۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۸

تحولات پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (عملیات «توفان الاقصی») به‌عنوان یک شوک ژئوپلیتیک، معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه را وارد مرحله بازتعریف کرده است. بحران غزه که در ابتدا در فضای محدود تقابل اسرائیل و گروه‌های مقاومت دیده می‌شد، با ورود مستقیم و گسترده آمریکا به حمایت از تل‌آویو، موج اعتراضات مردمی در پنج قاره و تغییر جدی در روایت رسانه‌ای جهانی، به عرصه رقابت و مداخله قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بدل شده و نظم پیشین را به چالش کشیده است.

آگاه: این تحولات را می‌توان در قالب پنج روند کلیدی شناسایی و تحلیل کرد:
۱: سقوط تدریجی مشروعیت بین‌المللی اسرائیل بر اثر ابعاد انسانی بحران و تاثیر مستقیم تصاویر و مستندات منتشرشده در افکار عمومی جهانی، که به رشد بی‌سابقه حمایت مردمی از فلسطین منجر شده است.
۲. ارتقای هماهنگی محور مقاومت با دامنه عملیاتی از یمن تا لبنان، مبتنی بر تبادل اطلاعات، هم‌افزایی لجستیکی و طراحی عملیات هم‌زمان، که ساختار سنتی بازدارندگی اسرائیل را بی‌اثر کرده است.
۳. بازگشت فعال قدرت‌های بزرگ به صحنه منطقه‌ای؛ چین به‌عنوان موتور اقتصادی و سیاسی ضد یک‌جانبه‌گرایی و روسیه به‌عنوان متغیر امنیتی و بازدارنده در برابر نفوذ غرب، با بهره‌گیری از ظرفیت‌های شورای امنیت و روابط مستقیم با بازیگران کلیدی از جمله ایران و سوریه. ۴. افزایش فشارهای ترکیبی و غیرمستقیم بر ایران از مسیر جنگ شناختی، تهدیدات سایبری، محدودیت‌های تجاری و اقدامات پنهان دیپلماتیک با هدف افزایش هزینه‌های نفوذ منطقه‌ای ایران بدون مواجهه نظامی مستقیم، که نیاز به پاسخ چندسطحی را ضروری کرده است.
۵: تقویت بی‌اعتمادی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به آمریکا در تامین امنیت و حرکت تدریجی به سمت شکل‌گیری «ناتوی اسلامی»؛ تجربه ناکارآمدی حمایت‌های امنیتی واشنگتن در بحران‌های اخیر، موجب شده موضوع همکاری دفاعی-امنیتی در میان کشورهای مسلمان منطقه (با محوریت خلیج‌فارس و حمایت برخی بازیگران اسلامی خارج از حوزه عربی) به‌عنوان یک طرح جایگزین مطرح شود، طرحی که می‌تواند در صورت شکل‌گیری، معادله موازنه قوا را به‌شدت دگرگون کند. برای ایران، این شرایط ترکیبی از فرصت‌ها و تهدیدهاست. فرصت‌ها شامل بهره‌گیری از مشروعیت اخلاقی در بحران غزه، افزایش ظرفیت برای میانجی‌گری و امکان ایجاد اتحادهای جدید با کشورهای ناراضی از الگوی امنیتی آمریکا و تهدیدها شامل فشارهای ترکیبی و تلاشی هماهنگ برای حذف یا کمرنگ‌سازی نفوذ ایران در معماری امنیتی منطقه است. راهبرد ایران باید بر سه محور عملیاتی متمرکز باشد: دیپلماسی چندسطحی با بهره‌گیری از کانال‌های بی‌طرف منطقه‌ای و تقویت پیوند با بلوک جنوب جهانی، مدیریت روایت با تمرکز بر ابعاد انسانی و حقوقی بحران به‌منظور تثبیت تصویر عقلانی و قانون‌مدار و بازدارندگی هوشمند با حفظ توازن میان قدرت سخت و نرم و پاسخ متناسب و هدفمند به تهدیدات.
در عرصه اقتصادی، تقویت تاب‌آوری از طریق تنوع‌بخشی شرکای تجاری، گسترش همکاری‌های منطقه‌ای و بهره‌برداری از سازوکارهای اقتصادی شرق و جنوب، هم‌زمان با اقدامات سیاسی، می‌تواند جایگاه ایران را در نظم نوین منطقه‌ای تثبیت کند. جمع‌بندی راهبردی آن است که دوران پس از هفتم اکتبر، صحنه تغییرات عمیق ساختاری با پنج روند اصلی است که در آن، ایران می‌تواند با ترکیب فعال دیپلماسی، روایت‌سازی، بازدارندگی هوشمند و همکاری استراتژیک با بازیگران همسو، نه‌تنها مصون از تهدیدات باشد، بلکه به مهندس و شکل‌دهنده بخشی از نظم جدید و حتی معمار ائتلاف‌های امنیتی تازه در منطقه مانند ناتوی اسلامی تبدیل شود.