آگاه: در این نوشتار قصد داریم با نگاهی به دو تجربه متفاوت از جنگ در آینه ادبیات کودکونوجوان از «دفاع مقدس هشتساله» به عنوان یک حماسه زمینی، انسانی و ملموس و «جنگ دوازده روزه» به عنوان نمونهای از نبردهای فناورانه، مدرن و کمترملموس به ضرورت و ابعاد پرورش داستانهای جنگ دوازدهروزه در ادبیات کودکونوجوان بپردازیم. به بیانی، چگونه میتوان تجربه یک جنگ کوتاه، پیچیده و فناورانه مانند «جنگ ۱۲ روزه» را برای نسلی که با ادبیات غنی دفاع مقدس بزرگ شده یا با آن آشناست، روایت کرد و مفاهیم نوین امنیت ملی را به داستانهایی قابل درک بدل ساخت؟
میراث جاودان دفاع مقدس هشتساله
ادبیات کودکونوجوان دفاع مقدس، یک مکتب ادبی غنی و تاثیرگذار است که بر پایه روایتهای انسانی و تجربیات ملموس بنا شد. این ادبیات که همزمان با جنگ و در دهههای پس از آن به بلوغ رسید، ویژگیهای منحصربهفردی دارد که آن را به یک گنجینه ملی تبدیل کرده است. تمرکز اصلی این آثار بر ابعاد انسانی جنگ بود: ترسها، شجاعتها، دلتنگیها و امیدها. قهرمانان این داستانها، افرادی از جنس مردم بودند؛ دانشآموزی که درس را رها کرده و به جبهه میرود، مادری که در پشت جبهه فعالیت میکند یا کودکی که در پناهگاه معنای جنگ را از نگاه خود کشف میکند. مفاهیمی چون ایثار، شهادت، مقاومت زمینی و همبستگی ملی، نه به صورت شعار که در تاروپود داستانهای واقعی و قابل همذاتپنداری تنیده میشدند. این گنجینه ادبی حاصل تلاش نویسندگانی است که خود طعم جنگ را چشیده بودند و توانستند روایتهایی صادقانه و تاثیرگذار خلق کنند.
چالش جدید، روایت «جنگ دوازدهروزه»؛ از زمین به آسمان
اکنون ادبیات کودکونوجوان ایران با چالشی کاملا جدید روبهروست. «جنگ دوازدهروزه» که پدیدهای از جنسی دیگر است. این جنگ نه هشت سال که چند روز به طول انجامید. خط مقدم آن نه در خاکریزهای زمینی که در آسمان و بر روی صفحات رادار بود. قهرمانان آن علاوه بر رزمندگان بسیجی با چهرههای آشنا، مهندسان و متخصصان گمنامی بودند که در اتاقهای کنترل، پیچیدهترین عملیاتها را هدایت میکردند. روایت چنین جنگی برای کودکان و نوجوانان، با چالشهای بنیادینی روبهروست که در ادامه برخی از آنها را شرح میدهیم. فشردن یک مفهوم ملی کلان در یک بازه زمانی کوتاه، خلق یک داستان دنبالهدار و شخصیتپردازی عمیق را دشوار میسازد. برخلاف دفاع مقدس که فرصت روایت داستانهای متعدد را فراهم کرد، اینجا با یک رخداد آنی و برقآسا مواجهیم. علاوهبرآن جنگ از راه دور، فاقد درگیری فیزیکی و انسانی مستقیم است که عنصر اصلی درام در داستانهای کلاسیک جنگی است. بسیار سخت میتوان شلیک یک موشک یا رهگیری یک پهپاد را به داستانی پر از تعلیق و احساس برای یک کودک تبدیل کرد. کودکان این جنگ را بیش از همه، نه از پنجره خانههایشان یا از طریق خاطرات پدرانشان، بلکه از طریق قاب تلویزیون، تبلت و موبایل تجربه کردند. آنها شاهد تصاویر سریع، تحلیلهای پیچیده و اخبار ضدونقیض بودند. این تجربه رسانهای، مملو از اضطراب و سوالات بیپاسخ است و ادبیات باید بتواند به این آشفتگی ذهنی، نظم و معنا ببخشد.
با وجود این چالشها، پرداختن به این موضوع یک ضرورت انکارناپذیر است. سکوت در برابر این پدیده، کودکان و نوجوانان را در برابر روایتهای رسانههای بیگانه و اطلاعات نادرست، بیدفاع میگذارد. خلق ادبیات در این حوزه ضروری است. برای آنکه به سوالات واقعی کودکان پاسخ میدهد. سوالاتی مانند «موشک چیست؟»، «چرا جنگ شد؟»، «آیا ما در امان هستیم؟». داستان، بهترین ابزار برای پاسخ دادن به این سوالات در یک چارچوب امن و قابلفهم است. همچنین، تبیین مفهوم جدید «قدرت بازدارندگی» را ممکن میسازد. برخلاف ادبیات دفاع مقدس که بر مقاومت در برابر تهاجم تاکید داشت، ادبیات جدید مفهوم «قدرت» برای جلوگیری از وقوع جنگ را نیز سادهسازی کند.
در کنار همه اینها ادبیات باید که قهرمانان جدیدی را به نسل نو معرفی میکند. برخی میگویند، «ادبیات باید قهرمانان زمانه خود را خلق کند.» قهرمانان امروز در داستانها، دیگر فقط سربازان خط مقدم نیستند؛ آنها دانشمندان، مهندسان و استراتژیستهای نظامی هستند. روایت داستان زندگی و تلاش این افراد، میتواند الهامبخش نوجوانان برای حرکت به سمت علوم و فناوریهای نوین باشد. کارشناسان حوزه کودک میگویند، کلید موفقیت در این مسیر، صداقت و واقعگرایی محتاطانه است. نباید واقعیتهای فناورانه را انکار کرد اما میتوان آنها را با استفاده از استعاره و نماد برای کودک قابلهضم کرد. همانطور که در گذشته یک تانک میتوانست نماد دشمن باشد، امروز یک ویروس کامپیوتری یا یک پهپاد جاسوسی میتواند نقش شخصیت منفی داستان را بازی کند.
پلزدن میان آسمان و زمین
مقایسه میان ادبیات دفاع مقدس و ضرورت روایت جنگ دوازدهروزه برای مخاطب کودکونوجوان، مقایسه میان دو جهانبینی و دو دوره تاریخی است. ادبیات دفاع مقدس، حماسهای زمینی بود که از دل خاکریزها و شهرهای مقاوم برخاست و بر شانه قهرمانان ملموس ایستاد. آن ادبیات، وظیفه خود را در ثبت شجاعتها و رنجهای یک ملت در طولانیترین جنگ قرن بیستم به بهترین شکل انجام داد.
امروز، ادبیات کودکونوجوان ایران وظیفهای جدید بر عهده دارد. باید خود را با زمانه تطبیق دهد و مفاهیم پیچیدهای چون امنیت فناورانه، جنگهای هیبریدی و قدرت بازدارندگی را برای نسلی که در دنیای دیجیتال نفس میکشد، ترجمه کند. چالش بزرگ، تبدیل مفاهیم انتزاعی «آسمان» (فناوری، رادار، موشک) به داستانهای قابللمس «زمین» (خانواده، آرامش، امید) است. همانطور که مهدی آذریزدی توانست گنجینه ادب فارسی را برای کودکان قابلفهم کند، نویسندگان امروز نیز مسئولیت دارند تا دستاوردهای پیچیده ملی در عرصه قدرت و امنیت را به داستانهایی جذاب و قابل درک برای کودکان و نوجوانان ایران تبدیل کنند. قلم این نویسندگان، همان پل ارتباطی است که میتواند میان دستاوردهای غرورآفرین فرزندان ایران در آسمانها و ذهن پرسشگر و کنجکاو کودکان بر روی زمین، ارتباطی عمیق و معنادار برقرار سازد.
نویسندگان سربلند و مسئولانه عمل کردند
در این بخش، یادداشتی که سید علی کاشفی خوانساری، نویسنده کودکونوجوان با موضوع روز ادبیات کودکونوجوان و عملکرد نویسندگان ما در این زمینه به روزنامه «آگاه» برای انتشار داده است را میخوانید. سید علی کاشفی خوانساری (متولد ۲۲ بهمن ۱۳۵۰ در تهران) نویسنده، شاعر و روزنامهنگار ایرانی است. او سردبیر فصلنامه نقد کتاب کودکونوجوان و سروش نوجوان بوده است. از جمله آثار برجسته او میتوان به «روزنامهجات عهدبوق»، «دعواهای ادبی»، «لالاییهای لالیلایی» و «سرودههای پس از مرگ» اشاره کرد. کاشفی خوانساری از بیستسالگی به روزنامهنگاری پرداخت. او بیش از دویست مقاله و یادداشت تخصصی در حوزه ادبیات کودکونوجوان منتشر کرده است. او سردبیری «ماهنامه شهرزاد» را بر عهده داشته است. کاشفی همچنین تا کنون بیش از صد جلد کتاب در حوزه مسائل نظری ادبیات کودکونوجوان، تاریخ ادبیات و مطبوعات کودکان ایران منتشر کرده است. یادداشت او به این شرح است:
«همانطور که بارها تجربه کردهایم، اینبار نیز نویسندگان و هنرمندان کشورمان سربلند و مسئولانه عمل کردند و نشان دادند که آگاهانهتر و پیشروتر از بسیاری از دستگاههای دولتی و حاکمیتی، به وظایف حرفهای و اجتماعی خود واقفاند. با هوشیاری کامل و احساس مسئولیت نسبت به سرزمین، مردم، کودکان و نیز در برابر متجاوزان و خائنان به کشور، موضعگیری کرده و همراهی صادقانهای از خود نشان دادند. در این میان حتی یک مورد نیز مشاهده نشد که نویسندگان کودک و نوجوان در مسیری خلاف وحدت ملی، تمامیت ارضی، دفاع از میهن و محکومیت تجاوزها قدم برداشته باشند. این در حالی است که بسیاری از همین نویسندگان، در دورههای پیشین با بیمهریهایی از سوی برخی بخشهای دولتی ذیربط مواجه شده بودند؛ از جمله اعمال محدودیتها، موانع و گاه آزارهایی که بر آنان تحمیل شد. با اینحال در همان دورهها نیز تنها کاری که این نویسندگان کردند، عمل به وظیفه انسانی و حرفهای خود بود: تذکر و یادآوری برای حفظ منافع ملی، حمایت از حقوق کودکان و صیانت از چارچوبها و ارزشهای فرهنگی و ادبی کشور.
ما کودک خوب و کودک بد نداریم
با همه تلخیها و دشواریهای این روزهای پر التهاب و ناامن، شیرینیهایی نیز در دل آن نهفته بود. از جمله اینکه مشخص شد کودکان و خانوادههای این سرزمین، با هر ظاهر، گرایش و سلیقهای در عشق به میهن، در پایبندی به خاک وطن، در ایثار و فداکاری، هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. این حقیقت روشن شد که ما کودک خوب و کودک بد نداریم؛ کودک درجه یک و درجه دو، خودی و غیرخودی، بیمعناست. مردم این کشور با نجابت، شرافت و سلامت نفس، پای کشورشان ایستادهاند. به باور من، مردم، کودکان و نویسندگان آنچه را که وظیفهشان بود بهدرستی انجام دادهاند. اکنون نوبت مدیران و سیاستگذاران کشور است که به جبران بیمهریها بیندیشند؛ به دلجویی از نویسندگان و هنرمندانی که در مقاطع گوناگون آسیب دیدهاند و زمینهسازی برای ایجاد فضای همدلی در جامعه. زمان آن فرا رسیده است که با شنیدن و درک انتقادات و پیشنهادات دلسوزانه، باید اندیشید که چگونه میتوان جامعهای شاد، همدل و بانشاط ساخت.
نویسندگان، بانیان وحدت و همدلی
از سوی دیگر، نویسندگان نیز خود را متعهد میدانند تا با خلق آثاری که در آنها به وحدت، همدلی، دوستی و مهر میان اقوام مختلف ایرانی، عقاید گوناگون، زبانها، گویشها و پوششهای متنوع پرداخته میشود، نقش خود را ایفا کنند. آثاری که زیباییهای ایران، تاریخ، فرهنگ و میراث مشترک ما را برجسته میکنند و نسلهای آینده را نسبت به سرزمینی که به همه ما تعلق دارد، دلبسته و همراه میسازند. همه مردم این کشور به یکمیزان در این خاک سهم دارند. از حقوق برابر برخوردارند، حق مطالبه، مشارکت و تصمیمگیری دارند و باید به کودکان و نوجوانانمان بیاموزیم که برای ساختن آیندهای بهتر برای ایران، باید تلاش کرد. باید تفکر کرد، مطالعه کرد، حرکت کرد، پرسشگری و انتقاد کرد و حضوری فعال و موثر در جامعه داشت. باید هر نقطهضعفی را بهدرستی گوشزد کنیم و با هوشیاری اجازه ندهیم که هیچکس چه از بیرون و چه از درون، به امنیت، سلامت و سرمایههای کشور آسیبی وارد کند. در نهایت باید بدانیم که مهمترین سرمایه این سرزمین، مردم آن هستند؛ مردمی که باید با امید، با شادمانی و باکرامت انسانی، در کنار یکدیگر زندگی کنند و با همدلی برای ساختن ایرانی آزاد، آباد و سربلند تلاش کنند.
کودکانههای جنگ
برای درک عمق میراث ادبی جنگ تحمیلی هشتساله، میتوان به چند نمونه شاخص اشاره کرد:
«نخلهای بیسر»
اثر قاسمعلی فراست
این رمان که در سالهای ابتدایی جنگ نوشته شد، یکی از نخستین و مهمترین آثار در این حوزه است. فراست با روایتی واقعگرا و تلخ، مقاومت مردمی در خرمشهر را به تصویر میکشد. ویژگی برجسته این کتاب، روایت بیواسطه و عریان از ویرانیهای جنگ و تمرکز بر استقامت انسانها در برابر تهاجم است. این کتاب نشان داد که ادبیات کودکونوجوان میتواند به صورت جدی و عمیق به مقوله جنگ بپردازد.
«داستانهای شهر جنگی»
اثر حبیب احمدزاده
این مجموعه داستان کوتاه، با نگاهی طنزآمیز و درعینحال عمیق، روایتی متفاوت از جبهه ارائه میدهد. احمدزاده به جای تمرکز صرف بر تراژدی، به سراغ لحظههای انسانی، شوخیهای رزمندگان و روابط دوستانه در دل جنگ میرود. این ویژگی بهخصوص برای مخاطب نوجوان، تصویری واقعیتر و ملموستر از زندگی در خط مقدم ترسیم میکند و نشان میدهد که امید و زندگی حتی در سختترین شرایط نیز جریان دارد.
«بچههای قالیبافخانه»
اثر هوشنگ مرادی کرمانی
هرچند این کتاب مستقیما درباره جنگ نیست اما با به تصویر کشیدن فقر و رنج کودکان در مناطق محروم، به زمینه اجتماعی جنگ میپردازد. جنگ تحمیلی بسیاری از این کودکان را به جبههها کشاند. این اثر، روایتی از پشت جبهه اقتصادی و اجتماعی است و نشان میدهد که دفاع، ابعاد گستردهتری از خط مقدم دارد و ریشههای آن در زندگی روزمره مردم است.
«سفر به گرای ۲۷۰ درجه»
اثر احمد دهقان
این رمان، یکی از برجستهترین آثار در حوزه ادبیات نوجوان دفاع مقدس است. داستان ناصر، دانشآموز دبیرستانی که بارها به جبهه میرود، نماینده نسل نوجوانی است که در کوران جنگ، به بلوغ فکری و هویتی میرسند. کتاب بهخوبی تضاد میان دنیای نوجوانانه پشت جبهه و واقعیت سخت و خشن خط مقدم را به تصویر میکشد و به چالشهای هویتی و روانی یک رزمنده نوجوان میپردازد.
«تانک آرزوها»
اثر احمد عربلو
این مجموعه داستان طنز، نمونه دیگری از عدول از روایتهای صرفا تراژیک است.
عربلو با نگاهی شیرین و شوخطبعانه، خاطراتی از جنگ را روایت میکند که نشاندهنده روحیه بالای رزمندگان و توانایی آنها برای یافتن شادی در دل خطر است. این کتاب ثابت میکند که میتوان با زبان طنز، مفاهیم مقاومت و شجاعت را به نوجوانان منتقل کرد.
این شش اثر، تنها مشتی نمونه خروار از ادبیاتی هستند که توانست حماسه دفاع مقدس را به روایتی زمینی، انسانی و ماندگار تبدیل کند.