۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۲

زهرا بذرافکن-خبرنگار گروه فرهنگ: تصویر کودکان فلسطینی گویی قلب تپنده بزرگ‌ترین نبرد روایت‌ها در جهان معاصر است. این کودکان که خود هیچ نقشی در آغاز درگیری‌ها ندارند به آسیب‌پذیرترین و در عین حال مهم‌ترین بخش در این جنگ رسانه‌ای تبدیل شده‌اند. رنج بی‌پایان آنها نه فقط یک خبر روزمره، بلکه آزمونی برای صداقت و استقلال رسانه‌های جهان است.

آگاه: وقتی آمارها نشان می‌دهند که تلفات غیرنظامی کودکان غزه در طول تنها یک ماه، از مجموع تلفات ۲۰ماه جنگ اوکراین بیشتر شده است، ابعاد سیاست‌های غیرانسانی جهان در پوشش این جنایات آشکار می‌شود. با این حال، چالشی جدی در این مواجهه وجود دارد: خطر فرسودگی مخاطب. حجم بی‌وقفه و متراکم تصاویر دلخراش از مرگ و رنج کودکان در طول زمان می‌تواند باعث شود که افکار عمومی نسبت به این فجایع بی‌حس شوند. جبهه رسانه‌ای حامی رژیم صهیونیستی به‌خوبی از این پدیده آگاه است و با طولانی کردن زمان نمایش خشونت و همزمان ارائه توضیحات فنی و سرد، تلاش می‌کند تا مرگ روزانه ۲۸کودک در غزه (معادل یک کلاس درس) را به یک آمار قابل هضم تنزل دهد، تا یک جنایت مستمر اخلاقی.

سکوت پرهزینه در غرب
این تراژدی نه تنها یک فاجعه انسانی، بلکه چالش اصلی برای مشروعیت رژیم صهیونیستی در سطح بین‌المللی است. رسانه‌های جهان در واکنش به این بحران به شکل حیرت‌آوری بر اساس جبهه‌بندی‌های سیاسی و ایدئولوژیک دسته‌بندی شده‌اند. رسانه‌های جریان اصلی در ایالات متحده و بخش اعظم اروپا رویکردی هماهنگ در پیش گرفته‌اند که هدف اصلی آن، توجیه نسل‌کشی جاری در غزه است. این رسانه‌ها با تمرکز افراطی بر مفاهیمی چون «حق دفاع از خود» برای رژیم صهیونیستی، تلاش می‌کنند تا جنایات علیه فلسطینیان را در پرده‌ای از مشروعیت نظامی بپوشانند. این روایت به‌طورمعمول با بزرگنمایی نقش حماس به عنوان تنها عامل خشونت، حقوق مشروع مردم فلسطین را غیرانسانی جلوه می‌دهد و زمینه را برای پذیرش کشتار جمعی فراهم می‌کند. یکی از خطرناک‌ترین شیوه‌های این رسانه‌ها، انتشار پروپاگاندای دروغین بود. تیترهای گمراه‌کننده‌ای که در شبکه‌های بزرگی چون سی‌ان‌ان و نیویورک پست درباره ادعاهای بی‌اساس مانند «سر بریدن ۴۰نوزاد» منتشر شد، هدفی جز مشروعیت بخشیدن به ضدحمله وحشیانه رژیم صهیونیستی نداشتند.  برخی معتقدند که این شگردهای رسانه‌ای تنها راه فروش ایده دفاع از خود است. در شرایطی که رژیم اشغالگر در حال بمباران منطقه‌ای است که شرایطی به مثابه اردوگاه کار اجباری دارد. علاوه بر این، در رسانه‌های غربی یک نبرد پنهان بر سر واژگان در جریان است. فلسطینیان کشته‌شده، به ویژه کودکان معصوم اغلب با عباراتی خنثی مانند آمار یا تلفات جانبی (CollateralDamage) توصیف می‌شوند. این انتخاب واژگان باعث می‌شود که مرگ یک کودک از یک جنایت اخلاقی به یک پیامد فنی و پذیرفته‌شده نظامی تنزل پیدا کند.
در مقابل، قربانیان رژیم اشغالگر بلافاصله با عنوان قربانی (Victim) خطاب می‌شوند. این سیاست گزینشی، ریشه در نفوذ عمیق لابی صهیونیستی و روابط مستحکم کاخ سفید با رژیم دارد. زمانی که روزنامه نیویورک تایمز گزارش‌های کم‌سابقه‌ای درباره سوءتغذیه شدید یا همچنین کودکان قطع عضو غزه منتشر کرد، حتی با وجود اینکه اشاره مستقیمی به جنایات صهیونیست‌ها نشده بود، با طوفانی از خشم سازمان‌های صهیونیستی روبه‌رو شد و این گزارش هرگز توسط سایر رسانه‌های بزرگ تکرار نشد. این سیستم تنبیهی نشان می‌دهد که عبور از خطوط قرمز لابی با اتهاماتی نظیر اشاعه اطلاعات غلط مواجه می‌شود تا رسانه‌های دیگر جرات انتشار حقیقت را نداشته باشند.

عادی‌سازی در جهان عرب
جهان عرب، به دلیل تضاد منافع دولت‌هایش در پوشش رنج کودکان فلسطینی دچار شکاف عمیقی است. رسانه‌های وابسته به دولت‌هایی که مسیر عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته‌اند، تلاش می‌کنند موضوع فلسطین را به حاشیه برانند. به عنوان مثال، در حالی که شبکه‌هایی مانند العربیه عربستان، پوششی گزینشی و محدود ارائه می‌دهند، شبکه الجزیره قطر اغلب تمام زوایای جنگ را پوشش داده و در خط رسانه‌ای مقاومت گام برمی‌دارد.
این تفاوت فاحش، نه بر سر کیفیت خبرنگاری، بلکه بر سر رقابت‌های سیاسی میان دولت‌های حامی آنهاست. مهم است بدانیم، برخی از کشورهای عربی منافع اقتصادی و سیاسی خود را در عادی‌سازی روابط با رژیم اشغالگر می‌بینند و به دنبال حل مسئله فلسطین نیستند. به همین دلیل، رسانه‌های آنها به جای تمرکز بر جنایت جنگی، توجه عمومی را به اقدامات بشردوستانه محدود می‌کنند (مانند کمک‌های امارات). این رویکرد، رنج کودکان را از یک بحران سیاسی نیازمند محکومیت قاطع به یک موضوع خیریه تقلیل می‌دهد تا خشم عمومی ملت‌های عربی مدیریت شود و روابط کلان سیاسی با غرب و رژیم اشغالگر آسیبی نبیند. در واقع حتی در بحبوحه کشتار کودکان، رژیم صهیونیستی توانسته خلا و ضعف تجاری خود را از طریق همکاری با این کشورهای عربی حل کند. این رسانه‌ها با غیبت مرموز در پوشش جدی تحولات، تنها یک غیبت رسانه‌ای را به نمایش می‌گذارند و نشان می‌دهند که دغدغه اصلی، حفظ ساختار قدرت و مسیر عادی‌سازی است، حتی اگر به قیمت چشم‌پوشی از کودکانی باشد که به دلیل سوءتغذیه شدید در معرض مرگ قرار گرفته‌اند.

پرچمداران حقیقت
در مقابل جبهه انکار و عادی‌سازی، محور مقاومت و کشورهای شرقی مستقل، یک توازن رسانه‌ای را در کنار قدرت سیاسی و نظامی خود ایجاد کرده‌اند. رسانه‌های این جبهه با در پیش گرفتن رویکردی مستقل و اخلاقی، روایت حقیقت را به جهانیان مخابره می‌کنند. ادبیات مورد استفاده در این جبهه، نقطه تقابل اساسی با غرب است. کودکانی که در غزه جان خود را از دست می‌دهند، نه تلفات جانبی، بلکه شهیدند. این روایت بر پایداری تمرکز دارد و چشم‌انداز آینده مقاومت را ترسیم می‌کند. 
متحدان مستقل در شرق، به ویژه چین و روسیه نیز در مجامع بین‌المللی و دیپلماتیک، موضع همسو با محور مقاومت اتخاذ کرده‌اند. حمایت این کشورها اغلب هدفمند و استراتژیک است. برای مثال، چین کمک‌های سخاوتمندانه‌ای به آژانس آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک) اختصاص داده تا به صورت ویژه، دسترسی کودکان آواره فلسطینی به آموزش‌های اساسی حفظ شود. این تمرکز بر آموزش و بازسازی ساختارهای اجتماعی در واقع پاسخی استراتژیک به هدف نسل‌کشی رژیم صهیونیستی است که می‌خواهد با نابودی مدارس و بیمارستان‌ها، یک فاجعه نسلی برای جوانان فلسطینی ایجاد کند. رسانه‌های مقاومت و متحدان شرقی، این کودکان را سرمایه و نسل آینده فلسطین می‌دانند.

کودکان فلسطین و پایان برتری رسانه‌ای غرب
آنچه در نحوه بازتاب رنج کودکان فلسطینی در رسانه‌ها مشاهده می‌شود، عمق نفاق در سیاست‌های جهانی و تقسیم شدن جهان به دو جبهه ایدئولوژیک متضاد است: جبهه صهیونیسم که به دنبال توجیه است و جبهه مقاومت که حقیقت و عدالت را فریاد می‌زند. اما تراژدی کودکان، کاتالیزوری قوی برای تغییرات ژئوپلیتیک شده است. انتشار گسترده تصاویر مستقیم از غزه که اغلب از طریق فعالان و رسانه‌های محور مقاومت به دست می‌آید، هیمنه رسانه‌ای غرب را به چالش کشیده است. مردم جهان به وضوح دیده‌اند که کودکان در جهنمی زندگی می‌کنند که رژیم صهیونیستی آن را ساخته است. این تصاویر غیرقابل انکار باعث شده تا پروپاگاندای مظلوم‌نمایی صهیونیستی فروبریزد.
در این میان، ظهور شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزاری در دست مردم و نه رسانه‌های رسمی، توانسته سانسور و روایت‌سازی دولت‌های غربی را در هم بشکند. امروز دیگر جنبش صهیونیستی نمی‌تواند مانند گذشته به سادگی افکار عمومی را کنترل کند، زیرا اکتیویست‌ها و فعالان رسانه‌ای در غرب، خود به چالشی برای این روایت‌های دروغین تبدیل شده‌اند.
در نتیجه، این شکست رسانه‌ای ‌به‌طور مستقیم به بحران مشروعیت سیاسی برای رژیم اشغالگر و حامیان غربی‌اش منجر شده است. افکار عمومی جهانی، دیگر مانند دهه‌های پیشین تحت سلطه کامل رسانه‌های رسمی نیست و شبکه‌های اجتماعی توانسته‌اند روایات فلسطینیان را به خانه‌های مردم ببرند. فشار حاصل از تظاهرات میلیونی و اعتراض‌های دانشجویی چنان شدید شده است که حتی کشورهای غربی مجبور شده‌اند برای کاهش فشار افکار عمومی به اقدامات نمادین مانند بحث بر سر به رسمیت شناختن فلسطین متوسل شوند. بنابراین، رنج کودکان فلسطینی نه تنها یک بحران اخلاقی، بلکه عامل شتاب‌دهنده‌ای است که خطوط گسل ژئوپلیتیک را به نفع تضعیف ایدئولوژی غرب و تقویت محور مقاومت سوق می‌دهد.

نگاهی به شکاف اروپایی

بخش  بزرگی از رسانه‌های اروپای غربی (دیدگاه سنتی)، از جمله در بریتانیا، فرانسه و آلمان به دلایل تاریخی و همسویی با سیاست‌های آمریکا در جبهه انکار قرار می‌گیرند. در این رسانه‌ها، کودک کشی نه تنها توجیه می‌شود، بلکه با استفاده از روایاتی که گفته شد از بار اخلاقی آن کاسته می‌شود. این رویکرد، در نهایت برای حفظ روابط استراتژیک دولت‌های اروپایی با رژیم صهیونیستی و کاخ سفید ضروری است.
همزمان، برخی رسانه‌ها در جنوب و شرق اروپا (نوپا و در حال تغییر) که به طور سنتی پیوندهای ایدئولوژیک کمتری با رژیم صهیونیستی دارند، انعکاس متفاوتی از رنج کودکان فلسطینی را به نمایش می‌گذارند. هرچند که دولت‌های آنها تحت فشار ناتو و اتحادیه اروپا ممکن است در مجامع بین‌المللی موضعی محتاطانه داشته باشند اما فعالان رسانه‌ای و محتوای شبکه‌های اجتماعی این کشورها، اغلب بازتاب صادقانه‌تری از کشتار در غزه ارائه می‌دهد. این منطقه به تدریج به یک کانون رشد اعتراض‌ها علیه آپارتاید تبدیل شده و این شکاف میان سیاست دولت‌ها و افکار عمومی به مرور در رسانه‌ها نمایان شده است.