آگاه: در میان هیاهوها و روزمرگیها، لابهلای کتابهایی که بوی کافور و عطر شهدا مشامات را مینوازد، جایی است که تو را با یاد غیورمردان سالهای دور دوران جنگ تحمیلی پیوند میدهد. مکان مقدسی که روزی پناهگاه و مأمنی برای سنگر رزمندگان بود. آن روزهای سخت، مردان غیور ایران اسلامی در میان صدای توپ، تانک و مسلسل، همنشین یار دانا شدند و در کتابخانه شهید شریف که آن روزها به عنوان کتابخانه مرکزی خرمشهر شناخته میشد، سنگر گرفتند. کتابخانه مرکزی شهید شریف خرمشهر در محله ۴۰متری خرمشهر در سال۱۳۴۶ تاسیس شد. ابتدا نامش کتابخانه مرکزی خرمشهر بود اما پس از جنگ تحمیلی به نام اولین شهید روحانی دفاع مقدس، شهید محمدحسن شریف قنوتی؛ تغییر یافت. این کتابخانه یکی از مراکز مهم فرهنگی خرمشهر و یکی از مهمترین کتابخانههای استان خوزستان است. به گفته عبدالرحمان مرادیان رئیس اداره کتابخانههای خرمشهر، این کتابخانه اکنون دو هزار و ۸۰۰عضو فعال و ۳۴هزار جلد کتاب دارد.
عباس حربی، جانباز خرمشهری که از سالهای انقلاب و جنگ عضو کتابخانه شریف خرمشهر بود، خاطرات خود را از آن روزها مرور میکند. او میگوید: اوایل انقلاب نوجوان ۱۸سالهای بودم که تنها پاتوق من و دوستانم کتابخانه مرکزی خرمشهر بود بهویژه در دوران امتحانات همه بچهها برای درس خواندن در کتابخانه جمع میشدند. در این زمان تعدادی از کتابها جمعآوری شدند و کتابهای شهید مطهری، شهید شریعتی، شهید بهشتی و داستان راستان جایگزین کتابهای قبلی در کتابخانه شد. در زمان جنگ نیز همین کتابها به اضافه کتابهای شهید مفتح را زیاد میخواندیم.
حربی به سال۵۹ برمیگردد و در مورد خاطرهاش از کتابخانه شهید شریف خرمشهر میگوید: خرمشهر، قبل از اشغال شدن تخلیه شد اما اتفاقی در کتابخانه مرکزی خرمشهر که محل دلبستگی ما به فضای کتابخانه و کتاب بود، به وقوع پیوست. این اتفاق یادآور خاطره شهدایی است که کتابخانه برایشان مأمن و جان پناه بود. قصه از این قرار بود که در زمان جنگ تحمیلی، آبان سال ۱۳۵۹، رزمندگان از کتابخانه مرکزی خرمشهر که اکنون نام آن شهید شریف است، به عنوان سنگر استفاده میکردند. قبل از اشغال خرمشهر چند نفر از تکاوران به محاصره عراقیها درآمدند و عراقیها تکاوران را به تانک، توپ و گلوله بستند و سقف بر سر آنها فرو ریخت و شهید شدند. این راوی دفاع مقدس ادامه داد: ۱۸ تا ۱۹ماه بعد از آزادسازی خرمشهر، همزمان با عملیات بیتالمقدس بود، آخرین نفری که از خرمشهر خارج شد، رزمندهای به نام بهروز مرادی عکاس، آرپیجی زن و مسئول تبلیغات جنگ بود. مرادی صحنه بمباران کتابخانه را دیده بود تا اینکه در سال۶۱ که به خرمشهر بازگشتند، مرادی با گروهی از بچههای تفحص با احتیاط وارد پارک روبهروی کتابخانه شدند. محل، میدان مین بود. او اولین تفحص شهدا را به همراه چند نفر از گروه تفحص با شهید قنوتی شروع کردند. شهید محمدحسن شریف قنوتی، از روحانیون منطقه بود که وظیفه رساندن کمک به رزمندگان در زمان جنگ را برعهده داشت. او در ۲۴مهر سال۱۳۵۹ بر اثر اصابت گلوله دشمن در مسیر شعاع ۴۰متری کتابخانه شهید شد و با توجه به شهدای زیاد، اسم خرمشهر به خونین شهر تغییر کرد. همچنین به پاس خدمات شهید شریف قنوتی کتابخانه مرکزی خرمشهر به نام این شهید و به کتابخانه شهید شریف مزین شد.
منصور معاهد که در دوران جنگ و انقلاب عضو کتابخانه شهید شریف خرمشهر بود، در مرور خاطراتش در کتابخانه شهید شریف خرمشهر میگوید: فعالیت کتابخانه بین سالهای۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ که اوج انقلاب و راهپیمایی بود، ضعیف شد. کتابدار آن دوران بانویی بود که متاسفانه حافظه یاری نمیکند نام او را ذکر کنم. چیدمان کتابها ساده و پیشخان نبود و امانتدهی کتابها بهصورت دستی بود. میزها گرد و مربع نبود. من دانشجوی دوره کارشناسی بودم و مسئول وقت کتابخانه آقای یوسفی؛ جوانی با مدرک لیسانس و مغز متفکر بود.
معاهد ادامه داد: در آن زمان با توجه به اینکه خانوادهها نمیگذاشتند بچهها وارد مسائل سیاسی شوند، کتابهای علمی و داستان، مخاطبان و علاقهمندان بیشتری داشت. کتابهای شریعتی و شهید مطهری و آیتالله مکارم شیرازی موجود نبود و از آیتالله جعفر سبحانی هم کتاب به ندرت پیدا میشد. بلافاصله پس از انقلاب، جنگ از خرمشهر شروع شد. در شرایط جنگی ما و خانوادههای دیگر از خرمشهر خارج و شهر خالی و کتابخانه هم سنگر رزمندگان شد.
کشف غیرمنتظره اجساد مطهر شهدا در سالنهای کتابخانه شریف در جنگ
عبدالخالق کعبی، رزمندهای که در دوران دفاع مقدس پس از آزادسازی خرمشهر همراه گروه تفحص در کتابخانه شهید شریف خرمشهر بود، در مورد خاطرات کتابخانه در آن ایام گفت: در یکی از عملیاتهای تفحصی دوران دفاع مقدس که به صورت کاملا غیرمنتظره و ناگهانی انجام شد، اجساد مطهر شهیدان «محمد غلامی» و «سردار بهروز مرادی» در مکانی که قبلا به عنوان سالن استفاده میشد، کشف و با احترام فراوان پیکرپوشی شدند. اولین تصویری که پس از ورود به سالن به چشمم خورد، پیکر مطهر شهیدی بود که در نزدیکی ورودی دستشوییها قرار داشت. وسایل شخصیاش، حتی کفشهایش، به وضوح قابل تشخیص بود.
کعبی به عکسی که مختص آن دوران در کتابخانه شهید شریف است، اشاره کرد و گفت: در تصویر دوم شهیدی را مشاهده میکنید که در همان مکان در اثر ریزش سقف دستشویی، پای راستش قطع شده بود. این همان شهید عزیزی بود که از جیب لباسش کیف و مدارکش را بیرون آوردم، نامش محمد غلامی بود.
وی ادامه داد: در تصویری که از آن روز ثبت شده، چهار نفر از همراهان حضور دارند که اجساد شهدا را حمل میکنند. در سمت راست تصویر شهید سردار بهروز مرادی، در پشت سرش شهید اکبر رنجبر، سپس خود من (عبدالخالق کعبی) و در پشت من نیز قاسم امامی دوست عزیز و مهربانی که الان در شمال زندگی میکند، قرار دارد.
کعبی که از یادآوری خاطرات کتابخانه شهید شریف پس از آزادسازی خرمشهر بغض دارد، عنوان کرد: اواسط تابستان بود. اجساد شهدا را به آرامی از آن سالن بیرون آوردیم و در باغچهای که در حیاط بود با گلهای همان باغچه، با احترام و در آرامش به خاک سپردیم. سعی کردیم هر شهید را در کنار وسایل شخصیاش که در لحظه شهادت همراهش بود، قرار دهیم. دو نفر از شهدا چهرههایشان به دلیل اصابت ترکشها، به طور کامل قابل تشخیص نبود. وی یادآور شد: این رویداد از جمله عملیاتهای تفحصی دوران دفاع مقدس است که در لحظاتی غیرمنتظره و با کشف ناگهانی پیکرهای مطهر شهدا، قلب همه حاضران را لرزاند و یادآور شجاعت و فداکاری بیهمتای آنان شد.