درحالی‌که تولیدات فرهنگی ایران همچنان از دریچه نگاه بزرگسالان ساخته می‌شوند، مفاد کنوانسیون حقوق کودک یادآور می‌شود که روایتگری فرهنگی، تنها امتیازی لوکس یا سرگرم‌کننده نیست، بلکه یک حق بنیادین برای کودکان است. حقی که نادیده‌گرفتن آن، پیامدهایی عمیق برای هویت، خلاقیت و مشارکت فرهنگی نسل آینده خواهدداشت. در این مطلب، به بررسی نقش کودکان در روایت فرهنگ‌ها در سراسر دنیا و ویژگی‌های آن پرداخته‌ایم.

راویانی که تاریخ را باز می‌نویسند

آگاه: از استودیوهای زیرزمینی نایروبی تا جنگل‌های مقدس نپال، موجی خاموش در حال تغییر نقشه فرهنگی جهان است: کودکان هزاره سوم، نه نگهبانان که معماران فرهنگ شده‌اند. کنوانسیون حقوق کودک شاید این حق را روی کاغذ به رسمیت شناخته باشد، اما در عمل این کودکان‌اند که با دوربین‌های دست‌ساز، میکروفون‌های اهدایی و خلاقیتی انفجاری، سنت‌های فراموش‌شده را از نو می‌آفرینند. رادیو لومبینی در نپال تنها یک برنامه رادیویی نیست؛ سنگرگاهی است که کودکان ۱۲ ساله در آن، قاچاقچیان چوب جنگل‌های مقدس را رسوا می‌کنند و شهرداران محلی را به پاسخگویی می‌کشانند. در حاشیه‌های نایروبی، گروهی نوجوان با پهپادهای بازیافتی مستند «آبِ دزدیده شده» را ساختند و شهرداری را پس از سه هفته به نصب تصفیه‌خانه در مدارس محروم وادار کردند.

پروژه‌هایی از جنس نو
جنوب جهانی، صحنه نبرد تازه‌ای شده است: الگوریتم‌های یوتیوب که روایت‌های کودکان بومی استرالیا را سانسور می‌کنند، در برابر هشتگ #OurStories تسلیم شده‌اند. اینجا نوجوانان بومی با انیمیشن دیجیتال، نقشه‌های رویایی ۶۰ هزارساله را روی شن‌های ساحل ترسیم می‌کنند، در حالی که شرکت‌های معدنی چشم به زمین‌هایشان دوخته‌اند. کودکان و نوجوانان استرالیایی، تلاش می‌کنند با تولید محتوا، دست شرکت‌های معدنی را از زمین‌های محل سکونت خود کوتاه کنند. با روایت داستان اقامت بومیان استرالیایی طی ۶۰ هزار سال در این سرزمین، اطلاع‌رسانی به مردم جهان و پیگیری حق خود از سیاستمداران، این افراد به دنبال ابراز خود هستند.
در سوی دیگر جهان، پروژه «مادربزرگ +آی‌پد» در کانادا سالمندان و کودکان را متحد کرده تا ۲۱۰۰ گیاه دارویی در خطر انقراض را در بلاکچین ثبت کنند. این فقط حفظ فرهنگ نیست؛ انقلابی است که مالکیت معنوی را به دست خالقان واقعی می‌سپارد. انجام این پروژه، باعث شده ضمن آشنایی نسل جدید با گیاهان در خطر انقراض، پیگیری حق حفظ آینده خود و سرزمین‌شان را در دست بگیرند.

روی تاریک آینه
اما پشت این داستان‌های امیدوارکننده، تاریکی‌هایی کمین کرده است. در مدرسه‌ای در توکیو، کودکان مجبورند روایت‌های کلیشه‌ای از «هماهنگی جمعی» ارائه دهند، حال آنکه در پروژه مخفی «داستان‌های پنهان توکیو»، همان کودکان در ایستگاه‌های متروک زیرزمینی، تنهایی در شهر را فریاد می‌زنند. اجبار دولتی و حمایت والدین از این پروژه‌ها، به‌عنوان سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان در تولید محتوا و ارائه روایت‌هایی جعلی هستند که اثری از حقیقت در آنها دیده نمی‌شود. در روستاهای هند، هر دوربین میان ۳۷ کودک می‌چرخد و سلسله‌مراتب روایتگری را ایجاد می‌کند. تولید محتوای سفارشی، اجبار به روایت آنچه حقیقت ندارد و سوءاستفاده از چهره‌های معصوم و مظلوم کودکان، روی دیگر این آینه است که می‌توان در بخشی از دنیا شاهد آن بود.
از سوی دیگر نیز گزارش تکان‌دهنده عفو بین‌الملل از استعمار دیجیتال پرده برداشته: پلتفرم‌های غربی با سانسور محتوای فرهنگی، کودکان را به حاشیه می‌رانند. سوگیری موردنظر ناظران و مدیران این پلتفرم‌ها، روی محتوا اعمال می‌شود و آنچه مخاطبان می‌بینند، چیزی نیست که در واقع وجود دارد. بنابراین هرچیزی که در دسترس مخاطبان قرار دارد، اصالت مورد نیاز را ندارد. علاوه بر این، روایت‌های ساختگی استعمارگران و به‌طور خاص رژیم صهیونیستی، از دید کودکان برای سفیدشویی جنایات خود و ادعای مورد تهاجم واقع‌شدن توسط دشمنانش را نیز باید به این لیست اضافه کنیم.

چه باید کرد؟
امید در راهکارهای ریشه‌ای نهفته است. در غنا، پروژه «درخت روایت» با بلاکچین آرشیوی زنده ساخته که کودکان می‌توانند داستان نیاکان خود را ویرایش کنند. در پرو «ارز فرهنگی» متولد شده؛ هر بازدید از ویدیوی کودک بومی = امتیازی برای خرید کتاب. نتیجه؟ دوهزار کودک از کار در معادن به مدرسه بازگشته‌اند. سوئد با «مادربزرگ دیجیتال»، رباتی که افسانه‌های گمشده را از روایت کودکان استخراج می‌کند، مرزهای فناوری و سنت را درمی‌نوردد.
پرسش بزرگ اما بی‌پاسخ مانده: وقتی کودکان مائوری در نیوزیلند در جایگاه «کارشناس دادگاه فرهنگ» می‌نشینند و علیه تخریب سرزمین اجدادی شهادت می‌دهند، آیا جهان آماده پذیرش «حقوق راویان خردسال» است؟ پیش‌نویس کنوانسیون جدید یونسکو در ۲۰۲۴ پاسخی جسورانه داده: «هر کودک حق دارد فرهنگش را نه آن چنان که بود، بلکه آنچنان که می‌خواهد باشد، روایت کند.» این سند اگر تصویب شود، بمبی در بنیاد موزه‌های سنتی خواهد بود.
هر حرکتی نه بازسازی گذشته که ترسیم آینده‌ای است که در آن، فرهنگ نه در ویترین‌های شیشه‌ای که در دستان کوچک‌ترین معماران تمدن جریان دارد. سوال اینجاست: جهان بزرگسالان آیا ظرفیت‌شنیدن این صداها را دارد یا همچنان ترجیح می‌دهد روایت کودکان را مورد سوءاستفاده قرار دهد؟ وقت گذر از این وضعیت فرارسیده یا باید همچنان شاهد درگیری بر سر منافع این روایت‌ها باشیم؟

فردای ایران
اگر زیرساخت‌های حمایتی ایجاد شود، این موج خودجوش می‌تواند در کشور غوغا به پا کند. نیاز فوری است به: شبکه امن توزیع محتوا برای کودکان، اصلاح قوانین مالکیت معنوی برای آثار فرهنگی خردسالان و ایجاد صندوق‌های خُرد مردمی. کافی است نگاهی به آمار بیندازید: در پروژه پایلوت «صدای زاگرس»، تنها با ۱۰ دوربین اهدایی، ۱۴۰ ساعت روایت بومی ثبت شد – گنجینه‌ای که ارزشش از هر بودجه‌ای بیشتر است. روایت‌هایی که کودکان می‌توانند در صورت وجود امکانات حداقلی، از حوادث پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ثبت کنند، چه برد و گستره‌ای را شامل می‌شود.
پایان داستان هنوز نوشته نشده. شاید فردا، کودکی با روایت زندگی در ۱۲ روز، بتواند نشان دهد تهاجم ظالمانه و مقاومت مردم، چگونه روحیه ایرانیان را قوی‌تر کرد. یا کودکی در چابهار با ساخت پادکست از افسانه‌های دریایی، صنعت گردشگری شهرش را متحول کند. شاید نوجوانی در یزد، انیمیشن «قنات‌های زنده» را بسازد و بحران آب را به چالش بکشد. تنها یک چیز قطعی است: این نسل منتظر مجوز نمی‌ماند. آنها با همان امکانات اندک، تاریخ را در کارگاه‌های زیرزمینی، کتابخانه‌های عمومی و گوشه‌های خاک‌خورده شهر بازمی‌آفرینند. وظیفه ما؟ یا سنگ‌اندازی کنیم یا راه را باز کنیم برای کوچک‌ترین معماران تمدن.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.