۲۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۵

سید محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، شاعری که به واسطه غزل‌های معروفی چون «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» شناخته می‌شود، روز ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۶۷ دار فانی را وداع گفت. او شاعری بود که از شعر برای بیان پند و اندرز اخلاقی استفاده می‌کرد و شاخصه‌های شعری او به‌گونه‌ای است که بسیاری او را یکی از قله‌نشینان شعر فارسی می‌دانند.

آگاه: ۲۷ شهریورماه، سالروز درگذشت استاد شهریار، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در تقویم ملی کشورمان «روز شعر و ادب پارسی» نام‌گذاری شده است. در زبان فارسی از بزرگانی مثل فردوسی، سعدی، مولانا، حافظ و نظامی که بگذریم، آثار و اشعار هیچ شاعری به‌اندازه شهریار مشهور و زبان‌زد خاص و عام نیست، شاعر بزرگی که شعرهای عاشقانه، عارفانه، مذهبی و اجتماعی‌اش همانند ضرب‌المثل ورد زبان عامه مردم فارسی‌زبان در ایران، افغانستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، آناتولی و قفقاز شده است.

ماجرای آشنایی شهریار با آیت‌الله خامنه‌ای

رهبر انقلاب اسلامی با مرحوم شهریار مراوداتی داشتند و در یکی از سخنرانی‌های خود این غزل‌سرای ترک‌زبان را «حکیم» نامیدند. ایشان در یکی از دیدارهایی که با جوانان به مناسبت روز جوان در سال ۱۳۷۷ داشتند اشاره کردند: از شعر شهریار خیلی خوشم می‌آید. قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با شهریار نداشتم و بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم.
به استناد کتاب «شهریار در نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» که توسط نشر صهبا منتشر شده است، اولین باری که استاد شهریار با آیت‌الله خامنه‌ای آشنا می‌شود، زمانی است که ایشان به‌عنوان امام‌جمعه تهران منصوب می‌شوند. شهریار به اطرافیانش توصیه‌ای دارد که اگر خطیب آقای خامنه‌ای باشد، نمازجمعه واجب می‌شود. او فقط به دیدن و شنیدن خطبه‌ها کفایت نمی‌کند و عاشق دیدن نمازهای ایشان است. به یکی از دوستانش در این باره می‌گوید: «همه زیبایی‌ها و شرایط کمال در ایشان مجتمع است و نماز ایشان، جشنواره‌ای از شیوایی‌هاست. امام‌جمعه‌ای که صدایی با این گرمی و بمی و گیرایی دارد، فصاحت و بلاغتی چندین، جزالت و سلاست بیانی چندان، لهجه و رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه عربی هم مزید بر اینها و شگفت‌تر اینکه نماز را به آوازی دلاویز در مقامات می‌خوانند. این می‌شود مجموعه زیبایی‌ها و مجمعه گل‌ها. نماز با این شرایط می‌شود احلی من العسل.»
شهریار که از ورود آیت‌الله خامنه‌ای در شعر و شاعری و تبحر ادبی ایشان مطلع است، شعرهای جدید خود را برای ایشان می‌فرستد. معظم‌له نیز ارادت و توجه خود را به نحوی به استاد ابراز می‌کند. این ارتباطات، به تماس‌های تلفنی هم می‌کشد که این ارتباط دوطرفه است. اما دیدار رودررو، فقط یک‌بار حاصل می‌شود. آن هم در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۶۶ که معظم‌له در سفر به تبریز و در جمع شاعران این شهر، با شهریار ملاقات می‌کنند.

چرا شهریار را قله‌نشین شعر فارسی می‌نامند؟
شعر شهریار زبانی روشن دارد و همه آن را می‌فهمند. خواص‌پسند است و عامه‌فهم. وقتی شعر شهریار خوانده می‌شود، نیاز به آن نیست که آن را برای مردم معنا کنیم؛ چون از دل برخاسته و بر دل می‌نشیند. پیچیدگی در زبان شهریار نیست و هنر او به آوردن اصطلاحات شعری خاص دوران قجری و قبل از آن نیست؛ بلکه تحول ادبی‌ای که در زبان، شعر و نثر فارسی پس از مشروطه پدید آمد و به‌عبارت‌دیگر تجدد ادبی که قلم شاعران و نویسندگان آن دوره را به مردم نزدیک کرد، در شعر شهریار در روشن‌ترین وجه آن دیده می‌شود.
خصیصه عام‌فهم‌بودن شعر شهریار باعث شده که بخش‌های کوتاه بسیاری از اشعار این شاعر، به صورت ضرب‌المثل استفاده شود؛ خصوصا مصرع شعر معروف «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» غلامعلی حدادعادل در جایی خاطره‌ای در این‌باره تعریف کرد و گفت: خاطرم هست زمانی که رئیس مجلس شورای اسلامی بودم، اختلاف میان دولت و مجلس رخ داد و قرار بود که رئیس‌جمهور در مجلس حضور پیدا کند، اما به تاخیر طولانی ایشان، جلسه مجلس به تشنج کشیده شد و وقتی که رئیس‌جمهور به مجلس آمدند، من این شعر شهریار را قرائت کردم که «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...» و این بیت مانند آبی بر آتش بود و جلسه متشنج آن روز را سامان داد. چندی بعد در قم خدمت آیت‌الله مشکینی که آذربایجانی بود، رسیدم و ایشان به من گفت که آن جلسه مجلس را از رادیو گوش می‌داده و چه اندازه از استفاده به جای من از این شعر شهریار لذت برده است. جنبه دیگر شهریار در این است که شعری می‌سراید تا برگرفته از زندگی واقعی و حقیقی باشد. این نوع واقعه‌سرایی که شاعر از حوادث زندگی خود می‌گوید در اشعار خاقانی هم دیده می‌شود، اما شهریار را سرآمد واقعه‌سرایی در شعر فارسی می‌دانند؛ تاحدی‌که زندگی‌نامه شهریار را می‌توان از خلال اشعار خودش نیز بیرون کشید.
یکی دیگر از شاخصه‌های شعر شهریار این است که او در دوره‌ای شعر می‌گفت که جدلی میان شعر نو و شعر کهن در کشور ما برپا بود و بسیاری از جوانان گرایش به شعر نو داشتند و شعر کهن را تحقیر می‌کردند. دعوای شعر نو و کهن چندین دهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت و گفتمان مسلط فضای ادبی بود، اما شهریار با سرودن شعرهایش، زنده‌بودن شعر کهن فارسی را اثبات کرد. او نشان داد شعر کهن فارسی زنده است و نخواهد مرد. شهریار در زمانی با شعر کهن جلوه‌گری می‌کرد که عده‌ای تصور می‌کردند، شعر کهن فارسی از بین رفته است؛ اما او ثابت کرد که اگر شاعرش باشد شعر کهن زنده است.
به عقیده بسیاری از پژوهشگران حوزه زبان و ادب فارسی شهریار نماد وحدت ملی است. او به‌خوبی نشان می‌دهد که مردم ایران فراتر از اختلاف زبان و فرهنگ یک کلیت یگانه‌اند و در ایران تمامی اقلیت‌ها اعم از ترک، فارس، عرب، عجم، لر، بلوچ و... کنار هم حضور دارند.
شهریار یک ایرانی غیور است که بیش از هر چیز به استقلال، عظمت و پیشرفت ایران می‌اندیشد و از سوی دیگر یک آذربایجانی غیرتمند، واقعی و صمیمی است و تمامی این ویژگی‌ها در وجود شهریار به او جامعیتی داده که آن را نزد همه مردم محبوب کرده است. شهریار هم شعر فارسی دارد که او را با همه ایرانیان پیوند می‌دهد، هم شعر ترکی که ابزاری برای ارتباطش با دیگر آذری‌زبان‌هاست. «حیدربابا»ی او برای ترک‌زبان‌ها یک حماسه و شعر جاودانه است.

ماجرای شکست عشقی شهریار چه بود؟
گفته می‌شود، شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی، خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانواده دختر باتوجه‌به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره هفت ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که بخشی از آن در زیر آمده ‌است، در بستر می‌سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.
آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می‌خواستی، حالا چرا؟
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل در رشته پزشکی وی می‌شود، به صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های زیادی را می‌سراید.

دیگران درباره شهریار چه گفتند؟
ملک‌الشعرای بهار با عنایت به اشعار شهریار درباره شخصیت او می‌گوید: شهریار نه‌تنها افتخار ایران است، بلکه افتخار مشرق‌زمین به‌شمار می‌رود.
سیدمحمدعلی جمالزاده، وقتی با آثار دوران اولیه آفرینش‌های استاد شهریار روبه‌رو شده بود، درباره آنها نوشت: از ۱۱۷ بیت قطعه سرتاپا لطف و ذوق و وجد شهریار، هیچ یک را سست و ضعیف نیافتم؛ بلکه هر یک را از دیگری بهتر، شیواتر، وزین‌تر و پرمعنی‌تر دیدم و بر طبع این شاعر تبریزی که مایه افتخار زبان فارسی شده است از جان‌ودل، آفرین خواندم و وجود چنین شاعر و شاعرهایی را بهترین وسیله ترویج زبان فارسی و روح ایرانی در داخل و خارج تشخیص دادم.
استاد شفیعی کدکنی می‌گوید یک ضابطه و ملاک برای سنجش پایه شاعران وجود دارد و آن این است که شاعری موفق است که شعرش زبان‌زد مردم شود. از این منظر شعر شهریار در حافظه ایرانیان ثبت شده و او یک شاعر موفق است.
هوشنگ ابتهاج، از غزل‌سرایان معاصر کشورمان رابطه صمیمانه‌ای با شهریار داشت و رابطه‌ای که سایه با شهریار برقرار کرد، یکی از نمونه‌های نادر در ادبیات‌معاصر است؛ رابطه‌ای که هر دوی آنها را تحت‌تاثیر قرار داد. هوشنگ ابتهاج از اواخر دهه ۲۰، با شهریار آشنا شد و این آشنایی بدان‌جا کشید که ابتهاج سال‌ها هر روز ساعت دو و نیم بعدازظهر به خانه شهریار می‌رفت و تا پاسی از شب در کنار او بود.
ابتهاج در توصیف شهریار می‌گوید: خیلی آدم مهربانی بود شهریار... خیلی مهربان بود... عجیب و غریب بود مهربانی‌اش. انگار به همه عالم و آدم وصل بود. شاید من هم این بستگی عاطفی را که با جهان و انسان دارم، تا حدودی مدیون شهریار باشم البته در کنار تاثیری که مادرم با اون خدای «دوست» مانندش بر من داشت. 
یکی از محبوب‌ترین شعرهای شهریار در نظر سایه، «ای وای مادرم» است. بارها بخش‌هایی از آن را خوانده و بارها بغضش ترکیده است. شرح این آشنایی و تاثیری که این دو بر هم گذاشتند به‌طور مفصل در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» آمده است.
مخلص کلام، انتخاب روز شعر و ادب فارسی به نام شهریار تصمیم بسیار درستی است. چرا که اگر بخواهیم از میان معاصران کسی را برگزینیم که تبلور تمام شعر فارسی و ادامه راه گذشتگان باشد شهریار بهترین گزینه می‌تواند باشد، زیرا او نماینده مظاهر مدرنیته در شعر فارسی است. او نماینده تام و تمام شعر معاصر ایران و به‌نوعی آیینه‌ای از آنچه در گذشته شعر فارسی ما رخ‌داده، است. 
شهریار این شعر را در وصف امام‌زمان (عج) نیز سروده است:
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت