۸ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۵

 علی امینیان - کارشناس تربیتی :  استاد بزرگوار ما در دانشگاه تهران، خانم دکتری بود؛ می‌گفت: «بچه‌تر که بودم پدربزرگم خاطراتی از دوران جنگ‌های ایران و روس را که او نیز از پدرانش شنیده بود، برای ما نقل می‌کرد؛ هنوز هم وقتی آن خاطرات را که روایت قحطی و وحشت و غارت و تعرض سربازان روس در منطقه قفقاز و برخی شهرها مانند گنجه و ایروان و انزلی و... است، به یاد می‌آوردم تن و بدنم می‌لرزد و گهگاه خواب‌های آشفته می‌بینم.»

آگاه: این اثری است که از پس گذر نسل‌ها پس از حدود ۲۰۰ سال هنوز در روان ایران و  ایرانی باقی‌مانده است. این اثرِ ماندگارِ جنگ است! جنگی که امروز نیز آغاز شده و در جریان است. میزان تعیین‌کنندگی این رخداد بسیار زیاد و به شدت عمیق است. کما اینکه نظم فعلی جهان، نتیجه جنگ‌های اول و دوم است. بعد از هر جنگی طرف پیروز نظم جدید را تعریف می‌کند و طرف بازنده امتیازات حقوقی و ارضی، به علاوه عزت ملی‌اش را دو دستی تقدیم طرف مقابل می‌کند. در اینجا با این بخش اخیرش کار داریم؛ خودباوری و عزت ملی. یعنی اثرات عمیق اخلاقی، تربیتی و روانشناختی که یک جنگ می‌تواند بر روح و روان نه یک فرد یا شهر، بلکه یک ملت داشته باشد. اثری که تا سال‌ها و بلکه دهه‌ها باقی بماند.
امروز نیز این را باید باور کنیم. البته جنگ، امروز آغاز نشده مدت‌ها است در حال وقوع است. اما تاکنون به برکت وجود سید مقاومت، سیدحسن نصرالله و رزمندگان مقاومت در مرزهای فلسطین و لبنان و سوریه در جریان بود. لکن امروز ایران نیز به صورت مستقیم درگیر شده است و این درگیریِ محتوم جبهه کفر و ایمان است. پس باید خود را برای دوره‌ای از جنگ‌ها دست کم میان مدت آماده کنیم. جنگ وجودی! باطل همیشه قبل از زوال نهایی، جنگ به راه می‌اندازد تا بلکه بتواند اندکی بیشتر بماند. از قضا همین جنگ، زوال محتومش را معجل خواهد کرد.
الغرض، به واقع شرایط جنگی بهترین فرصت برای تربیت افراد، اجتماعات و ملت‌ها است. فرصتی که در تهدید به وجود آمده و به هیچ عنوان در شرایط عادی وجود ندارد. گاهی این تربیت در مقیاس فردی رخ می‌دهد؛ نوجوانی که مادر، پدر یا معلمش را در هنگامه حمله جنگنده‌های دشمن نه هراسان، بلکه با طمانینه و آرامش می‌بیند، تا ابد از جنگ و حتی از مرگ نخواهد ترسید. تربیت اخلاقی که می‌خواستیم به هزار ترفند در مدرسه و آموزش رسمی رقم بزنیم، در مدرسه جنگ و مقاومت اتفاق افتاد و تمام. اما آیا جنگ در مقیاس ملی هم انسان‌ها را تربیت می‌کند؟ چگونه؟
محور اول ابتلا است. جنگ و جهاد، آزمون الهی و بستر ابتلای اهل ایمان است، تا ناخالصی‌هایشان گرفته شود. اجتماعشان بر محور ولایت و اخوت منسجم‌تر شده و تبرایشان از کفار و دشمنان خدا به غایت خود برسد. در این میان اهل نفاق نیز خود را رسوا کرده و از صف خودی‌ها جدا می‌شوند. (فقط کافی است دقت کنید چه کسانی با ولی جامعه‌ساز مخالف می‌زنند.)
سختی‌ها اجتماع مومنین را در مسیر و هدفشان راسخ‌تر نموده و روزمرگی‌ها و عادت‌هایشان را بر هم می‌زند، تا در کوره امتحان آبدیده و خالص گردند. در هنگانه جنگ این رشد در مقیاس اجتماعی و ملی رخ می‌دهد.
محور دوم، اسطوره‌سازی است. ملتی که از اسطوره‌هایش، رستم و آرش و فریدون فقط داستان‌هایشان را شنیده است، در زمانه خود با قهرمان‌های ملی مانند حاج قاسم و طهرانی مقدم و حاجی‌زاده مواجه می‌شود. به خود می‌بالد و اینگونه است که می‌بالد و رشد می‌کند. سقف آرزوهای هر ملتی قهرمان‌ها و اساطیر آن ملت‌اند. این اسطوره‌ها در شرایط اضطراری و بحران به ظهور می‌رسند و  به چشم ملت‌هایشان می‌آیند.
محور سوم خود باوری، اراده ملی و توان ملی است. وقتی موشک‌های بالستیک ایران؛ سجیل و فتاح و خیبر از همه پدافندهای پیشرفته دشمن عبور کرده و به قلب تل‌آویو اصابت می‌کند، پسر و دختر ایرانی احساس غرور می‌کند. بله، باور کنیم ایرانی موشکی ساخته که همه تمدن غرب با آن یال و کوپالش، یارای مقابله با آن را ندارد. خب عمق و معنای این دستاورد و موفقیت را چرا به هزار روش برای نسل جوان تبیین نمی‌کنیم!
اما محور چهارم، تربیت تحت‌تاثیر بروز شخصیت اخلاقی و تاریخی ملت ایران است. این جنگ، نه جنگ ایران و اسرائیل، بلکه جنگ دو تاریخ و مواجهه دو تمدن با یکدیگر است؛ نظریه برخورد تمدن‌های هانتیگتون، الان و اینجا در حال وقوع است. جنگ احزاب است که همه کفر در برابر همه اسلام قرار گرفت و پس از شکست کفار پیامبر اکرم (ص) فرمودند: پس از این ما به سراغ آنها خواهیم رفت. این جنگ، به سان جنگ‌های صلیبی است؛ جنگ دو کشور نیست، مواجهه دو تمدن است و مطابق با نتیجه این جنگ تاریخ ورق خواهد خورد و نظم جدید شکل خواهد گرفت. تمدن شرقی - اسلامی در برابر تمدن  غربی - وحشی. در هر جنگ، عصاره اخلاق و روحیات ملت‌ها بروز کرده و بیرون می‌ریزد. نقاب‌ها که در شرایط عادی، حجابِ چهره اصلی است کنار رفته و چهره واقعی ملت‌ها و تمدن‌ها عیان شده و به تعبیری لو می‌رود. در این جنگ کودک‌ونوجوان و مرد و زن ایرانی، به وضوح می‌بیند ملت ایران هرگز آغازگر نیست. از دروغ و عملیات فریب استفاده نمی‌کند، پیمان‌شکنی نمی‌کند، ترورکور انجام نمی‌دهد، کشتارجمعی نکرده و از بمب‌های شیمیایی و هسته‌ای استفاده نمی‌کند. اما خود را قدرتمند و آماده دفاع می‌کند، تسلیم نمی‌شود، اظهار عجز و ضعف نمی‌کند، پاسخ محکم و عزتمندانه می‌دهد، با اسیران به خوبی رفتار می‌کند و...
فرزندان و دانش‌آموزان ما و به طورکلی، نسل حال و آینده ایران این رفتار را می‌بیند و ناخودآگاه در روح و جانش نفوذ کرده و تربیت پنهان رقم می‌خورد. اثرات تربیتی این رفتاری که رهبران و سرداران ایران زمین، در هنگامه جنگ بروز می‌دهند، نسل آینده و شخصیت یک ملت را می‌سازد. کاری که در مدارس آموزش و پرورش کمتر در آن موفق بوده‌ایم.