان»، «عمارلو»، «اسپیلی» و «داماش» سفر کرد. هدف او شنیدن نغمه‌هایی بود که قرن‌ها در سینه مردمان آن دیار محفوظ مانده بود. صبا در این سفرها با نوازندگان و خوانندگان محلی نشست و برخاست کرد. از جمله این هنرمندان بومی می‌توان به «اکبر تارچی» (نوازنده تار) و «غلامعلی فلاحتکار» (نوازنده سرنا و کمانچه) اشاره کرد. صبا با دقت علمی، ملودی‌های آنها را می‌شنید، با ویولن خود تقلید می‌کرد و سپس آنها را به خط نت درمی‌آورد.

ارمغان‌های ماندگار: 
از «زرد ملیجه» تا «دیلمان»
حاصل این پژوهش‌های میدانی، ورود گنجینه‌ای از ملودی‌های ناب فولکلور به بدنه موسیقی رسمی ایران بود. صبا این نغمه‌ها را نه تنها ثبت، بلکه آنها را با تکنیک‌های نوازندگی سازهای شهری تنظیم و اجرا کرد. مهم‌ترین دستاوردهای این دوره عبارتند از زرد ملیجه، گوشه دیلمان و رقص چوبی قاسم‌آبادی و امیری مازندرانی.
زرد ملیجه (گنجشک زرد): قطعه‌ای ضربی و پرشور در آواز دشتی که ملهم از نغمه‌های گیلانی است. صبا در این قطعه با مهارت تمام، حالت‌های پرش و تحرک گنجشک را با تکنیک‌های ویولن شبیه‌سازی کرد. این اثر نخستین بار در سال ۱۳۰۶ ضبط شد.
گوشه دیلمان: صبا نغمه‌ای حزین و کوهستانی را که در منطقه دیلمان شنیده بود، تحت عنوان «دیلمان» وارد ردیف آواز دشتی کرد. امروزه دیلمان یکی از زیباترین و شناخته‌شده‌ترین گوشه‌های ردیف آوازی ایران است که خوانندگان بزرگی چون بنان و شجریان آن را اجرا کرده‌اند. 
رقص چوبی قاسم‌آبادی و امیری مازندرانی: از دیگر قطعاتی که صبا از دل موسیقی شمال ایران بیرون کشید و با تنظیمی هنرمندانه به جامعه موسیقی معرفی کرد.
این اقدام صبا، نخستین گام جدی در جهت «ملی کردن» موسیقی ایران به معنای واقعی کلمه بود؛ یعنی پیوند زدن موسیقی اقوام با موسیقی کلاسیک مرکز. او با این کار نشان داد که ریشه موسیقی ایرانی واحد است و مرزهای ساختگی میان موسیقی محلی و دستگاهی نباید مانع تعامل آنها شود.

نوآوری در سازها و تدوین ردیف
صبا در نواختن سازهای متعدد مهارت داشت، اما نقش او در ارتقای تکنیک و جایگاه دو ساز «ویولن» و «سنتور» و همچنین حفظ اصالت «سه‌تار» بی‌بدیل است. او سازها را تنها نمی‌نواخت، بلکه آنها را «مهندسی» می‌کرد و متدولوژی آموزش آنها را بازآفرینی می‌کرد. تا پیش از صبا، ویولن که سازی اروپایی بود، در ایران با تکنیک‌های ناقص و عمدتا تقلیدی از کمانچه نواخته می‌شد. صبا با شناخت دقیقی که از متد ویولن کلاسیک (به واسطه آموزش نزد هنگ‌آفرین و وزیری) و تکنیک‌های کمانچه (نزد اسماعیل‌زاده) داشت، سبکی نوین را ابداع کرد که بعدها به «مکتب ویولن صبا» شهرت یافت. او ویولن را از حالت تقلیدی خارج کرد. او تکنیک‌های دست چپ (انگشت‌گذاری) و دست راست (آرشه‌کشی) را به‌گونه‌ای تغییر داد که بتواند تمام ظرایف موسیقی ایرانی، از جمله ریزها، تکیه‌ها و تحریرها را اجرا کند. ویولن در دستان صبا، لهجه‌ای کاملا ایرانی داشت، بدون آنکه از اصول استاندارد نوازندگی فاصله بگیرد. همچنین برای اجرای مقام‌های مختلف موسیقی ایرانی، کوک‌های متنوعی برای ویولن ابداع یا تثبیت کرد که امکان اجرای فواصل ربع‌پرده و حالات خاص دستگاه‌ها را فراهم می‌ساخت. کتاب‌های آموزش ویولن صبا در سه دوره، نخستین متد مدون آموزش این ساز در ایران بود که همچنان پس از گذشت دهه‌ها، منبع اصلی آموزش در هنرستان‌هاست.

انقلابی در آموزش سنتور
وضعیت سنتور در زمان صبا نگران کننده بود و آموزش آن محدود به روش‌های شفاهی و سینه‌به‌سینه بود. صبا با همکاری شاگرد نابغه‌اش، فرامرز پایور، انقلابی در آموزش سنتور پدید آورد.
صبا نخستین کسی بود که ردیف موسیقی ایرانی را به‌طور اختصاصی برای سنتور نت‌نویسی کرد. او علائم و نشانه‌هایی برای تکنیک‌های مضرابی (مانند چپ و راست، ریز، تکیه) ابداع کرد که آموزش این ساز را از حالت شنیداری صرف به حالتی علمی و دیداری تبدیل کرد. ردیف‌های سنتور صبا که در چهار جلد منتشر شد، مجموعه‌ای از بهترین گوشه‌ها و ضربی‌ها بود که با نظمی آموزشی تدوین شده بودند. فرامرز پایور بعدها این ردیف‌ها را ویرایش و بازنویسی کرد تا با استانداردهای دقیق‌تر نت‌نویسی منطبق شود.

سه‌تار؛ پل ارتباطی با قدما
سه‌تار صبا، یادگار مستقیم میرزا عبدالله بود. او این ساز را با ناخنی پرقدرت و در عین حال لطیف می‌نواخت. ویژگی سه‌تار صبا، بیان شفاف جملات و وفاداری به روح ردیف بود. او سه‌تار را سازی برای خلوت و بیان درونیات می‌دانست و در آموزش آن نیز بر حفظ حالات معنوی تاکید داشت. شهریار، شاعر پرآوازه، شیفته سه‌تار صبا بود و آن را الهام‌بخش بسیاری از اشعار خود می‌دانست.

مکتب آموزشی صبا؛ پرورش نسل طلایی
بی‌شک بزرگ‌ترین میراث صبا، شاگردانی هستند که در مکتب او پرورش یافتند. صبا بیش از ۴۰ سال از عمر خود را صرف تدریس کرد. کلاس درس او تنها محل آموزش موسیقی نبود، بلکه کانون پرورش اخلاق و عشق بود. همایون خرم در وصف کلاس‌های او می‌گوید: «مکتب صبا کلاس نبود، بلکه مکتب عاشقی بود.»
صبا به شاگردانش تنها نوازندگی نمی‌آموخت؛ او آنها را با تئوری موسیقی، ساختار ملودی، ریتم و حتی شعر و ادبیات آشنا می‌کرد. برخلاف برخی اساتید قدیم که دانش خود را پنهان می‌کردند (فوت کوزه‌گری)، صبا با بخشندگی تمام هر آنچه می‌دانست را به شاگردان منتقل می‌کرد. او معتقد بود موسیقی ایران تنها با انتقال کامل دانش به نسل بعد زنده می‌ماند.
همچنین او در تدریس، نت‌نویسی (روش علمی) را با روش شفاهی (سینه به سینه) ترکیب می‌کرد. او همزمان با نت‌نوشتن سر کلاس، با ساز خود قطعات را می‌نواخت تا شاگرد حس و حال (Nuance) را مستقیما دریافت کند.
فهرست شاگردان صبا، در واقع فهرست سازندگان موسیقی ایران در نیم قرن اخیر است. هر یک از این شاگردان به قله‌ای در ساز تخصصی خود تبدیل شدند؛ علی تجویدی، فرامرز پایور، همایون خرم، حسین تهرانی، حسن کسایی، غلامحسین بنان، پرویز یاحقی و حبیب‌الله بدیعی از جمله شاگردان ابوالحسن صبا هستند. این تنوع در خروجی مکتب صبا (از نوازنده نی و تنبک تا خواننده و ویولنیست) نشان‌دهنده احاطه کامل صبا بر کلیت ارکستر ایرانی و توانایی او در هدایت استعدادهای گوناگون است.

ابوالحسن صبا؛ یک ذوالفنون به تمام معنا
ابوالحسن صبا مصداق بارز یک انسان «ذوالفنون» (Polymath) بود. هنر او محدود به موسیقی نمی‌شد.
او در جوانی در مدرسه کمال‌الملک نقاشی آموخته بود و آثاری با موضوع گل و مرغ خلق کرده بود که نشان از ذوق لطیف او داشت. علاوه بر این، در فنون نجاری، ریخته‌گری، سوهان‌کاری، معرق و خاتم‌کاری مهارت داشت. این مهارت‌های فنی به او کمک می‌کرد تا در ساخت و اصلاح سازهای موسیقی (مانند تغییر در کاسه سه‌تار یا تنظیم پل ویولن) شخصا اقدام کند. همچنین صبا با ادبیات کلاسیک و معاصر ایران مانوس بود. او با نیما یوشیج (پدر شعر نو) و شهریار دوستی نزدیک داشت. شهریار که خود سه‌تار می‌نواخت، ارادتی خاص به صبا داشت و بسیاری از اوقات خود را در کنار او می‌گذراند.
ابوالحسن صبا در ۲۹ آذر ۱۳۳۶ در سن ۵۵ سالگی بر اثر ناراحتی قلبی درگذشت و جامعه هنری ایران را در سوگ فرو برد. او وصیت کرده بود که خانه‌اش به موزه تبدیل شود؛ وصیتی که در ۲۹ آبان ۱۳۵۳ محقق شد. این خانه که در خیابان ظهیرالاسلام واقع است، ملک اجدادی او بود و معماری زیبای دوره قاجار را دارد. امروزه این مکان به «خانه موزه صبا» تبدیل شده و گنجینه‌ای از سازهای شخصی صبا شامل سه‌تارها، ویولن‌ها، سنتور، دست‌نوشته‌ها، نت‌های اصلی، تابلوهای نقاشی و وسایل شخصی او را در خود جای داده است.
بخش جالب‌توجهی از موزه، مجموعه عروسک‌های مردم‌شناسی است که توسط همسر هنرمندش، منتخب اسفندیاری، ساخته شده‌اند. این عروسک‌ها لباس‌های محلی اقوام مختلف ایران را بر تن دارند که صبا در سفرهای پژوهشی خود طرح و ویژگی‌های آنها را گردآوری کرده بود. تندیس مومی صبا نیز در حال نواختن ساز، در این موزه نگهداری می‌شود و فضای زندگی و تدریس او را برای بازدیدکنندگان تداعی می‌کند.

هنرجویی که صبا او را «باباجون» خطاب می‌کرد

مرحوم همایون خرم، یکی از شاگردان ابوالحسن‌خان صبا که چند سال قبل از درگذشتش، مصاحبه‌ای در خصوص استادش صبا انجام داد. همایون خرم در سن ۱۱ سالگی و با پیشنهاد یکی از شاگردان صبا که به منزل آنها رفت‌وآمد داشت و استعداد او را دیده بود به استاد صبا معرفی شد و نتیجتا نزدیکی محل تدریس استاد صبا به منزل خرم و فروشگاه ساز در کنار منزل ایشان همه سبب شد همایون به محضر استاد برسد و استاد نیز با دیدن دستان او از آن پس تا لحظه مرگش وی را نه همایون و نه خرم بلکه «باباجون» خطاب کند.
مرحوم خرم، کلاس استاد صبا و رابطه شاگردانش با او را به داستان «سیمرغ منطق‌الطیر عطار» تشبیه کرده است. وی در توضیح این تشبیه می‌گوید: چون ردیف استاد صبا بسیار مشکل بود، بعضی از شاگردان وقتی به ابوعطا می‌رسیدند، دیگر به کلاس نمی‌آمدند. عده‌ای هم بعد از رسیدن به بیات ترک و بعضی‌ها هم بعد از رسیدن به سه‌گاه به کلاس نمی‌آمدند و این وضعیت ادامه داشت. بعدها به این نتیجه رسیدم که استاد صبا به دنبال افرادی می‌گشت که با تمام مشکلات، عاشق موسیقی باشند و تمرین زیادی بکنند. من مدام فکر می‌کنم که صبا به این بیت از مولانا می‌اندیشید که: «عشق از اول سرکش و خونی بود/ تا گریزد هر که بیرونی بود.»
استاد صبا چون استاد برجسته‌ای بود، همه می‌خواستند نزد او ویولن‌نوازی را یاد بگیرند اما متد آموزشی بسیار مشکلی داشت که هر کسی نمی‌توانست آن را تا انتها دنبال کند. بنابراین من با همه سن کمی که داشتم، این گریختن‌ها را ملاحظه می‌کردم و باید بگویم که این گریختن در کتاب سوم صبا هم اتفاق می‌افتاد. تازه اینها همه مرحله یادگیری بود نه مرحله کسب معرفت واقعی و حالا می‌فهمم که صبا به دنبال عاشق واقعی موسیقی می‌گشت تا بتواند مقاومت کند و راه را ادامه دهد.
وی در این گفت‌وگو بیان کرده بود که بزرگ‌ترین دغدغه صبا در سال‌های پایانی عمرش این بود که چهارتا شاگرد داشته باشد که بتوانند کارهای نو انجام دهند و به ابتکار برسند و آنها در موسیقی ایرانی آهنگ بسازند. خود وی نیز آهنگساز بزرگی بودند. چهار مضراب‌هایی که ساخته‌اند نشانگر آن است. ایشان در طول عمر تمام هم‌وغم خود را به آن سبب صرف ویولن کرد که چهار مضراب‌های خوبی را در کنار کارهای دیگر در ردیف با این ساز اجرا کنند.
خرم در خصوص ارتباط صبا با شاعران هم گفت: رابطه ایشان با استاد شهریار خیلی خوب بود و به نوعی می‌توان گفت رفیق گرمابه و گلستان بودند. استاد شهریار چند شعر برای صبا گفته‌اند مثل: بزن که سوز دل من به ساز می‌گویی/ ز ساز دل چه شنیدی که باز می‌گویی...
و این شعر را هم در غم درگذشت استاد صبا گفتند:
عمر دنیا به سر آمد که صبا می‌میرد/ ورنه آتشکده عشق کجا می‌میرد
صبر کردم به همه داغ عزیزان یارب/ این صبوری نتوانم که صبا می‌میرد
به غم‌انگیزترین نوحه بنالی ای دل/ که دل‌انگیزترین نغمه‌سرا می‌میرد
البته در آخر هم اشاره می‌کند که: شهریارا نه صبا مرده، خدا را بس کن/ آنکه شد زنده جاوید کجا می‌میرد؟
این موسیقیدان در پایان گفت‌وگویش بیان کرده بود که در زندگی‌اش دو افسوس بزرگ وجود دارد. یکی اینکه زمانی که استاد صبا فوت کرد، حضور نداشته و در سد کرج مشغول کار بوده و دیگر اینکه نتوانسته قطعه‌ای در رثای استاد صبا بسازد که درخور ایشان باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.