۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۵

زهرا بذرافکن- خبرنگار گروه فرهنگ: دفاع مقدس یکی از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی و سیاسی اواخر قرن بیستم بود که تاثیرات عمیق و چندجانبه‌ای بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران بر جای گذاشت. این واقعه هشت ساله، نه تنها یک نبرد نظامی، بلکه یک کارزار تمدنی محسوب می‌شد که در آن جامعه ایران با همه فراز و فرودهایش، فرهنگی غنی از پایداری و رشادت را خلق کرد. جنگ در حالی آغاز شد که جمهوری اسلامی ایران هنوز با بحران‌های داخلی و نابسامانی‌های پس از انقلاب دست و پنجه نرم می‌کرد اما حمله خارجی به جای تضعیف، به یک اهرم قدرتمند برای وحدت تبدیل شد.

آگاه: تهدید مشترک از خارج مرزها عاملی تعیین‌کننده در تقویت هویت ملی و مذهبی جامعه ایرانی بود. این شرایط بحرانی باعث شد تا گرایش‌های فردگرایانه به حاشیه رفته و روحیه جمع‌گرایی و همبستگی در جامعه ترویج یابد که نتیجه آن افزایش چشمگیر انسجام ملی و فرهنگی بود. مردم از اقشار و اقوام مختلف در مقابل متجاوز در یک صف واحد ایستادند. یکی از مصادیق مهم این اتحاد، وفاداری اعراب استان خوزستان بود که برخلاف تصور رژیم عراق، نه تنها علیه کشورشان نشوریدند، بلکه در دفاع از تمامیت ارضی ایران مشارکت کردند. نتایج مطالعات نشان می‌دهد که این دوران، پیوند بین هویت قومی و هویت ملی در میان این اقوام را تقویت کرده و نیروهای مرکزگرا را در میان آنها استحکام بخشید.
علاوه بر این، تحریم‌های بین‌المللی و نیاز مبرم کشور به تجهیزات در سال‌های جنگ، باعث شد تا خودباوری ملی به اوج برسد و کشور مجبور به تکیه بر توانمندی‌های داخلی شود. این اتکا به نفس، منجر به شکوفایی استعدادها و خلاقیت‌ها در تولید سلاح و ارزاق شد که نمود فزاینده آن پس از جنگ در عرصه‌های مختلف اقتصادی و فناوری‌های نوین دفاعی ادامه یافت. در حقیقت، تهاجم خارجی در شرایط آسیب‌پذیری پس از انقلاب، با ایجاد یک دشمن مشترک، سریع‌تر از هر سیاست داخلی توانست گسل‌های اجتماعی و قومی را به‌طورموقت مسدود کند و بقای نظام نوپا را تضمین بخشد.

تحول در نقش‌های اجتماعی و نهادسازی مردمی
جنگ، زمینه‌ساز تحولات بنیادین در ساختار اجتماعی، به ویژه در مورد زنان شد. مشارکت گسترده زنان در پشتیبانی از جبهه‌ها، پرستاری از مجروحان و حتی در مواردی ایفای نقش‌های نظامی، نقش‌های سنتی تعریف شده برای آنها را به چالش کشید. موفقیت زنان در انجام این وظایف حیاتی به بازاندیشی در نقش‌های سنتی انجامید و آنان را برای ورود به عرصه عمومی در دوران پساجنگ آماده کرد و مطالبات سیاسی و اجتماعی‌شان را گسترش داد. این مشارکت، سهمی از ایثار را به زنان اختصاص داد که به مطالبه‌گری آنان در سال‌های آتی مشروعیت اجتماعی بخشید. همچنین، نهادهای مردمی مانند «بسیج مستضعفین» که بر پایه حضور و اصول اسلامی شکل گرفت، نه تنها یک نیروی کلیدی در دفاع بود، بلکه به مثابه یک فرهنگ و الگویی برای توسعه فرهنگی و سازندگی در ابعاد گوناگون جامعه پس از جنگ تبدیل شد. بسیج پس از جنگ، چند نقش اصلی از جمله جهاد معنوی و فرهنگی و توسعه فرهنگی و سازندگی را در دستور کار خود قرار داد که ابعاد غیرنظامی و عمیق اجتماعی این نهاد را به نمایش می‌گذارد.

 هنر در سنگر
دوران دفاع مقدس نقطه عطفی در تاریخ هنر و ادبیات معاصر ایران است که منجر به تولد گونه‌های هنری جدید و خلق آثار ماندگار شد. سینمای ایران که در دوران پهلوی به دلیل انحطاط فرهنگی در آستانه ورشکستگی قرار داشت، با پیروزی انقلاب و سپس وقوع جنگ، بستر جدیدی برای احیا یافت. سینمای دفاع مقدس به عنوان اولین و تنها ژانر بومی ایران متولد شد و توانست با استقبال گسترده مردم و هنرمندان روبه‌رو شود. این ژانر، مفاهیم ایثار، شهادت و رشادت را در قالب تصویر ماندگار کرد. آثار شاخصی چون «عقاب‌ها» (ساموئل خاچیکیان)، «مهاجر» (ابراهیم حاتمی‌کیا)، «نینوا» (رسول ملاقلی‌پور) و ... هویت این ژانر را تثبیت کردند.

 شکوفایی ادبیات پایداری
در حوزه ادبیات، شاهد خلق موجی از رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و خاطراتی بودیم که به ثبت واقعیت‌ها و دلاوری‌های جنگ پرداختند. رمان «زمین سوخته» اثر احمد محمود که تجربه زیسته او از سه ماه نخست تجاوز رژیم بعث را روایت می‌کند، به عنوان نخستین رمان جدی جنگ شناخته می‌شود. همچنین آثاری چون «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» از احمد دهقان به عنوان متون کلیدی ادبیات داستانی این حوزه، پیام رشادت را منتقل کردند. در عرصه شعر نیز، شاعرانی چون قیصر امین‌پور با سرودن اشعار تاثیرگذاری مانند «ما همه اکبر لیلازادیم» و علیرضا قزوه با «شهیدان را شهیدان می‌شناسند»، توانستند روحیه ایثارگری و معنوی را در کالبد جامعه دمیده و احساسات جمعی را به شکلی هنرمندانه بیان کنند.

هنر تجسمی؛ ترکیب عرفان و حماسه
هنرهای تجسمی (نقاشی، عکس و پوستر) هم، به سرعت رویکردی حماسی-عرفانی به خود گرفتند و مملو از نمادهای مذهبی و اعتقادی در نسبت با جنگ تحمیلی و شرایط حاکم بر جامعه شدند. این آثار، فضا و صحنه جنگ را به صحنه حماسه سالکان راه خدا تبدیل می‌کردند. هنرمندانی چون ناصر پلنگی و کاظم چلیپا در این دوران ظهور کردند. تابلوی معروف «روحانیت» اثر کاظم چلیپا که در سال ۱۳۶۱ خلق شد، نقش پیشتازی و جلوداری روحانیت را در بطن انقلاب و جنگ به تصویر کشید.

سایه‌های جنگ و زخم‌های عمیق
در کنار دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی، جنگ تحمیلی هزینه‌های سنگینی را بر روح و روان جامعه ایران تحمیل کرد که آثار آن، سال‌ها پس از پایان نبرد باقی ماند. یکی از تلخ‌ترین واقعیت‌های جنگ، ورود آن به زندگی روزمره مردم عادی از طریق «جنگ شهرها» بود که در سال‌های پایانی (۱۹۸۲-۱۹۸۸) شدت گرفت. موشک‌باران مناطق غیرنظامی و هدف قرار دادن زیرساخت‌ها، خشونت را از خط مقدم به عمق شهرها (مانند تهران، اصفهان، دزفول و شهرهای مرزی) منتقل کرد. این اتفاق تلخ، علاوه بر فرسایش توان صنعتی، زخم‌های عمیق روانی بر جای گذاشت. تلفات انسانی سنگین و تجربه مداوم وحشت به آسیب‌های روانی شدید در میان مردم و ابتلا به اختلالاتی مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شد. هرچند باورهای مذهبی و روحیه شهادت‌طلبی در میان رزمندگان به عنوان یک سپر روانی عمل کرده و تاثیرات جنگ را نسبت به سایر کشورها کاهش داد اما تحقیقات نشان می‌دهد هرچه مدت حضور رزمنده در جبهه بیشتر بوده، تاثیرات روانی جنگ بر او نیز فزونی یافته است. این نبرد طولانی بر دوش خانواده‌ها و سیستم سلامت کشور بار سنگینی بود. اینجاست که یک دوگانگی در تجربه دیده می‌شود؛ در حالی که راهبرد اعتقادی و معنویت برای رزمندگان یک پشتیبان بود، مردم عادی در شهرهای بمباران‌شده با ترومایی جمعی و حس بی‌دفاعی مواجه شدند که فاقد این چارچوب دفاعی قوی بود.

جا به جایی اجباری و تغییر بافت شهری
جنگ شهرها و تخریب مناطق مرزی به جابجایی‌های گسترده جمعیتی در داخل کشور منجر شد. مردم شهرهایی مانند خرمشهر و آبادان به اجبار به مناطق دورتر، اغلب به روستاها، مهاجرت معکوس کردند. این ورود ناگهانی شهرنشینان به محیط‌های سنتی، فشار زیادی بر منابع محدود روستایی وارد کرد و باعث بروز تنش‌های اجتماعی و فرهنگی میان مهاجران و ساکنان بومی شد. پس از پایان جنگ و در دوران بازسازی، معضل دیگری رخ داد؛ در بسیاری از شهرهای تاریخی، مانند دزفول، بازسازی‌های کالبدی بدون توجه کافی به مورفولوژی (ریخت‌شناسی) شهری و زبان معماری تاریخی صورت گرفت. این بی‌توجهی، ساختار کالبدی و اجتماعی-فرهنگی شهرها را به گونه‌ای ناموفق تغییر داد و یک لایه جدید از دست رفتگی فرهنگی را به ویرانی‌های فیزیکی افزوده کرد.

میراث ماندگار وحدت
با مرور فراز و فرودهای جنگ هشت‌ساله تحمیلی واضح است که این رویداد فراتر از یک درگیری نظامی، به یک تجربه وجودی و یک نقطه عطف فرهنگی برای ملت ایران تبدیل شد. در فراز، جنگ توانست کیمیای همبستگی و وحدت ملی را از دل کثرت‌های قومی و اجتماعی بیرون بکشد و هویت بومی را با آثار ماندگاری در سینما، ادبیات و هنر گره بزند. این میراث ایثارگری، خودباوری و روحیه جمع‌گرایی به منبعی ارزشمند برای حرکت‌های تمدنی و سازندگی کشور در سال‌های بعد تبدیل شد. با این حال، نباید فرودهای سنگین اجتماعی آن که مهم‌ترینشان نابسامانی‌های پس از جنگ مانند بروز شکاف‌های طبقاتی و محدودیت در روایت‌های هنری است را نادیده گرفت. در نهایت، با وجود همه زخم‌ها و چالش‌های پساجنگ، فرهنگ پایداری و انسجامی که در آن دوران شکل گرفت، همچنان به عنوان یک سرمایه عظیم اجتماعی و هویتی برای گذر از بحران‌های امروز و آینده نقشی حیاتی و غیرقابل جایگزین دارد.
در نهایت، ملت ایران با وجود فراز و فرودهای فرهنگی توانست از این بحران سربلند عبور کند و درس‌هایی گران‌بها برای حکومت، مردم و آیندگان بیاموزد. مسائل فرودها را با صبر و استقامت، در خود حل کند و از پس آنها برآید تا فرازهای جدیدی پدید آورد. این ملت، نشان داد هرچه فرود در راه باشد، از آن فراز خواهد ساخت و در نهایت، حریف مسائل و مشکلات خواهد شد.

نابرابری پساجنگ

یکی از فرودهای مهم فرهنگی در حوزه تولید، کاهش حمایت‌ها پس از جنگ بود. دولت در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی سیاست‌های خود را به سمت «سازندگی» و فاصله گرفتن سریع از فضای جنگ متمایل کرد. این امر به طور خاص برای سینمای دفاع مقدس که به دلیل نیاز مبرم به امکانات لجستیکی نظامی (مانند تانک و توپ) وابستگی زیادی به حمایت دولتی داشت، موجب کاهش شدید تولید آثار بزرگ مقیاس شد. از سوی دیگر، مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ و سرمایه‌گذاری ناکافی در بخش‌های علمی و پژوهشی به پدیده‌ای به نام «فرار مغزها» منجر شد. متخصصان، نخبگان و دانش‌آموختگان با تحصیلات عالی، به دلیل کمبود فرصت‌ها، کشور را ترک کردند.
شاید عمیق‌ترین میراث منفی اجتماعی جنگ، تناقض بنیادین میان ایثار و مساوات دوران جبهه‌ها و نابرابری فزاینده در دوران بازسازی بود. روحیه جمعی و عدالت‌محور دوران جنگ، نتوانست مانع از شکل‌گیری شکاف‌های طبقاتی گسترده و توزیع نابرابر فرصت‌ها شود. ظهور امتیازهای اهدا شده به حلقه قدرت و ثروت، به مرور زمان روحیه جهادی و آرمان‌های جنگ را در ذهن نسل‌های پس از آن تضعیف کرد و اعتماد اجتماعی ناشی از آن دوران را به چالش کشید. این گسست میان آرمان‌های ایثار و واقعیت‌های اقتصادی پساجنگ، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های فرهنگی، اجتماعی است که میراث هشت سال دفاع مقدس با آن دست به گریبان است.