آگاه: مرگ زودهنگام او در ۴۶ سالگی، همچون افسانهای تراژیک، به شهرتش افزود، اما آنچه کامو را واقعا محبوب کرد، نه صرفا این رویداد، بلکه تواناییاش در بیان ساده و عمیق پوچی زندگی، مقاومت در برابر آن و جستوجوی معنا در جهانی بیمعنا بود. به مناسبت تولد او، نگاهی به سبک و آثار او و اثری که بر ادبیات و نویسندگان ایران گذاشت، خواهیم انداخت.
محبوب و منفور
کامو فلسفه را از قفسههای دانشگاهی به کوچه و خیابان آورد. او برخلاف همعصرانش مانند ژانپل سارتر که متونشان پر از اصطلاحات پیچیده و جملات طولانی بود، از زبانی روزمره، کوتاه و مستقیم استفاده میکرد. این سادگی، فلسفه را برای مخاطب عام قابل دسترس کرد. او قهرمانانش را نه از میان روشنفکران یا اشراف، بلکه از دل مردم عادی برمیگزید؛ افرادی که نه دیوانهاند و نه ابرقهرمان، بلکه تنها انسانهایی هستند که در برابر فشار جامعه، مرگ، بیماری یا بیعدالتی میایستند. مرسو، شخصیت اصلی رمان بیگانه، نمونه بارز این رویکرد است: مردی که به خاطر صداقت بیرحمانهاش در ابراز بیتفاوتی نسبت به مرگ مادرش و عدم تظاهر به غم، از سوی جامعه محکوم میشود.
محبوبیت کامو از آنجا نشأت میگیرد که تمهای آثارش، جهانی و همیشگیاند. او درباره پوچی، مرگ، آزادی، عشق و مقاومت سخن میگوید؛ تجربههایی که هر انسانی در برههای از زندگی با آنها روبهرو میشود. در رمان طاعون، شهری قرنطینهشده به نمادی از شر فراگیر تبدیل میشود و انسانها در برابر بیماری، ترس و مرگ، به دنبال همبستگی و معنا میگردند. این اثر که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد، در سالهای همهگیری کرونا بار دیگر به صدر فهرست پرفروشها بازگشت و نشان داد که کلام کامو همچنان زنده و مرتبط است.
یکی از مهمترین پیامهای کامو، امید در دل ناامیدی است. او در مقاله فلسفی افسانه سیزیف، پوچی زندگی را با اسطوره سیزیف مقایسه میکند؛ مردی که محکوم است سنگ بزرگی را تا قله کوه ببرد و هر بار که به قله میرسد، سنگ به پایین میغلتد. کامو میگوید ما باید سیزیف را در لحظهای که به پایین بازمیگردد، خوشبخت تصور کنیم، زیرا او آگاهانه علیه سرنوشت خود شورش میکند. این شورش، نه انقلاب سیاسی، بلکه زیستن آگاهانه و خلق معنا در جهانی بیمعناست.
نوبل و آثار کامو
جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۷، هنگامی که کامو تنها ۴۴ سال داشت، او را به جوانترین برنده فرانسویزبان پس از رودیار کیپلینگ تبدیل کرد و شهرتش را جهانی کرد. اما پیش از آن، آثارش در الجزایر، فرانسه و سپس سراسر جهان خوانده میشدند. مرگ ناگهانیاش در تصادف، او را به افسانهای تبدیل کرد که همچون جیمز دین در سینما، در ادبیات جاودانه ماند.
از میان آثار کامو، بیگانه (منتشرشده در ۱۹۴۲) بدون تردید محبوبترین و شناختهشدهترین کتاب اوست. این رمان کوتاه، کمتر از صد صفحه، با جملهای آغاز میشود که خواننده را بلافاصله در برابر پرسشهای بزرگ قرار میدهد: «امروز مامان مرد. شاید هم دیروز، نمیدانم.» مرسو، راوی داستان، نه به خاطر قتل، بلکه به خاطر بیتفاوتیاش در برابر ارزشهای جامعه محکوم میشود. این اثر در فهرست صد کتاب قرن لوموند و گاردین قرار دارد و در سراسر جهان تدریس میشود. سادگی، ضربه اولیه و عمق فلسفی آن، بیگانه را به اثری تبدیل کرده که هم برای نخستین بار خواندن کامو و هم برای تحلیلهای عمیق، ایدهآل است.
طاعون (۱۹۴۷) دومین اثر برجسته اوست که به ویژه پس از بحرانهای جهانی مانند همهگیریها، دوباره مورد توجه قرار گرفت. این رمان، تمثیلی از مقاومت در برابر شر است و نشان میدهد چگونه انسانها در برابر فاجعه، میتوانند همبستگی و انسانیت را حفظ کنند. افسانه سیزیف (۱۹۴۲) نیز که همزمان با بیگانه منتشر شد، برای علاقهمندان به فلسفه، اثری کلیدی است. این مقاله، پوچی را نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان آغاز آگاهی و شورش معرفی میکند.
آثار دیگر او مانند سقوط (۱۹۵۶)، رمانی کوتاه درباره گناه، اعتراف و خودفریبی و انسان طاغی (۱۹۵۱)، که به نقد انقلابهای خشونتآمیز میپردازد، از نظر فلسفی غنیاند اما به اندازه سه اثر نخست، در میان عموم خوانندگان محبوبیت ندارند. مجموعه داستان کوتاه تبعید و پادشاهی (۱۹۵۷) نیز با فضاهای مدیترانهای و جستوجوی معنا، طرفداران خاص خود را دارد.
در نهایت، کامو با زبانی که هم شعر است و هم فلسفه، هم داستان است و هم تامل، خواننده را به تامل در زندگی خود دعوت میکند. او نمیگوید زندگی بیمعناست و باید تسلیم شد؛ میگوید زندگی بیمعناست، اما ما میتوانیم در آن معنا بسازیم. برای ورود به دنیای کامو، بیگانه بهترین آغاز است؛ اثری که در یک شب خوانده میشود و تا سالها در ذهن میماند. پس از آن، افسانه سیزیف فلسفه او را روشن میکند و طاعون انسانیتش را نشان میدهد. کامو نه تنها نویسندهای بزرگ، بلکه راهنمایی برای زیستن در جهانی پر از ابهام بود.
تاثیر کامو بر ادبیات ایران
آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی-الجزایری که در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد، نه تنها در ادبیات غرب، بلکه در فضای فکری و ادبی ایران نیز حضوری پررنگ و ماندگار داشته است. آثار او، با تمرکز بر مفاهیمی چون پوچی، شورش علیه بیمعنایی، بیگانگی و مقاومت انسانی، در بستری از بحرانهای جهانی و محلی، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، به ادبیات ایران راه یافت. این تاثیر، از دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، همزمان با اوجگیری روشنفکری چپ نو و جستوجوی معنا در برابر استبداد و مدرنیته ناقص، آشکار شد. کامو در ایران نه
به عنوان یک نویسنده صرف، بلکه به مثابه نمادی از انسانگرایی رادیکال و شورش فردی در برابر نظامهای سرکوبگر، خوانده و تفسیر شد. حجم بالای ترجمههای آثارش، اجرای نمایشنامههای او در تئاترهای ایرانی، مقالات و پایاننامههای دانشگاهی متعدد و حتی اشاره به او در مطبوعات و گفتوگوهای روشنفکری، گواه این پذیرش گسترده است. اما آنچه این تاثیر را عمیقتر میکند، «خوانش ابداعی» ایرانیان از کامو است؛ خوانشی که آثار او را با زمینههای فرهنگی، سیاسی و فلسفی ایران پیوند میزند و گاه به بازآفرینیهای خلاقانه منجر میشود.
تاثیر کامو بر ادبیات ایران را میتوان در دو سطح بررسی کرد: سطح پذیرش و ترجمه، و سطح الهامبخشی بر نویسندگان و متفکران ایرانی. از دهه ۱۳۴۰، آثار کامو به فارسی ترجمه و به سرعت در میان روشنفکران محبوب شد. رمانهایی چون بیگانه و طاعون و مقالات فلسفی مانند افسانه سیزیف، به نمادهایی از مبارزه با پوچی زندگی مدرن و مقاومت در برابر شر جمعی تبدیل شدند. مترجمانی چون مصطفی رحیمی، خشایار دیهیمی و کاوه میرعباسی، نقش کلیدی در این انتقال ایفا کردند. دیهیمی، برای نمونه، مجموعه یادداشتهای کامو را در چهار جلد به فارسی برگرداند و میرعباسی سه رمان از او را ترجمه کرد، که هر کدام به لایههای جدیدی از تفسیر ایرانی از کامو افزودند. این ترجمهها نه تنها آثار کامو را در دسترس قرار دادند، بلکه به بحثهای فلسفی در مجلات ادبی و دانشگاهها دامن زدند. پژوهشهایی چون «خوانش ابداعی آلبر کامو در ایران» نوشته محمدرضا فارسیان و فاطمه قادری، نشان میدهد که پذیرش کامو در ایران فراتر از ترجمه، به «خوانش ابداعی» رسیده است؛ یعنی ایرانیان آثار او را با عناصری از عرفان شرقی، شعر کلاسیک فارسی و بحرانهای سیاسی معاصر خود بازخوانی کردهاند. برای مثال، مفهوم «شورش» کامو در برابر پوچی، با ایده «طغیان» در شعر و داستان ایرانی همخوانی یافت و به ابزاری برای نقد استبداد پهلوی و مدرنیزاسیون تحمیلی تبدیل شد.
این خوانش ابداعی، کامو را به یکی از نویسندگان مورد توجه شاعران و نویسندگان ایرانی تبدیل کرد. در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، که روشنفکری چپ نو در ایران شکوفا میشد، کامو به عنوان پلی میان اگزیستانسیالیسم غربی و سنتهای شرقی عمل کرد. او از سوی چپ سنتی «منحط» خوانده میشد، اما چپ نو، که بر آزادی فردی و مقاومت انسانی تاکید داشت، از او الهام گرفت. فرج سرکوهی، منتقد ادبی، در گفتوگویی اشاره میکند که آرای کامو بر فعالان سیاسی مانند امیرپرویز پویان، نویسنده مانیفست «ضربتی از آسمان» و روشنفکران فرهنگی چون فواد نظیری، شاعر و مترجم، تاثیر عمیقی گذاشت. پویان، که در مبارزه علیه رژیم پهلوی کشته شد، در نوشتههایش از مفهوم «شورش» کامو برای توجیه مبارزه مسلحانه الهام گرفت؛ شورشی که نه تسلیم به پوچی، بلکه خلق معنا در برابر سرکوب بود. فواد نظیری نیز، که آثار کامو را ترجمه کرده، بر جنبههای انسانی و عاطفی آن تاکید دارد و میگوید ادبیات کامو «عصاره بحرانهای انسانی» را بازگو میکند، که با تجربههای ایرانیان از جنگ و سانسور همخوانی دارد.
از سوی دیگر، صادق هدایت، هرچند پیش از اوجگیری کامو درگذشت، در تمهای پوچی و بیگانگی آثارش رگههایی از شباهت با کامو دارد؛ هرچند این تاثیر مستقیم نیست، اما هدایت به عنوان پلی برای ورود اگزیستانسیالیسم به ایران عمل کرد. غلامحسین ساعدی، نویسنده ایرانی، نیز از کامو بیشترین تاثیر را گرفت. ساعدی، که به «چپ نو» نزدیک بود، در رمان گاو و نمایشنامههایش مانند چوببهدستهای ورزیل، تمهای ابسوردیستی کامو را بازآفرینی کرد: بیگانگی فرد در جامعه، پوچی روابط انسانی و شورش خاموش علیه سنتهای سرکوبگر. گاو، با روایت مردی که هویتش را با حیوانی از دست میدهد، به بیگانه کامو شباهت دارد؛ هر دو بر انزوای وجودی و قضاوت جامعه تاکید دارند. ساعدی، که در تبعید درگذشت، کامو را به عنوان نماد مقاومت فردی در برابر توتالیتاریسم میدید و این را در آثارش منعکس کرد. بهمن محصص، نقاش و مجسمهساز ایرانی، نیز از فلسفه ابسوردیسم کامو الهام گرفت؛ آثار تجسمی او، با فرمهای انتزاعی و پوچگرایانه، مانند مجسمههایش در پارک گفتوگوی تهران، بازتابی از «افسانه سیزیف» است – تلاش بیپایان برای معنا در جهانی بیمعنا.
در میان نویسندگان معاصر، کاوه میرعباسی، که خود مترجم کاموست، بر لایهمندی آثار او تاکید دارد و میگوید کامو برای ایرانیان «لایههای متعدد» دارد: از پوچی فردی تا مقاومت جمعی. آثار الهامگرفته از کامو در ادبیات ایران اغلب تمثیلیاند؛ برای نمونه، در رمانهای دهه ۱۳۵۰، نویسندگانی چون هوشنگ گلشیری، از طاعون کامو برای تصویر شر اجتماعی (مانند سانسور و استبداد) الهام گرفتند. گلشیری در شازده احتجاب، با تمرکز بر انحطاط درونی، به بیگانگی کامویی نزدیک میشود. حتی در دوران پس از انقلاب، کامو در بحثهای روشنفکری زنده ماند؛ فاطمه قادری در پژوهشهایش نشان میدهد که نمایشنامههای کامو مانند کالیگولا، که در ایران اجرا شد، به نقد قدرت مطلق در عصر گذشته کمک کرد و بر نویسندگانی چون محمدعلی سپانلو تاثیر گذاشت، که در شعرهایش تمهای طغیان را بازتاب داد.
این تاثیر، البته، با چالشهایی همراه بود. چپ سنتی ایران کامو را به دلیل «انسانگرایی بورژوازی» رد میکرد، اما چپ نو او را به عنوان «راه سوم» – میان استالینیسم و لیبرالیسم – پذیرفت. در دوران معاصر، با بحرانهای جهانی مانند همهگیری کرونا، طاعون کامو دوباره پرفروش شد و بر نویسندگان جوان ایرانی، که از پوچی قرن بیستویکم مینویسند، تاثیر گذاشت. پژوهشهایی مانند «مطالعه و تاملی بر رویکرد آلبر کامو به معنای زندگی» نوشته قاسم رضایی و محمدجواد صافیان، نشان میدهد که کامو در ایران به نمادی از امید در دل ناامیدی تبدیل شده؛ شورشی که نه خشونتآمیز، بلکه انسانی است.
در نهایت، تاثیر کامو بر ادبیات ایران، فراتر از ترجمه و اقتباس، به بازآفرینی فلسفه او در بستر فرهنگی ما منجر شده است. نویسندگانی چون ساعدی، پویان و نظیری، با الهام از بیگانه، طاعون و افسانه سیزیف، آثاری خلق کردند که پوچی را نه پایان، بلکه آغاز مقاومت میدانند. این خوانش ابداعی، کامو را از یک نویسنده غربی به بخشی از حافظه ادبی ایران تبدیل کرده؛ حافظهای که در آن، آفتاب الجزایر با کویرهای ایران همآوا میشود و شورش سیزیف، فریادی برای آزادی فردی در برابر زنجیرهای جمعی است. کامو در ایران نه تنها خوانده شد، بلکه زندگی یافت – در قلمروهایی که جایی برای تسلیم به پوچی نیست.