آگاه: جنگ ۱۲ روزه میان ایران با اسرائیل و آمریکا تنها در آسمان و زمین رخ نداد؛ در ذهنها و رسانهها هم ادامه داشت. در دنیایی که روایتها گاهی از موشکها موثرترند، اگر نتوانیم این نبرد را برای نسل امروز بازگو کنیم، حتی پیروزی نظامی نیز چه بسا بیاثر بماند؛ برای مثال این اسرائیل بود که با حملات هدفمند به مراکز نظامی و علمی ایران، آتش درگیری را روشن کرد؛ اما در رسانههای همسو با دشمن، روایت درگیری بهگونهای چارچوببندی شد که ایران تهدیدکننده ثبات منطقه و اسرائیل در مقام مدافع امنیت خود معرفی شد و حملات او «اقدام پیشگیرانه» و «دفاع مشروع» خوانده شد؛ این جابهجایی، بخشی از همان جنگ نرم و عملیات روانی است که همزمان با نبرد واقعی در جریان است.
شکاف روایی و چالشهای نسل دیجیتال
نسل امروز با گونهای سونامی از روایتهای ناسازوار روبهرو است. از یک سو، روایتهای رسمیِ خشک، کلیشهای و غیراقناعی، مخاطب را پس میزنند؛ از سوی دیگر، رسانههای غربی با تصویرسازی حرفهای و الگوریتمهای هوشمند، ذهن او را تسخیر میکنند. نتیجه؟ شکافی عمیق میان واقعیت و برداشت نوجوان و جوان است؛ البته دست ما خالی نیست؛ برای نمونه بیانات رهبر معظم انقلاب پس از جنگ، ظرفیت بالایی برای تبدیلشدن به روایتهای الهامبخش داشت و دارد؛ اما این ظرفیت، نیازمند ترجمههای متناسب با زبان و ذهنیت نوجوان و جوان است؛ برگردانی که بتواند بین زبان حماسه و زیستفرهنگی آنها پل بزند.
نسل امروز مفاهیمی مثل «مقاومت» و «شهادت» را میشناسد؛ اما نه آن گونه که نسلهای «ایکس» و «وای» میشناختند و تجربه میکردند. آگاهیها و آشناییهایی نسل امروز نسبت به مفاهیم و اندیشهها بیشتر در قاب و قالب رسانهها و شبکههای اجتماعی و فیلم و سریال و بازیهای دیجیتالی شکل میگیرد. متاسفانه باید اعتراف کرد که دست دشمن از جهاتی از دوست در این زمینه بازتر است؛ زیرا بر این ابزارها و سکوهای مجازی چیرگی بیشتری دارد.
آسیبشناسی روایتسازی در فضای امروز
روایتسازی موثر برای نسل «آلفا» و «زِد» با چالشهایی روبهرو است که توجه به آنها ضرورت دارد؛ بیآنکه بخواهیم منکر تلاشهای ارزشمندی شویم که تاکنون صورت گرفته است:
- بیاعتمادی بخشی از نوجوانان و جوانان به روایتهای رسمی
- کمبود روایتگرانی خلاق و آشنا با جهان شبکهای
- ضعف نهادهای فرهنگی در تربیت روایتگرانی مسلط بر سواد رسانهای، زبان انسانی و نگاه اخلاقی
- سیطره الگوریتمهای برایدار رسانههای غربی و به حاشیه راندن روایت مقاومت
- خطر تبدیلشدن روایت جنگ به رخدادی سطحی و زودگذر
- چارچوب کنش روایی
برای عبور از این موانع، دستکم در سهلایه باید اقداماتی انجام داد:
لایه مفهومی: بازتعریف مفاهیم بنیادینی مانند مقاومت، امنیت و انتخاب، با زبانی فهمپذیر و اقناعی برای نوجوانان و جوانان. در این مسیر باید از منابعی مثل قرآن، تاریخ اسلام، ادب فارسی و بیانات رهبری بهره گرفت؛ اما متناسب با ذهن و زبان مخاطب امروز؛ نه صرفاً نقلقول.
لایه رسانهای: تبدیل مفاهیم به قالبهایی اشتراکپذیر در فضای مجازی؛ از متن و موشنگرافی و پادکست گرفته تا ویدیوهای کوتاه با لحن دعوتکننده و برانگیزاننده؛ البته باید توجه داشت که در دام فرمالیسم صِرف گرفتار نشویم؛ فرم باید حامل معنا باشد، نه صرفا تزیین آن.
لایه تعاملی: ایجاد فضاهایی برای گفتوگو، بازخورد و مشارکت مخاطب در روایت، ضروری است؛ از پویشهای مجازی گرفته تا فعالیتهای حضوری؛ برنامههایی مانند نشستها، اردوها و دورههای فرهنگی در محیطهایی چون مسجد، هیئت، بسیج و مدرسه میتوانند مخاطب را از مصرفکننده منفعل به همروایتگر تبدیل کنند.
نقش نخبگان در بازسازی روایت
در این میان نباید نقش نخبگان حوزوی و دانشگاهی و فرهنگی و فعالان رسانهای را از نظر دور داشت؛ اگر نخبگان، روایتگری را فقط به رسانههای رسمی واگذار کنند، از مهمترین میدان تاثیرگذاری خود عقبنشینی کردهاند. این قشر تاثیرگذار باید بتواند روایتهایی بسازد که نهتنها از نظر مفهومی غنی باشند، بلکه از نظر زبانی و رسانهای نیز با زیستجهان نسل امروز همخوانی داشته باشند. در همین برای، نهادهای علمی و فرهنگی موظفاند بسترهایی برای پرورش روایتگرانی میانرشتهای فراهم آورند؛ افرادی که هم با سنتهای فکری آشنا باشند، هم زبان رسانه را بشناسند و هم دغدغههای نسل امروز را درک کنند.
پایان باز
روایت، اگر فقط در میدان نبرد باقی بماند، از ذهنها محو خواهد شد. نسل امروز نه با شعار که با تجربه، با تصویر و با مشارکت، معنا را مییابد. جنگ ۱۲ روزه، فرصتی است برای بازخوانی مفاهیم بنیادین در زبان نسل نو. ازدستدادن این فرصت، نه تنها سکوت در برابر کژروایتها، بلکه چشمپوشی از آینده فرهنگیمان نیز خواهد بود. روایت مقاومت باید از قاب خاطره بیرون بیاید و در ذهن نسل امروز جان بگیرد؛ نهتنها با پژواک گذشته، بلکه با بازخوانی امروز؛ نه با تبلیغ، بلکه با تربیت.